8-آذر-1400, 17:53
یکی از روایاتی که در بحث فضولی به آن تمسّک شده، روایت حمیری در کتاب احتجاج است به این روایت اشکال سندی شده که این روایت مرسل است چرا که مرحوم طبرسی، سندی برای این روایت نقل نمیکند
روایت چنین است:
«وَ فِي كِتَابٍ آخَرَ لِمُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْحِمْيَرِيِّ إِلَى صَاحِبِ الزَّمَانِ g مِنْ جَوَابِ مَسَائِلِهِ الَّتِي سَأَلَهُ عَنْهَا فِي سَنَةِ سَبْعٍ وَ ثَلَاثِمِائَةٍ .... وَ سَأَلَ أَنَّ لِبَعْضِ إِخْوَانِنَا مِمَّنْ نَعْرِفُهُ ضَيْعَةً جَدِيدَةً بِجَنْبِ ضَيْعَةٍ خَرَابٍ لِلسُّلْطَانِ فِيهَا حِصَّةٌ وَ أَكَرَتُهُ رُبَّمَا زَرَعُوا حُدُودَهَا وَ تُؤْذِيهِمْ عُمَّالُ السُّلْطَانِ وَ يَتَعَرَّضُونَ فِي الْكُلِّ مِنْ غَلَّاتِ ضَيْعَتِهِ وَ لَيْسَ لَهَا قِيمَةٌ لِخَرَابِهَا وَ إِنَّمَا هِيَ بَائِرَةٌ مُنْذُ عِشْرِينَ سَنَةً وَ هُوَ يَتَحَرَّجُ مِنْ شِرَائِهَا لِأَنَّهُ يُقَالُ إِنَّ هَذِهِ الْحِصَّةَ مِنْ هَذِهِ الضَّيْعَةِ كَانَتْ قُبِضَتْ عَنِ الْوَقْفِ قَدِيماً لِلسُّلْطَانِ فَإِنْ جَازَ شِرَاؤُهَا مِنَ السُّلْطَانِ وَ كَانَ ذَلِكَ صَلَاحاً لَهُ وَ عِمَارَةً لِضَيْعَتِهِ وَ أَنَّهُ يَزْرَعُ هَذِهِ الْحِصَّةَ مِنَ الْقَرْيَةِ الْبَائِرَةِ لِفَضْلِ مَاءِ ضَيْعَتِهِ الْعَامِرَةِ وَ يَنْحَسِمُ عَنْهُ طَمَعُ أَوْلِيَاءِ السُّلْطَانِ وَ إِنْ لَمْ يَجُزْ ذَلِكَ عَمِلَ بِمَا تَأْمُرُهُ بِهِ إِنْ شَاءَ اللَّهُ تَعَالَى؟ فَأَجَابَ الضَّيْعَةُ لَا يَجُوزُ ابْتِيَاعُهَا إِلَّا مِنْ مَالِكِهَا أَوْ بِأَمْرِهِ أَوْ رِضًا مِنْه»
در پاسخ به این اشکال دو جواب میتوان بیان نمود:
پاسخ اول: اسناد جزمی مرحوم طبرسی
برای رفع مشکل سند به چند نکته باید توجه نمود:
1. اسناد جزمی مرحوم طبرسی: تعبیر مرحوم طبرسی «نُقِلَ» یا «رُوِیَ» نیست بلکه تعبیر چنین است: « وَ فِي كِتَابٍ آخَرَ لِمُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْحِمْيَرِيِّ إِلَى صَاحِبِ الزَّمَانِ g مِنْ جَوَابِ مَسَائِلِهِ الَّتِي سَأَلَهُ عَنْهَا فِي سَنَةِ سَبْعٍ وَ ثَلَاثِمِائَةٍ » یعنی در مکتوب آخری که حمیری به صاحب الزمان g داشته است. این بدین معناست که خود مرحوم طبرسی w اخبار به جواب حضرت g میکند و مخبرِ جوابِ حضرت حجّت g خود مرحوم طبرسی است. این چنین اخباری مانند إخبار شخص ثقه ای از پاسخ استفتاء دوستش است که میگوید در استفتایی که دوستم از مرجع کرده بود، مرجع چنین جواب داده بودند. هر چند این دوست مجهول باشد ولی مخبر خود قائل است. در این توقیع شریف نیز، خود مرحوم طبرسی مخبر از پاسخ حضرت g است هر چند که واسطه شناخته شده نباشد.
