17-بهمن-1391, 17:09
در روایات مختلف آمده است که در صورت بطلان نماز امام، نماز مأمومین صحیح است، از جمله
1. عَنْهُ[محمد بن اسماعیل] عَنِ الْفَضْلِ وَ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ جَمِيعاً عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنْ حَرِيزٍ عَنْ زُرَارَةَ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي جَعْفَرٍ ع رَجُلٌ دَخَلَ مَعَ قَوْمٍ فِي صَلَاتِهِمْ وَ هُوَ لَا يَنْوِيهَا صَلَاةً فَأَحْدَثَ إِمَامُهُمْ فَأَخَذَ بِيَدِ ذَلِكَ الرَّجُلِ فَقَدَّمَهُ فَصَلَّى بِهِمْ أَ يُجْزِئُهُمْ صَلَاتُهُمْ بِصَلَاتِهِ وَ هُوَ لَا يَنْوِيهَا صَلَاةً فَقَالَ لَا يَنْبَغِي لِلرَّجُلِ أَنْ يَدْخُلَ مَعَ قَوْمٍ فِي صَلَاتِهِمْ وَ هُوَ لَا يَنْوِيهَا صَلَاةً بَلْ يَنْبَغِي لَهُ أَنْ يَنْوِيَهَا صَلَاةً فَإِنْ كَانَ قَدْ صَلَّى فَإِنَّ لَهُ صَلَاةً أُخْرَى. (کافی، ج3، ص381)
در این روایت حضرت سخنی از اینکه نماز مأمومین باطل است به میان نیاورده اند. بلکه فرض زراره جایی است که ابتدا این مرد پشت سر امام بدون نیت نماز می ایستد و در بین نماز که امام جماعت محدث می شود، امام جماعت دست این مرد را می گیرد و او را امام جماعت می کند. تنها حضرت از تعبیر لا ینبغی استفاده کرده اند و متعلق لاینبغی فعل اول رجل است که در میان صفهای مأمومین ایستاده است درحالیکه قصد نماز نکرده است و حضرت کلاً دربارۀ امام جماعت شدن او ساکت هستند. این روایت صریح در پاسخ به جواب سؤال اول است(سند این روایت در درایة النور صحیح است از هر دو طریق)
2. روایت دیگر درمورد وقتی است که امام رو به قبله نماز نخوانده باشد:
عَلِيٌّ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ حَمَّادٍ عَنِ الْحَلَبِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فِي الْأَعْمَى يَؤُمُّ الْقَوْمَ وَ هُوَ عَلَى غَيْرِ الْقِبْلَةِ قَالَ يُعِيدُ وَ لَا يُعِيدُونَ فَإِنَّهُمْ قَدْ تَحَرَّوْا(کافی، ج3، ص378)
در این روایت تصریح به صحت نماز مأمومین شده است. البته روایت از این جهت که مأمومین هم مثل امام رو به قبله نباشند(حتی در صورتی که می دانند قبله کدام طرف است) اطلاق ندارد (به خاطر روایاتی که قبله را شرط صحت می دانند و قدر متیقن آن صورت علن مصلی است: رَوَى زُرَارَةُ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع أَنَّهُ قَالَ لَا تُعَادُ الصَّلَاةُ إِلَّا مِنْ خَمْسَةٍ الطَّهُورِ وَ الْوَقْتِ وَ الْقِبْلَةِ وَ الرُّكُوعِ وَ السُّجُودِ ثُمَّ قَالَ الْقِرَاءَةُ سُنَّةٌ وَ التَّشَهُّدُ سُنَّةٌ فَلَا تَنْقُضُ السُّنَّةُ الْفَرِيضَةَ (تهذيب الأحكام، ج2، ص 152)) (هم روایت تهذیب و هم روایت کافی صحیحه هستند) این روایت هم از حیث اعلان به مأمومین ساکت است وتکلیفی برای امام بیان نکرده است.
3. روایتی که دلالت بر صحت نماز مأمومین می کند حتی در صورتی که امام یهودی باشد!
عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِهِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فِي قَوْمٍ خَرَجُوا مِنْ خُرَاسَانَ أَوْ بَعْضِ الْجِبَالِ وَ كَانَ يَؤُمُّهُمْ رَجُلٌ فَلَمَّا صَارُوا إِلَى الْكُوفَةِ عَلِمُوا أَنَّهُ يَهُودِيٌّ قَالَ لَا يُعِيدُون(کافی، ج3، ص379) (این روایت صحیحه شمرده شده است.)
