17-آذر-1402, 16:14
بحث در اشتراط در سفر بودن موصی برای حجیت شهادت ذمی بر وصیت است. دلیل اشتراط، مفهوم شرط مذکور در آیه شریفه (إن أنتم ضربتم فی الارض) و مفهوم قید مذکور در برخی روایات و حصر موجود در برخی روایات است.
در مقابل عدهای از علماء از جمله محقق در شرایع این شرط را انکار کردهاند و حتی گفتهاند بر اشتراط سفر، روایت مطروح و شاذی وجود دارد. دلیل منکرین اشتراط، اطلاق برخی روایات و تعلیل مذکور در برخی دیگر (لئلّا یذهب حقّ مسلم) است که اگر چه مورد آنها هم سفر است اما علت معمّم است و در نتیجه هر جا آن علت وجود داشته باشد، شهادت ذمی بر وصیت حجّت است حتی اگر موصی در سفر نباشد. ممکن است گفته شود که قید مذکور، به صورت شرط بیان شده است و لذا اطلاق تعلیل با مفهوم شرط موجود در آیه و برخی از روایات، مقید می شود. منکرین اشتراط، پاسخ می دهند که این شرط و قید، غالبی است و احترازی نیست و لذا مفهوم ندارد.
مرحوم آقای خویی مانند محقق نراقی، در سفر بودن موصی را شرط دانسته است. محقق نراقی مساله را به صورت مفصلتر مطرح کرده است و از ادله منکرین اشتراط پاسخ دادهاند.
ایشان نسبت به غالبی بودن قید در سفر این طور جواب دادهاند که اولا اگر این قید غالبی باشد از این جهت بیان شده که سفر نوعا ملازم با عدم وجود مسلم بوده است و لذا قید در سفر بودن تبیین همان عدم دسترسی به مسلمان است، لکن میتوان گفت اطلاق مذکور در آن روایات هم در مورد غالب است یعنی در آن روایات هم فرض شده است که در سفر شاهد مسلمان نیست و ما ادعا میکنیم آنچه مهم است همان در سفر بودن است یعنی اینکه در اطلاق گفته شده است اگر مسلمانی نبود از این جهت است که غالبا در سفر مسلمان در دسترس نیست پس در حقیقت ذکر عدم نبود مسلمان، ذکر مسافر بودن است و لذا اصلا روایات نسبت به فرض حضر اطلاق ندارد.
این بیان ایشان در حقیقت نوعی انصراف است.
ثانیا بر چه اساسی ادعاء شده است که قید در سفر بودن، قید غالبی است؟ حتی سفر به بلاد کفر و شرک هم غالبا ملازم با عدم دسترسی به مسلمان نیست و لذا این طور نیست که سفر خصوصا در زمان صدور روایات غالبا ملازم با فقد مسلمان باشد. البته عبارتی که ایشان ذکر کردهاند مبتلا به خلل است. عبارت ایشان چنین است:
«مع أنّ الغلبة المدّعاة في زمان صدور نزول الآية بل صدور الأخبار ممنوعة؛ لجواز كون مسلمين كثيرين متوطّنين في مواضع يقلّ فيه المسلم.»
ایشان از زمان نزول آیه به زمان صدور اخبار ترقی کردهاند یعنی نه تنها در زمان نزول آیه غلبه نبوده بلکه در زمان صدور اخبار هم غلبه نبوده، در حالی که باید به عکس ترقی میکردند و میفرمودند نه در تنها غالب در زمان صدور اخبار این طور نبوده بلکه در زمان نزول آیه هم نبوده است. و ما نتوانستیم وجهی برای این گونه ترقی پیدا کنیم.
در مقابل عدهای از علماء از جمله محقق در شرایع این شرط را انکار کردهاند و حتی گفتهاند بر اشتراط سفر، روایت مطروح و شاذی وجود دارد. دلیل منکرین اشتراط، اطلاق برخی روایات و تعلیل مذکور در برخی دیگر (لئلّا یذهب حقّ مسلم) است که اگر چه مورد آنها هم سفر است اما علت معمّم است و در نتیجه هر جا آن علت وجود داشته باشد، شهادت ذمی بر وصیت حجّت است حتی اگر موصی در سفر نباشد. ممکن است گفته شود که قید مذکور، به صورت شرط بیان شده است و لذا اطلاق تعلیل با مفهوم شرط موجود در آیه و برخی از روایات، مقید می شود. منکرین اشتراط، پاسخ می دهند که این شرط و قید، غالبی است و احترازی نیست و لذا مفهوم ندارد.
مرحوم آقای خویی مانند محقق نراقی، در سفر بودن موصی را شرط دانسته است. محقق نراقی مساله را به صورت مفصلتر مطرح کرده است و از ادله منکرین اشتراط پاسخ دادهاند.
ایشان نسبت به غالبی بودن قید در سفر این طور جواب دادهاند که اولا اگر این قید غالبی باشد از این جهت بیان شده که سفر نوعا ملازم با عدم وجود مسلم بوده است و لذا قید در سفر بودن تبیین همان عدم دسترسی به مسلمان است، لکن میتوان گفت اطلاق مذکور در آن روایات هم در مورد غالب است یعنی در آن روایات هم فرض شده است که در سفر شاهد مسلمان نیست و ما ادعا میکنیم آنچه مهم است همان در سفر بودن است یعنی اینکه در اطلاق گفته شده است اگر مسلمانی نبود از این جهت است که غالبا در سفر مسلمان در دسترس نیست پس در حقیقت ذکر عدم نبود مسلمان، ذکر مسافر بودن است و لذا اصلا روایات نسبت به فرض حضر اطلاق ندارد.
این بیان ایشان در حقیقت نوعی انصراف است.
ثانیا بر چه اساسی ادعاء شده است که قید در سفر بودن، قید غالبی است؟ حتی سفر به بلاد کفر و شرک هم غالبا ملازم با عدم دسترسی به مسلمان نیست و لذا این طور نیست که سفر خصوصا در زمان صدور روایات غالبا ملازم با فقد مسلمان باشد. البته عبارتی که ایشان ذکر کردهاند مبتلا به خلل است. عبارت ایشان چنین است:
«مع أنّ الغلبة المدّعاة في زمان صدور نزول الآية بل صدور الأخبار ممنوعة؛ لجواز كون مسلمين كثيرين متوطّنين في مواضع يقلّ فيه المسلم.»
ایشان از زمان نزول آیه به زمان صدور اخبار ترقی کردهاند یعنی نه تنها در زمان نزول آیه غلبه نبوده بلکه در زمان صدور اخبار هم غلبه نبوده، در حالی که باید به عکس ترقی میکردند و میفرمودند نه در تنها غالب در زمان صدور اخبار این طور نبوده بلکه در زمان نزول آیه هم نبوده است. و ما نتوانستیم وجهی برای این گونه ترقی پیدا کنیم.