11-آبان-1402, 16:11
درس خارج اصول جلسه 4 مورخ 8مهر1402
محقق خوئی قائل به مسلک تعهّد هستند[1]. ایشان در مقام اشکال به کسانی که دلالت وضعیه را از مقولۀ دلالات تصوریه دانسته اند چنین اشکال کرده اند که وضع یک فعل اختیاری است که توسط واضع انجام میشود. و این فعل اختیاری دارای هدف است.و هدف واضع نمیتواند چیزی باشد که از غیر ذی شعور صادر میشود:
[1] مصباح الأصول ( مباحث الفاظ - مكتبة الداوري )، ج1، ص: 50
[2] حاشیۀ مباحث الاصول ج1 ص1 ص104
محقق خوئی قائل به مسلک تعهّد هستند[1]. ایشان در مقام اشکال به کسانی که دلالت وضعیه را از مقولۀ دلالات تصوریه دانسته اند چنین اشکال کرده اند که وضع یک فعل اختیاری است که توسط واضع انجام میشود. و این فعل اختیاری دارای هدف است.و هدف واضع نمیتواند چیزی باشد که از غیر ذی شعور صادر میشود:
إن الدلالۀ التصوریۀ فی اللفظ المسموع من الجدار لا یصحّ فرضها دلالة وضعیة، لإن الهدف من الوضع إنما هو التفهیم و التفاهم بین العقلاء و أما الجدار الذی لا یعقل و لا یرید شیئاً فمدّ الوضع الی ما یسمع منه، لغو و لا فائدة فیه و یکون خلاف حکمة الواضع.[2]
عملیات وضع، یک فعل اختیاری است که از واضع صادر میشود و یک هدفی را دنبال میکند؛ اگر هدف واضع این باشد که با شنیده شدن لفظ از دیوار نیز این معنا به ذهن برسد، فعل واضع، یک فعل بیهوده و لغو خواهد بود.
مرحوم آقای صدر در مقام پاسخ به اشکال فوق، میفرمایند بر اساس تحلیلی که ارائه دادیم چنین اشکالی اساساً جایگاهی ندارد. به عقیدۀ ما واضع یک سببیت بین لفظ و معنا ایجاد میکند و این سببّیت، نسبت به الفاظ صادر شده از غیر ذی شعور نیز محقق است.
تعبیری وجود دارد که شاید برای روشن شدن مقصود مرحوم آقای صدر کارایی بیشتری داشته باشد. مرحوم جدّ ما زمانی که در زنجان بودند، رسالۀ جالبی به نام «الأمر بین الأمرین» نگاشتند که موضوع آن بحث سنت و تجدّد است. ایشان در سال 1344 هجری قمری این رساله را تألیف نمودند و ما هم اکنون در سال 1445 قرار داریم بنابراین بیش از صد سال از زمان نگارش این رساله گذشته است. ایشان یک بحث جالبی دارند که با بحث مقاصد الشریعه ای که این روزها مطرح است تناسب دارد. ایشان نکته ای را مطرح میکنند مبنی بر این که باید بین هدف احکام دین و ثمرۀ احکام دین تفکیک نمود. ممکن است شیئی از اهداف احکام دین نباشد ولی از ثمرات احکام دین باشد. به طور مثال من به منظور این که فرزندم را به مدرسه برسانم اتومبیل خود را از خانه بیرون میآورم؛ خارج نمودن اتومبیل از خانه ممکن است ثمراتی هم داشته باشد؛ مثلاً ممکن است یکی از همسایهها خواب مانده باشد و با شنیدن صدای اتومبیل من از خواب بیدار شود و او هم فرزندش را به مدرسه برساند. پس هر چند هدف من از این کار، بیدار کردن همسایه نبود اما یک سری امور ناخودآگاه بر آن مترتب میشود. هدف یک کار امری است که اختیاری محسوب میشود. هدف چیزی است که تصورش علت غائی فعل من است. هدف همان علت غائی است و علت غائی شیئی است که خودش معلول است ولی تصورش علت است. این هدف ممکن است مضیّق باشد اما ثمراتش ممکن است موسع باشد. با عنایت به نکتۀ ذکر شده میتوان فرمایش مرحوم آقای صدر را به گونهای تبیین کرد که اشکال محقق خوئی به آن وارد نباشد.
محقق خوئی در اشکال به مطلب شهید صدر فرمودند که وضع یک فعل اختیاری است و یک هدفی را دنبال میکند. در پاسخ به ایشان میتوان گفت هر چند هدف واضع، دلالت تصدیقیه است اما ثمرهای که بر وضع مترتب میشود در یک حوزۀ وسیعتری شکل میگیرد و نتیجه اش تحقق اقترانی است که حتی اگر لافظ آن غیرذی شعور باشد، نیز دلالت تصوریه شکل بگیرد.
البته ممکن است در اینجا نکتۀ دقیق تری را مطرح کنیم که در بحث هدف و ثمره نیز به ذهن ما رسیده بود. مرحوم جدّ ما نتیجه گیریهایی در آن بحث میکنند که به نظر ما تام نیست؛ ما قصد ورود به بحث ایشان را نداریم ولی این نکته را باید دانست که اگر فاعل به ثمره التفات نداشته باشد ممکن است کاری را انجام دهد که ثمرهاش اوسع از هدف باشد؛ اما این مطلب در مورد خداوند سبحان معنا ندارد چون خداوند نسبت به ثمرات احکام خود احاطه و آگاهی کامل دارد لذا آن ثمرات قهراً مطلوب او واقع شده ذیل اهداف قرار میگیرد؛ به طور کلی ثمرات وقتی متعلق علم واقع شوند، مورد قصد و هدف نیز قرار میگیرند لذا ممکن است یک حکم ثمرات متعددی داشته باشد. در اینجا جزئیاتی وجود دارد که قصد ورود به آن را نداریم.
با عنایت به نکتۀ ذکر شده ممکن است مقصود مرحوم شهید صدر از ذکر کلام محقق خوئی این بوده باشد که وقتی واضع میداند با ایجاد وضع، اقترانی حاصل میشود که منشأ میشود لفظ چه از ذی شعور و چه از غیر ذیشعور شنیده شود موجب تصور معنا میشود، قهراً اقتران حاصل از تلفظ غیر ذی شعور را نیز قصد میکند. وقتی واضع میداند نتیجۀ کارش اقتران وسیعی است که شامل غیر ذی شعور نیز میشود قهراً آن را نیز قصد میکند. پس هر چند غرض اصلی و اولی واضع آن است که افراد ذی شعور لفظ را تلفظ نمایند اما واضع میداند با استفاده از سببی این کار را انجام داده است که سببیتش اوسع از هدف و غرض اولی او است در نتیجه ثمرۀ وضع، اوسع از هدف اولی واضع است و واضع نیز این ثمرۀ اوسع را قصد نموده و متعلق هدف خود قرار میدهد چون میداند فعل او عامل ایجاد اقتران اکیدی است که بین ذات لفظ _من أیّ لافظ صدر_ و تصور معنا برقرار میشود.
به نظر میرسد مرحوم شهید صدر چنین تقریبی را برای اشکال محقق خوئی مدّ نظر داشته است.
[1] مصباح الأصول ( مباحث الفاظ - مكتبة الداوري )، ج1، ص: 50
[2] حاشیۀ مباحث الاصول ج1 ص1 ص104