2. قوت احتمال حسی بودن این اخبار: مرحوم طبرسی فاصله ای با این احتجاجات ندارد. ایشان در سال 588 ق وفات کرده و زمان صدور توقیع 307 ق بوده است و این عصر، زمانی است که دسترسی به مکتوبات ممکن بوده است؛ بنابراین احتمال حسی بودن این شهادت و اسناد جزمی حسی بسیار قوی است.
3. وثاقت مرحوم طبرسی v : مرحوم طبرسی ثقه معتمد هستند و در وثاقت ایشان بحثی نیست.
از این سه نکته، چنین نتیجه میشود با توجه به اخبار جزمی محتمل الحس مرحوم طبرسی که ثقه اند، اطمینان به صدور این توقیع حاصل میگردد.
پس این کلام که «کل توقیعات به جهت نداشتن سند معتبر حجت نیستند.» تمام نیست.
پاسخ دوم: کلام مرحوم طبرسی در مقدمه احتجاج
مرحوم طبرسی در مقدمه احتجاج فرموده:
« و لا نأتي في أكثر ما نورده من الأخبار بإسناده إما لوجود الإجماع عليه أو موافقته لما دلت العقول إليه أو لاشتهاره في السير و الكتب بين المخالف و المؤالف»
ایشان سند اکثر روایات را یا به جهت وجود اجماع، یا موافقت با عقول و یا اشتهار در کتب سیره و کتب مخالف و مؤالف، ذکر نکرده است.
این خبری را نقل کردهاند دلالتی از عقول بر آن نیست پس یا باید اجماع بر آن باشد و یا اشتهار داشته باشد.
«إلا ما أوردته عن أبي محمد الحسن العسكري g فإنه ليس في الاشتهار على حد ما سواه و إن كان مشتملا على مثل الذي قدمناه فلأجل ذلك ذكرت إسناده في أول جزء من ذلك دون غيره لأن جميع ما رويت عنه a إنما رويته بإسناد واحد من جملة الأخبار التي ذكرها g في تفسيره.»
این عبارت دقت مرحوم طبرسی را نشان می دهد که سند روایات امام حسن عسکری g را ذکر کرده با اینکه ممکن است اجماع یا دلالت عقل و یا شهرت هم داشته باشد ولی از آنجایی که اشتهار این روایات به حدّ غیر آن نیست اسنادشان را ذکر کرده است.
«فَمِنْ ذَلِكَ مَا حَدَّثَنِي بِهِ السَّيِّدُ الْعَالِمُ الْعَابِدُ أَبُو جَعْفَرٍ مَهْدِيُّ بْنُ أَبِي حَرْبٍ الْحُسَيْنِيُّ الْمَرْعَشِيُّ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنِي الشَّيْخُ الصَّدُوقُ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ الدُّورْيَسْتِيُّ رَحْمَةُ اللَّهِ عَلَيْهِ قَالَ حَدَّثَنِي أَبِي مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ قَالَ حَدَّثَنِي الشَّيْخُ السَّعِيدُ أَبُو جَعْفَرٍ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بْنِ بَابَوَيْهِ الْقُمِّيُّ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنِي أَبُو الْحَسَنِ مُحَمَّدُ بْنُ الْقَاسِمِ الْمُفَسِّرُ الْأَسْتَرْآبَادِيُّ قَالَ حَدَّثَنِي أَبُو يَعْقُوبَ يُوسُفُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ زِيَادٍ وَ أَبُو الْحَسَنِ عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سَيَّارٍ وَ كَانَا مِنَ الشِّيعَةِ الْإِمَامِيَّةِ قَالا حَدَّثَنَا أَبُو مُحَمَّدٍ الْحَسَنُ بْنُ عَلِيٍّ الْعَسْكَرِيُّ g قَالَ حَدَّثَنِي أَبِي عَنْ آبَائِهِ b عَنْ رَسُولِ اللَّهِ a أَنَّهُ قَال»
این ذکر سند نیز تأیید دأب مرحوم طبرسی و دقت ایشان است که برای روایات مشتهره سند ذکر نکرده است.
