18-آبان-1395, 22:41
95/08/09
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: کتاب الصلاۀ/نوافل /تعداد نوافل در روز جمعه/مشروعیّت نافله یک رکعتی و چهار رکعتیخلاصه مباحث گذشته:
بحث راجع به نوافل بود.
تعداد نوافل در روز جمعه
آخرین بحثی که در نوافل هست نوافل روز جمعه است.
در نوافل روز جمعه تعداد نوافل بیشتر میشود. صاحب عروه فرموده است: و أما في يوم الجمعة فيزاد على الست عشر أربع ركعات[1] هشت رکعت نافله ظهر است، هشت رکعت نافله عصر است، چهار رکعت هم در روز جمعه اضافه میشود و مشهور هم همین را گفته اند.
بررسی روایات در مسأله
و این مطلب موافق است با صحیحه بزنطی: مَا رَوَاهُ أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي نَصْرٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا الْحَسَنِ ع عَنِ التَّطَوُّعِ يَوْمَ الْجُمُعَةِ قَالَ سِتُّ رَكَعَاتٍ فِي صَدْرِ النَّهَارِ وَ سِتُّ رَكَعَاتٍ قَبْلَ الزَّوَالِ وَ رَكْعَتَانِ إِذَا زَالَتِ الشَّمْسُ وَ سِتُّ رَكَعَاتٍ بَعْدَ الْجُمُعَةِ فَذَلِكَ عِشْرُونَ رَكْعَةً سِوَى الْفَرِيضَةِ[2] .
طبق این روایت مجموع نوافل در روز جمعه بیست رکعت می شود: شش رکعت اول روز، شش رکعت قبل از زوال، دو رکعت هم هنگام زوال، شش رکعت هم بعد از نماز جمعه.
ولی در صحیحه سعد بن سعد الاشعری دارد: وَ عَنْهُ عَنِ الْبَرْقِيِّ عَنْ سَعْدِ بْنِ سَعْدٍ الْأَشْعَرِيِّ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ الرِّضَا ع قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الصَّلَاةِ يَوْمَ الْجُمُعَةِ- كَمْ رَكْعَةً هِيَ قَبْلَ الزَّوَالِ- قَالَ سِتُّ رَكَعَاتٍ بُكْرَةً وَ سِتٌّ بَعْدَ ذَلِكَ- اثْنَتَا عَشْرَةَ رَكْعَةً- وَ سِتُّ رَكَعَاتٍ بَعْدَ ذَلِكَ- ثَمَانِيَ عَشْرَةَ رَكْعَةً- وَ رَكْعَتَانِ بَعْدَ الزَّوَالِ- فَهَذِهِ عِشْرُونَ رَكْعَةً- وَ رَكْعَتَانِ بَعْدَ الْعَصْرِ فَهَذِهِ ثِنْتَانِ وَ عِشْرُونَ رَكْعَةً[3] .
این جمله که دو رکعت هم بعد از نماز عصر بخوان، در صحیحه بزنطی نبود، لذا نوافل در روز جمعه بیست و دو رکعت می شود.
صحیحه سعید الاعرج میگوید: وَ عَنْهُ عَنِ الْحُسَيْنِ يَعْنِي ابْنَ سَعِيدٍ عَنِ النَّضْرِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ سَعِيدٍ الْأَعْرَجِ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ صَلَاةِ النَّافِلَةِ يَوْمَ الْجُمُعَةِ- فَقَالَ سِتَّ عَشْرَةَ رَكْعَةً قَبْلَ الْعَصْرِ- ثُمَّ قَالَ وَ كَانَ عَلِيٌّ ع يَقُولُ مَا زَادَ فَهُوَ خَيْرٌ- وَ قَالَ إِنْ شَاءَ رَجُلٌ- أَنْ يَجْعَلَ مِنْهَا سِتَّ رَكَعَاتٍ فِي صَدْرِ النَّهَارِ- وَ سِتَّ رَكَعَاتٍ نِصْفَ النَّهَارِ- وَ يُصَلِّي الظُّهْرَ- وَ يُصَلِّي مَعَهَا أَرْبَعَةً ثُمَّ يُصَلِّي الْعَصْر[4] .
