28-اسفند-1400, 00:49
آقای خوئی فرموده بود این کتابی که دست ما هست معلوم نیست آن کتابی باشد که شیخ مفید تالیف کرده به نام المسائل الصاغانیة، گاهی اشتباه میکردند مستنسخین کتابهای دیگران را به اسم کتاب یک بزرگی مطرح میکردند. مثل اختصاص، بله شیخ مفید اختصاص دارد ولی این اختصاصی که هست نمیخورد به اختصاص شیخ مفید، یک کتاب دیگری است، آقای زنجانی میفرمایند کتاب خوبی هم هست ولی اختصاص شیخ مفید نیست.
آقای خوئی فرمودند علائم وضع بر شیخ مفید هم در این کتاب محسوس است. "فی الکتاب اماراة تدل علی انه موضوع علیه". به قول آقای زنجانی در کتاب الصوم هیچ شاهدی ما نداریم بر وضع و جعل این کتاب بر شیخ مفید، مطالبش معمولا مطالب خوبی است. فقط یک جا در صفحه 144 تشنيع میکند بر این شخصی که به نام الشیخ الصاغانی بود و علیه شیعه کتاب نوشت، میگوید این شیخ جاهل قائل است به اینکه خدا ماهیتی دارد که لایعلمها الا هو، خب چرا این حرف جاهلانه است، چون خدا ماهیت ندارد. این حرف بدی نیست که این آقا قائل است که خدا ماهیت دارد، خدا که ماهیت ندارد. بعد میگوید این شیخ جاهل قائل به خلق قرآن است و خارج شده با این قول از قول سلف صالح از اهل اسلام. قول به حدوث قرآن در مقابل قول به قدم قرآن قولی است که در اوائل المقالات خود شیخ مفید هم قبول دارد، نزاع شدیدی بود متاسفانه بین مسلمین، هر روز به یک بهانهای نزاع میکردند که آیا قرآن قدیم است یا حادث. همدیگر را میکشتند سر همین نزاع، ابوحنیفه قائل به حدوث قرآن بود، یک مدتی هم بخاطر همین عقیدهاش زندان هم رفت، زندانی عقیدتی بود، این قول هم قول درستی است، حالا چرا شیخ مفید تعبیر میکند: "خارج شده با این حرف از قول سلف صالح از اهل اسلام"، ممکن است جدل بخواهد بکند با عامه، یا مقصود اینها از خلق قرآن یک چیزی است غیر از این چیزی که ما میفهمیم.
در صفحه 56 هم یک مطلبی دارد آن هم یک مقدار غریب است ربطی به اعتقادات ندارد، اشکال ثبت تاریخی میکند. میگوید این شیخ جاهل سال 340 رفت نیشابور، با ابن جنید ملاقات کرد، ابن جنید عالم شیعه بود، این هم که عالم سنی بود، بعد آمده علیه ابن جنید حرفهایی زده، حالا کار نداریم، این شیخ جاهل سال 340 رفت نیشابور با او ملاقات کرد، ظاهرا این آقا کسی نیست جز همانطوری که در مقدمه کتاب بعضی از فضلاء نوشتند ابوالعباس فضل بن العباس صاغانی الحنفی که خطیب بغدادی در تاریخ بغداد میگوید سال 420 آمد بغداد، خود شیخ مفید هم متولد سال 336 یا 338 است و متوفای 413 است، چه جوری میشود این شیخ ضال سال 340 به عنوان یک عالم رفته نیشابور ملاقات کرده با ابن جنید، آن وقت سال 420، هشتاد سال بعدش رفته بغداد؟! این یک مقدار غرابت دارد یعنی باید بگوییم صد سال هم اگر عمرش باشد آن وقتی که رفته نیشابور بیست ساله بوده، بیست ساله به عنوان یک عالم معتبر مشکل است تلقی کرد او را. حالا فوقش تاریخ نگاریش یک مقدار مشکل میشود. اینجور مطالب در کتابهای دیگر هم پیش میآید، بالاخره ثبت تاریخش یک مقدار دقیق نبوده مستنسخ اشتباه کرده شاید 380 بوده نوشته 340، چه میدانیم. بهرحال به قول آقای زنجانی این کتاب منتسب به شیخ مفید است معارض هم ندارد و نسخه قدیمی دارد (حدودا قرن 9) که در کتابخانه آقای مرعشی نجفی هست به همراه کتابهای دیگر شیخ مفید. وجهی ندارد تشکیک کنیم در انتساب این کتابی که در دست ما هست به شیخ مفید.