بنابراین از نظر سندی، این روایت مشکلی ندارد.
روایت چنین است:
«وَ فِي كِتَابٍ آخَرَ لِمُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْحِمْيَرِيِّ إِلَى صَاحِبِ الزَّمَانِ g مِنْ جَوَابِ مَسَائِلِهِ الَّتِي سَأَلَهُ عَنْهَا فِي سَنَةِ سَبْعٍ وَ ثَلَاثِمِائَةٍ .... وَ سَأَلَ أَنَّ لِبَعْضِ إِخْوَانِنَا مِمَّنْ نَعْرِفُهُ ضَيْعَةً جَدِيدَةً بِجَنْبِ ضَيْعَةٍ خَرَابٍ لِلسُّلْطَانِ فِيهَا حِصَّةٌ وَ أَكَرَتُهُ رُبَّمَا زَرَعُوا حُدُودَهَا وَ تُؤْذِيهِمْ عُمَّالُ السُّلْطَانِ وَ يَتَعَرَّضُونَ فِي الْكُلِّ مِنْ غَلَّاتِ ضَيْعَتِهِ وَ لَيْسَ لَهَا قِيمَةٌ لِخَرَابِهَا وَ إِنَّمَا هِيَ بَائِرَةٌ مُنْذُ عِشْرِينَ سَنَةً وَ هُوَ يَتَحَرَّجُ مِنْ شِرَائِهَا لِأَنَّهُ يُقَالُ إِنَّ هَذِهِ الْحِصَّةَ مِنْ هَذِهِ الضَّيْعَةِ كَانَتْ قُبِضَتْ عَنِ الْوَقْفِ قَدِيماً لِلسُّلْطَانِ فَإِنْ جَازَ شِرَاؤُهَا مِنَ السُّلْطَانِ وَ كَانَ ذَلِكَ صَلَاحاً لَهُ وَ عِمَارَةً لِضَيْعَتِهِ وَ أَنَّهُ يَزْرَعُ هَذِهِ الْحِصَّةَ مِنَ الْقَرْيَةِ الْبَائِرَةِ لِفَضْلِ مَاءِ ضَيْعَتِهِ الْعَامِرَةِ وَ يَنْحَسِمُ عَنْهُ طَمَعُ أَوْلِيَاءِ السُّلْطَانِ وَ إِنْ لَمْ يَجُزْ ذَلِكَ عَمِلَ بِمَا تَأْمُرُهُ بِهِ إِنْ شَاءَ اللَّهُ تَعَالَى؟ فَأَجَابَ الضَّيْعَةُ لَا يَجُوزُ ابْتِيَاعُهَا إِلَّا مِنْ مَالِكِهَا أَوْ بِأَمْرِهِ أَوْ رِضًا مِنْه»
در پاسخ به این اشکال دو جواب میتوان بیان نمود:
پاسخ اول: اسناد جزمی مرحوم طبرسی
برای رفع مشکل سند به چند نکته باید توجه نمود:
1. اسناد جزمی مرحوم طبرسی: تعبیر مرحوم طبرسی «نُقِلَ» یا «رُوِیَ» نیست بلکه تعبیر چنین است: « وَ فِي كِتَابٍ آخَرَ لِمُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْحِمْيَرِيِّ إِلَى صَاحِبِ الزَّمَانِ g مِنْ جَوَابِ مَسَائِلِهِ الَّتِي سَأَلَهُ عَنْهَا فِي سَنَةِ سَبْعٍ وَ ثَلَاثِمِائَةٍ » یعنی در مکتوب آخری که حمیری به صاحب الزمان g داشته است. این بدین معناست که خود مرحوم طبرسی w اخبار به جواب حضرت g میکند و مخبرِ جوابِ حضرت حجّت g خود مرحوم طبرسی است. این چنین اخباری مانند إخبار شخص ثقه ای از پاسخ استفتاء دوستش است که میگوید در استفتایی که دوستم از مرجع کرده بود، مرجع چنین جواب داده بودند. هر چند این دوست مجهول باشد ولی مخبر خود قائل است. در این توقیع شریف نیز، خود مرحوم طبرسی مخبر از پاسخ حضرت g است هر چند که واسطه شناخته شده نباشد.