پس: روایت اول نوافل روز جمعه را بیست رکعت، روایت دوم بیست و دو رکعت، روایت سوم شانزده رکعت، دانستند.
حل تعارض بین سه روایت
پدر صدوق و مرحوم شیخ صدوق بخاطر همین تعارض بین این سه روایت ظاهرا گفته اند: این سه روایت تساقط می کنند و لذا تعداد نوافل روز جمعه هم مثل بقیه روزها است یعنی همان نوافل یومیه ثابت است.
مناقشه
این سخن وجهی ندارد زیرا می توان حمل بر مراتب استحباب کرد و خود شما هم دأبتان این است که در خطابات استحبابیه حمل بر مراتب استحباب میکنید.
حلّ صحیح تعارض
بهتر این است که طبق صحیحه سعد بن سعد الاشعری گفته شود: افضل زیاد کردن شش رکعت بر نوافل یومیه که 16رکعت است می باشد، نه چهار رکعت که مشهور میگوید.و فالافضل زیاده چهار رکعت است. و آن صحیحه سعید الاعرج که شانزده رکعت گفت، در رتبه سوم قرار می گیرد. شاید هم شاهدش این باشد: کلما زاد فهو الافضل.
نظر آقای سیستانی راجع به تبعیض در نوافل
آقای سیستانی در تعلیقه عروه راجع به تبعیض در نوافل فرموده اند:
نظر أول: در نماز شب می توان فقط شفع و وترخواند بلکه می توان فقط وتر را خواند.
نظر دوم: بعد ایشان این طور فرموده اند: و فی نافلة العصر اربع رکعات بل رکعتین: در نافله عصر میتوانی چهار رکعت بلکه دو رکعت بخوانی. ولی در جاهای دیگر احتیاط واجب این است که اگر تبعیض کردی به قصد رجاء باشد. یعنی به قصد قربت مطلقه باشد، چون معلوم نیست که به عنوان نوافل یومیه پذیرفته شود. حتی اگر نافله مغرب را دورکعتی میخوانید، قصد رجاء و قصد قربت مطلقه کنید.
بیان وجه این دو نظر
وجه نظر أول: ظاهراً ایشان (یوتر)را در صحیحه معاویه بن وهب: «أَ مَا يَرْضَى أَحَدُكُمْ أَنْ يَقُومَ قَبْلَ الصُّبْحِ- وَ يُوتِرَ وَ يُصَلِّيَ رَكْعَتَيِ الْفَجْرِ يُكْتَبْ لَهُ بِصَلَاةِ اللَّيْلِ» ظاهر در همان نماز وتر یک رکعتی گرفته است لذا فرموده می توان وتر را به تنهایی خواند.
أما اینکه چرا می گوید شفع و وتر را جدای از هشت رکعت نافله شب می توان خواند: شاید وجه آن این باشد که ظاهرروایت این است که نماز شب همان هشت رکعت است. شفع و وتر نماز جدایی است و ربطی به نماز شب ندارد. بعد از نماز شب مستحب است شفع و وتر بخوانیم. خود خطاب شفع و وتر ظهور در استقلال نسبت به آن هشت رکعت نماز شب دارد.
و این مطلب بعیدی هم نیست.
وجه نظر دوم:
ظاهراً وجه فرمایش ایشان این است که: در نافله عصر روایت گفت می شود چهار رکعت خواند و از این معلوم می شود که بین رکعات نافله عصر ارتباطی نیست: هشت رکعت نافله عصر که چهار تا نماز دو رکعتی می شود در روایت می گوید می توانی بر چهار رکعت اقتصار کنی؛ که با این بیان ظهور در ارتباطیت این چهار نماز نافله عصر خراب می شود و لذا اطلاقش اقتضاء میکند دو رکعت هم اگر خواندیم اشکال نداشته باشد. ولی ما در نافله مغرب جواز تبعیض نداشتیم، جواز تفریق داشتیم: که بعد از مغرب دو رکعت بخوان و قبل از عشاء هم که یک ساعت بعد میخوانید دو رکعت بخوان.
