25-دي-1402, 14:57
برای اثبات حجیت ظواهر به روایات متفرقهای تمسک شده است که در این روایات ائمه علیهم السلام تمسک به ظهورات قرآن را به اصحاب خود یاد دادند.
البته این دلیل مختص به ظهور کلام مولی است.
روایت اول: صحیحه زراره «قلت لابیجعفر علیه السلام ألاتخبرنی من این علمت و قلت ان المسح ببعض الرأس و بعض الرجلین؟ فضحک علیه السلام فقال یا زرارة قاله رسول الله صلی الله علیه و آله و نزل به الکتاب من الله عز و جل لان الله قال فاغسلوا وجوهکم ... و ایدیکم الی المرافق ... و امسحوا برؤوسکم فعرفنا حین قال برؤوسکم ان المسح ببعض الرأس لمکان الباء ثم وصل الرجلین بالرأس»(الکافی ج3، ص30، ح4.) یعنی آن باء بر سر رجلین نیز درآمد.
پس امام علیه السلام از آیه قرآن استظهار کرد و این را به عنوان یک روش تعلیمی به زراره یاد داد که ما برای اثبات اینکه مسح به بعض الرأس کافی است بر خلاف عامه که قائل به لزوم مسح تمام الرأس هستند به ظهور قرآن تمسک میکنیم.
پس امام علیه السلام به ظهور قرآن که وثوقآور نیست -زیرا در معرض تخصیص و تقیید به قرائن منفصل بوده است چون کتابی است که نیاز به تفصیل دارد و تفصیل آن در کلمات معصومین علیهم السلام بیان شده است- تمسک کردند.
و وجه دلالت «مکان باء» بر کفایت مسح به بعض الرأس با وجود این که سیبویه وجود باء تبعیضیه را منکر شده است، یکی از دو احتمال زیر است:
احتمال اول:
وجه آن تغییر اسلوب کلام است. باء برای الصاق است ولی با اینکه مسح مثل غسل نیاز ندارد که با باء متعدی بشود نگفت «و امسحوا رؤوسکم» بلکه فرمود «و امسحوا برؤوسکم» این عرفا مفید نوعی تخفیف در مسح رأس است.
احتمال دوم:
باء در ماسح بکار برده میشود نه در ممسوح لذا گفته میشود «مسحت بیدی رأس الیتیم» و «مسحتُ بیدی علی الحائط» و در ماسح قطعا استیعاب لازم نیست و همین که کسی بعض دست خود را روی سر یتیم بکشد کافی است. و وقتی لفظ باء بر سر ممسوح داخل شود مثل «مسحتُ برأسی» با این که در ماسح بهکار برده میشود و در ماسح هم قطعا استیعاب لازم نیست، در مسحت یدی علی الحائط، لازم نیست کل دست را روی حائط بکشیم، ماسح بعض الید باشد کافی است [لذا] در اینجا عنایت کردند و رأس را کانّه ماسح و دست را ممسوح قرار دادند و در ماسح استیعاب لازم نیست.
این احتمال دوم فنی تر از احتمال اول است.
بنابراین این روایت دلیل بر حجیت ظهور کلام است و لو مفید وثوق نباشد.
¨ خارج اصول - 23/10/1402