4. روایتی که دلالت دارد بر این که بر امام فقط اعاده واجب است:
وَ عَنْهُ[الحسین بن سعید الاهوازی] عَنْ عُثْمَانَ بْنِ عِيسَى عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُسْكَانَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ أَبِي يَعْفُورٍ قَالَ سُئِلَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ رَجُلٍ أَمَّ قَوْماً وَ هُوَ عَلَى غَيْرِ وُضُوءٍ فَقَالَ لَيْسَ عَلَيْهِمْ إِعَادَةٌ وَ عَلَيْهِ هُوَ أَنْ يُعِيدَ (تهذيب الأحكام، ج3، ص39))
حصری که در عنوان آوردیم به خاطر ضمیر فصلی است امام در بیان وظیفه آورده اند: آنچه بر او واجب است فقط(هو) اعاده است. اگر این ادعا(فهمیدن حصر از ضمیر فصل) اثبات شود، این روایت هم پاسخ کاملی به سؤال اول می دهد. (این روایت موثقه است)
1. عَنْهُ[محمد بن اسماعیل] عَنِ الْفَضْلِ وَ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ جَمِيعاً عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنْ حَرِيزٍ عَنْ زُرَارَةَ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي جَعْفَرٍ ع رَجُلٌ دَخَلَ مَعَ قَوْمٍ فِي صَلَاتِهِمْ وَ هُوَ لَا يَنْوِيهَا صَلَاةً فَأَحْدَثَ إِمَامُهُمْ فَأَخَذَ بِيَدِ ذَلِكَ الرَّجُلِ فَقَدَّمَهُ فَصَلَّى بِهِمْ أَ يُجْزِئُهُمْ صَلَاتُهُمْ بِصَلَاتِهِ وَ هُوَ لَا يَنْوِيهَا صَلَاةً فَقَالَ لَا يَنْبَغِي لِلرَّجُلِ أَنْ يَدْخُلَ مَعَ قَوْمٍ فِي صَلَاتِهِمْ وَ هُوَ لَا يَنْوِيهَا صَلَاةً بَلْ يَنْبَغِي لَهُ أَنْ يَنْوِيَهَا صَلَاةً فَإِنْ كَانَ قَدْ صَلَّى فَإِنَّ لَهُ صَلَاةً أُخْرَى. (کافی، ج3، ص381)
در این روایت حضرت سخنی از اینکه نماز مأمومین باطل است به میان نیاورده اند. بلکه فرض زراره جایی است که ابتدا این مرد پشت سر امام بدون نیت نماز می ایستد و در بین نماز که امام جماعت محدث می شود، امام جماعت دست این مرد را می گیرد و او را امام جماعت می کند. تنها حضرت از تعبیر لا ینبغی استفاده کرده اند و متعلق لاینبغی فعل اول رجل است که در میان صفهای مأمومین ایستاده است درحالیکه قصد نماز نکرده است و حضرت کلاً دربارۀ امام جماعت شدن او ساکت هستند. این روایت صریح در پاسخ به جواب سؤال اول است(سند این روایت در درایة النور صحیح است از هر دو طریق)
2. روایت دیگر درمورد وقتی است که امام رو به قبله نماز نخوانده باشد:
عَلِيٌّ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ حَمَّادٍ عَنِ الْحَلَبِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فِي الْأَعْمَى يَؤُمُّ الْقَوْمَ وَ هُوَ عَلَى غَيْرِ الْقِبْلَةِ قَالَ يُعِيدُ وَ لَا يُعِيدُونَ فَإِنَّهُمْ قَدْ تَحَرَّوْا(کافی، ج3، ص378)
در این روایت تصریح به صحت نماز مأمومین شده است. البته روایت از این جهت که مأمومین هم مثل امام رو به قبله نباشند(حتی در صورتی که می دانند قبله کدام طرف است) اطلاق ندارد (به خاطر روایاتی که قبله را شرط صحت می دانند و قدر متیقن آن صورت علن مصلی است: رَوَى زُرَارَةُ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع أَنَّهُ قَالَ لَا تُعَادُ الصَّلَاةُ إِلَّا مِنْ خَمْسَةٍ الطَّهُورِ وَ الْوَقْتِ وَ الْقِبْلَةِ وَ الرُّكُوعِ وَ السُّجُودِ ثُمَّ قَالَ الْقِرَاءَةُ سُنَّةٌ وَ التَّشَهُّدُ سُنَّةٌ فَلَا تَنْقُضُ السُّنَّةُ الْفَرِيضَةَ (تهذيب الأحكام، ج2، ص 152)) (هم روایت تهذیب و هم روایت کافی صحیحه هستند) این روایت هم از حیث اعلان به مأمومین ساکت است وتکلیفی برای امام بیان نکرده است.
3. روایتی که دلالت بر صحت نماز مأمومین می کند حتی در صورتی که امام یهودی باشد!
عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِهِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فِي قَوْمٍ خَرَجُوا مِنْ خُرَاسَانَ أَوْ بَعْضِ الْجِبَالِ وَ كَانَ يَؤُمُّهُمْ رَجُلٌ فَلَمَّا صَارُوا إِلَى الْكُوفَةِ عَلِمُوا أَنَّهُ يَهُودِيٌّ قَالَ لَا يُعِيدُون(کافی، ج3، ص379) (این روایت صحیحه شمرده شده است.)
4. روایتی که دلالت دارد بر این که بر امام فقط اعاده واجب است:
وَ عَنْهُ[الحسین بن سعید الاهوازی] عَنْ عُثْمَانَ بْنِ عِيسَى عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُسْكَانَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ أَبِي يَعْفُورٍ قَالَ سُئِلَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ رَجُلٍ أَمَّ قَوْماً وَ هُوَ عَلَى غَيْرِ وُضُوءٍ فَقَالَ لَيْسَ عَلَيْهِمْ إِعَادَةٌ وَ عَلَيْهِ هُوَ أَنْ يُعِيدَ (تهذيب الأحكام، ج3، ص39))
حصری که در عنوان آوردیم به خاطر ضمیر فصلی است امام در بیان وظیفه آورده اند: آنچه بر او واجب است فقط(هو) اعاده است. اگر این ادعا(فهمیدن حصر از ضمیر فصل) اثبات شود، این روایت هم پاسخ کاملی به سؤال اول می دهد. (این روایت موثقه است)