مناقشه در وجه نظر دوم
ولی انصافا از این روایتی که میگفت نافله عصر را چهار رکعت بخوانید ما جواز اتیان به رکعتین را نمیفهمیم: اول میگفتند هشت رکعت بخوان، دلیل گفت چهار رکعت میتوانی بخوانی، اما بیش از این ما بگوییم دو رکعت هم میتوانی بخوانی، دلیل ندارد. و شاهد اینکه خود ایشان شش رکعت را اجازه نداده است.
نکته: راجع به نافله ظهر، روایت حسین بن علوان دلالت می کرد بر اینکه می توان نافله ظهر را چهار رکعت خواند که ما پذیرفتیم، و ظاهراً آقای سیستانی در سند روایت تشکیک می کنند و وثاقت حسین بن علوان را ثابت نمی دانند لذا آن را نپذیرفته اند.
مسألة
يجب الإتيان بالنوافل ركعتين ركعتين إلا الوتر فإنها ركعة و يستحب في جميعها القنوت حتى الشفع على الأقوى في الركعة الثانية و كذا يستحب في مفردة الوتر[5]
این مسئله مشتمل بر فروعی است؛
فرع اول(بحث از مشروعیت نافله به صورت غیر دو رکعتی)
نافله یک رکعتی غیر از نماز وتر مشروع نیست و نیز نافله چهار رکعتی بدون سلام در رکعت دوم، غیر از نماز أعرابی مشروع نیست. این مطلب مشهور است بلکه ادعای اجماع شده است که به غیر از این دو نماز بقیه نوافل باید دو رکعتی خوانده شود.
محقق اردبیلی فرموده است: طبق اطلاقات ادله لازم نیست نماز نافله را دو رکعتی خواند: الصَّلَاةُ خَيْرُ مَوْضُوعٍ فَمَنْ شَاءَ اسْتَقَلَّ وَ مَنْ شَاءَ اسْتَكْثَرَ[6] . می توان یک نماز یک رکعتی نافله خواند. یا حتّی همین نوافل یومیه که 34 رکعت اند را می توان مثلاً نافله ظهر را که هشت رکعت است به یک سلام خواند.
ابتدا دلیل مشهور را بررسی می کنیم اگر تامّ بود مقیّد اطلاقات می شود. و اگر تامّ نباشد بررسی می کنیم: آیا همچون اطلاقی که محقق همدانی ادعا کرده است داریم یا نه؟ اگرنه مقیّد ثابت شد و نه اطلاق کما علیه السید الخوئی که هر دو را انکار می کند، نوبت به أصل عملی می رسد. که آقای خویی فرموده مقتضای أصل عملی برائت از شرطیت سلام در رکعت ثانیه در مشروعیت نافله، است. و با لحاظ أصل عملی موافق مقدس اردبیلی هستیم. ولی ارتکازی وجود دارد که با وجود آن سراغ أصل نمی رویم: ارتکازی وجود دارد بر اینکه نافله به صورت دو رکعتی است و نسبت به نافله یک رکعتی غیر از وتر و سه رکعتی و نافله چهار رکعتی ارتکاز ذهنی وحشت و استبعاد دارد. و این ارتکاز دلیل بر قول مشهور می شود.
أدله مشهور
أجماع
مشهور أولاً به اجماع استدلال کرده اند که برفرض ثابت باشد مدرکی است و اعتبار ندارد.
توضیحی راجع به اجماع مدرکی:
ما احراز نکردیم که أصحاب أئمه اجماع دارند تا گفته شود چه مدرکی باشد و چه نباشد همین که امام نظر أصحاب خود را تقریر کرد کفایت می کند هر چند أصحاب نظرشان بر اساس یک مستند ضعیفی باشد.
بلکه ما اجماع فقهاء متقدمین در عصر غیبت را داریم. میخواهیم از این اجماع ارتکاز متشرعه در زمان ائمه معصومین علیهم السلام را کشف کنیم. که راه آن این است که اجماع مدرکی نباشد؛ زیرا اگر مدرکی باشد و مستند به حدیثی باشد دیگر دلیل مجمعین ارتکاز متشرعه نخواهد بود. اگر ارتکاز متشرعه ثابت شود اطمینان پیدا می کنیم که در زمان معصوم چنین ارتکازی بوده است لذا رأی معصوم را کشف می کنیم. ولی اگر دلیلی در بین باشد باید به مقدار دلالت دلیل نگاه کنیم و اجماع فی نفسه برای ما تقدس ندارد.