2. قوت احتمال حسی بودن این اخبار: مرحوم طبرسی فاصله ای با این احتجاجات ندارد. ایشان در سال 588 ق وفات کرده و زمان صدور توقیع 307 ق بوده است و این عصر، زمانی است که دسترسی به مکتوبات ممکن بوده است؛ بنابراین احتمال حسی بودن این شهادت و اسناد جزمی حسی بسیار قوی است.
3. وثاقت مرحوم طبرسی v : مرحوم طبرسی ثقه معتمد هستند و در وثاقت ایشان بحثی نیست.
از این سه نکته، چنین نتیجه میشود با توجه به اخبار جزمی محتمل الحس مرحوم طبرسی که ثقه اند، اطمینان به صدور این توقیع حاصل میگردد.
پس این کلام که «کل توقیعات به جهت نداشتن سند معتبر حجت نیستند.» تمام نیست.
پاسخ دوم: کلام مرحوم طبرسی در مقدمه احتجاج
مرحوم طبرسی در مقدمه احتجاج فرموده:
« و لا نأتي في أكثر ما نورده من الأخبار بإسناده إما لوجود الإجماع عليه أو موافقته لما دلت العقول إليه أو لاشتهاره في السير و الكتب بين المخالف و المؤالف»
ایشان سند اکثر روایات را یا به جهت وجود اجماع، یا موافقت با عقول و یا اشتهار در کتب سیره و کتب مخالف و مؤالف، ذکر نکرده است.
این خبری را نقل کردهاند دلالتی از عقول بر آن نیست پس یا باید اجماع بر آن باشد و یا اشتهار داشته باشد.
«إلا ما أوردته عن أبي محمد الحسن العسكري g فإنه ليس في الاشتهار على حد ما سواه و إن كان مشتملا على مثل الذي قدمناه فلأجل ذلك ذكرت إسناده في أول جزء من ذلك دون غيره لأن جميع ما رويت عنه a إنما رويته بإسناد واحد من جملة الأخبار التي ذكرها g في تفسيره.»
این عبارت دقت مرحوم طبرسی را نشان می دهد که سند روایات امام حسن عسکری g را ذکر کرده با اینکه ممکن است اجماع یا دلالت عقل و یا شهرت هم داشته باشد ولی از آنجایی که اشتهار این روایات به حدّ غیر آن نیست اسنادشان را ذکر کرده است.
«فَمِنْ ذَلِكَ مَا حَدَّثَنِي بِهِ السَّيِّدُ الْعَالِمُ الْعَابِدُ أَبُو جَعْفَرٍ مَهْدِيُّ بْنُ أَبِي حَرْبٍ الْحُسَيْنِيُّ الْمَرْعَشِيُّ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنِي الشَّيْخُ الصَّدُوقُ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ الدُّورْيَسْتِيُّ رَحْمَةُ اللَّهِ عَلَيْهِ قَالَ حَدَّثَنِي أَبِي مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ قَالَ حَدَّثَنِي الشَّيْخُ السَّعِيدُ أَبُو جَعْفَرٍ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بْنِ بَابَوَيْهِ الْقُمِّيُّ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنِي أَبُو الْحَسَنِ مُحَمَّدُ بْنُ الْقَاسِمِ الْمُفَسِّرُ الْأَسْتَرْآبَادِيُّ قَالَ حَدَّثَنِي أَبُو يَعْقُوبَ يُوسُفُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ زِيَادٍ وَ أَبُو الْحَسَنِ عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سَيَّارٍ وَ كَانَا مِنَ الشِّيعَةِ الْإِمَامِيَّةِ قَالا حَدَّثَنَا أَبُو مُحَمَّدٍ الْحَسَنُ بْنُ عَلِيٍّ الْعَسْكَرِيُّ g قَالَ حَدَّثَنِي أَبِي عَنْ آبَائِهِ b عَنْ رَسُولِ اللَّهِ a أَنَّهُ قَال»
این ذکر سند نیز تأیید دأب مرحوم طبرسی و دقت ایشان است که برای روایات مشتهره سند ذکر نکرده است.
بنابراین از نظر سندی، این روایت مشکلی ندارد.