اگر تا زمان علامه اعتبارسنجی به صورت فهرستی بوده باشد، اعتبار سنجی کسانی مانند علی بن ابراهیم یا ابن قولویه هم بر همین اساس بوده است؛ لذا وضع در توثیقات عامهی تفسیر علی بن ابراهیم و کامل الزیارات و... بدتر میشود؛ چون کسی که عبارات توثیق عام را مینوشته است، اصلاً برایش رجال اسناد مهم نبودهاند، مهم اعتبار کتب بوده است. چطور میتوان بر عهدهی چنین کسی گذاشت که رجال اسناد را میخواهد توثیق نماید؟!
دربارهی کتبی مانند کافی، تحف العقول و احتجاج هم باز مشکل وجود دارد. اگر صاحبان این کتب میگویند که روایات موجود در این کتب از معصومین صادر شدهاند، با توجه به بررسی فهرستی این سخن را گفتهاند؛ چطور ممکن است کسی که چنین مبنایی را قبول ندارد و رجال اسناد برایش راه احراز صدور است نه صحت کتب، به گفتهی کسی که راه دیگری را راه احراز صدور میداند، اعتماد میکند؟!
به عبارت بهتر، این که فلان کتاب معتبر است ظن یا اطمینان کلینی، ابن شعبه یا طبرسی نسبت به منابعش است از قرائنی که داشتهاند. این ظن یا اطمینان ایشان برای ما -که راه اثبات صدور را صحت طریق میدانیم- چه اعتباری دارد؟!
اما کبرویاً چطور میتوان عمومیت این کبرا را قبول کرد: «تا زمان علامه ی حلی شیوه ی اعتبار سنجی علما فهرستی بوده است»؟
دربارهی کتبی مانند کافی، تحف العقول و احتجاج هم باز مشکل وجود دارد. اگر صاحبان این کتب میگویند که روایات موجود در این کتب از معصومین صادر شدهاند، با توجه به بررسی فهرستی این سخن را گفتهاند؛ چطور ممکن است کسی که چنین مبنایی را قبول ندارد و رجال اسناد برایش راه احراز صدور است نه صحت کتب، به گفتهی کسی که راه دیگری را راه احراز صدور میداند، اعتماد میکند؟!
به عبارت بهتر، این که فلان کتاب معتبر است ظن یا اطمینان کلینی، ابن شعبه یا طبرسی نسبت به منابعش است از قرائنی که داشتهاند. این ظن یا اطمینان ایشان برای ما -که راه اثبات صدور را صحت طریق میدانیم- چه اعتباری دارد؟!
اما کبرویاً چطور میتوان عمومیت این کبرا را قبول کرد: «تا زمان علامه ی حلی شیوه ی اعتبار سنجی علما فهرستی بوده است»؟