فقه ۱۴۰۰/۱۲/۲۳
آقای خوئی فرمودند علائم وضع بر شیخ مفید هم در این کتاب محسوس است. "فی الکتاب اماراة تدل علی انه موضوع علیه". به قول آقای زنجانی در کتاب الصوم هیچ شاهدی ما نداریم بر وضع و جعل این کتاب بر شیخ مفید، مطالبش معمولا مطالب خوبی است. فقط یک جا در صفحه 144 تشنيع میکند بر این شخصی که به نام الشیخ الصاغانی بود و علیه شیعه کتاب نوشت، میگوید این شیخ جاهل قائل است به اینکه خدا ماهیتی دارد که لایعلمها الا هو، خب چرا این حرف جاهلانه است، چون خدا ماهیت ندارد. این حرف بدی نیست که این آقا قائل است که خدا ماهیت دارد، خدا که ماهیت ندارد. بعد میگوید این شیخ جاهل قائل به خلق قرآن است و خارج شده با این قول از قول سلف صالح از اهل اسلام. قول به حدوث قرآن در مقابل قول به قدم قرآن قولی است که در اوائل المقالات خود شیخ مفید هم قبول دارد، نزاع شدیدی بود متاسفانه بین مسلمین، هر روز به یک بهانهای نزاع میکردند که آیا قرآن قدیم است یا حادث. همدیگر را میکشتند سر همین نزاع، ابوحنیفه قائل به حدوث قرآن بود، یک مدتی هم بخاطر همین عقیدهاش زندان هم رفت، زندانی عقیدتی بود، این قول هم قول درستی است، حالا چرا شیخ مفید تعبیر میکند: "خارج شده با این حرف از قول سلف صالح از اهل اسلام"، ممکن است جدل بخواهد بکند با عامه، یا مقصود اینها از خلق قرآن یک چیزی است غیر از این چیزی که ما میفهمیم.
در صفحه 56 هم یک مطلبی دارد آن هم یک مقدار غریب است ربطی به اعتقادات ندارد، اشکال ثبت تاریخی میکند. میگوید این شیخ جاهل سال 340 رفت نیشابور، با ابن جنید ملاقات کرد، ابن جنید عالم شیعه بود، این هم که عالم سنی بود، بعد آمده علیه ابن جنید حرفهایی زده، حالا کار نداریم، این شیخ جاهل سال 340 رفت نیشابور با او ملاقات کرد، ظاهرا این آقا کسی نیست جز همانطوری که در مقدمه کتاب بعضی از فضلاء نوشتند ابوالعباس فضل بن العباس صاغانی الحنفی که خطیب بغدادی در تاریخ بغداد میگوید سال 420 آمد بغداد، خود شیخ مفید هم متولد سال 336 یا 338 است و متوفای 413 است، چه جوری میشود این شیخ ضال سال 340 به عنوان یک عالم رفته نیشابور ملاقات کرده با ابن جنید، آن وقت سال 420، هشتاد سال بعدش رفته بغداد؟! این یک مقدار غرابت دارد یعنی باید بگوییم صد سال هم اگر عمرش باشد آن وقتی که رفته نیشابور بیست ساله بوده، بیست ساله به عنوان یک عالم معتبر مشکل است تلقی کرد او را. حالا فوقش تاریخ نگاریش یک مقدار مشکل میشود. اینجور مطالب در کتابهای دیگر هم پیش میآید، بالاخره ثبت تاریخش یک مقدار دقیق نبوده مستنسخ اشتباه کرده شاید 380 بوده نوشته 340، چه میدانیم. بهرحال به قول آقای زنجانی این کتاب منتسب به شیخ مفید است معارض هم ندارد و نسخه قدیمی دارد (حدودا قرن 9) که در کتابخانه آقای مرعشی نجفی هست به همراه کتابهای دیگر شیخ مفید. وجهی ندارد تشکیک کنیم در انتساب این کتابی که در دست ما هست به شیخ مفید.
فقه ۱۴۰۰/۱۲/۲۳