مثلاً فقهاء با توجّه به آیه انما المشرکون نجس قائل به نجاست اهل کتاب و مشرکین شده اند. حال ما از این آیه نجاست شرعیه و فقهیه نمی فهمیم و قذارت باطنیه می فهمیم. و می گوییم مجمعین اشتباه کردند. و ما از فرقی نیستیم که میگویند لاتجتمع امتی علی خطا، اجماع برای ما موضوعیت ندارد.
أما اگر اتصال اجماع به زمان معصوم ثابت شود ولو مستند ضعیف باشد أما تقریر امام و عدم اعتراض او کاشف از موافقت او خواهد بود.
و لذا اجماع مدرکی یا حتی محتمل المدرک معتبر نیست. و لذا باید سراغ روایات برویم؛
روایت اول
عَبْدُ اللَّهِ بْنُ جَعْفَرٍ فِي قُرْبِ الْإِسْنَادِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْحَسَنِ عَنْ جَدِّهِ عَلِيِّ بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ أَخِيهِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ ع قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الرَّجُلِ يُصَلِّي النَّافِلَةَ- أَ يَصْلُحُ لَهُ أَنْ يُصَلِّيَ أَرْبَعَ رَكَعَاتٍ لَا يُسَلِّمُ بَيْنَهُنَّ- قَالَ لَا إِلَّا أَنْ يُسَلِّمَ بَيْنَ كُلِّ رَكْعَتَيْنِ[7] .
شخصی که نافله میخواند میتواند چهار رکعت بخواند بدون سلام در رکعت دوم؟ امام فرمود نخیر. باید بین هر دو رکعت سلام بدهد. و نافله در روایت مطلق است و در مقابل فریضه است و نوافل یومیه و غیر آن را شامل می شود.
مناقشه سندی
عبدالله بن الحسن توثیق خاص ندارد. فقط حمیری روایت از او را در کتاب قرب الإسناد اکثار کرده است.
آقای زنجانی یک اشکالی دارند که قابل توجّه است: می فرمایند چون هدف حمیری نقل أحادیث با سندهای کوتاه است و می خواهد قرب الأسناد یا الإسناد درست کند لذا اکثار از شخص ضعیف یا مجهول مشکلی ایجاد نمی کند زیرا چه بسا بهتر از این، سند نزدیک به معصوم پیدا نکرده است. ولی اگر چنین هدفی نمی داشت اکثار روایت دلیل بر وثاقت روای نزد حمیری می بود.
انصافا این اشکال موجهی هست؛ و مانع میشود وثوق پیدا کنیم به اینکه حمیری جهت نقلش از عبدالله بن الحسن اعتماد به عبدالله بن الحسن بوده است.
مناقشه دلالی
اشکال دلالی این است که: این روایت میگوید: کسی که چهار رکعت نماز میخواند و در رکعت دوم سلام نمیدهد، این درست نیست. لایصلح له، یعنی این مشروع نیست. باید در هر رکعت دومی سلام بدهد. فرض کرده این شخص چهار رکعت میخواند و قصد دارد در رکعت ثانیه سلام ندهد میگوید نه، برو سلام بده. اما آن کسی که میخواهد یک رکعت، یک رکعت بخواند، چهار تا نماز یک رکعتی بخوانداز کجای روایت استفاده کنیم اشکال دارد؟
جواب از مناقشه
آقای خوئی فرموده است: به نظر من این اشکال دلالی درست نیست؛
برای اینکه شما اگر میگویید این آقا نماز چهار رکعتی میخواند، پس در سؤال فرض نماز یک رکعتی نشده است. این آقا که نماز چهار رکعتی خواند بدون سلام در اثناء، امام میخواهد بگوید این نماز چهار رکعتی بدون سلام در رکعت ثانیه باطل است مگر سلام در رکعت ثانیه بدهد. اینکه معنا ندارد. پس این استثناء، استثناء از این فرد نیست. لا یعنی نماز باطل است. الا استثناء منقطع است. مثل: لاَ تَأْكُلُوا أَمْوَالَكُمْ بَيْنَكُمْ بِالْبَاطِلِ إِلاَّ أَنْ تَكُونَ تِجَارَةً عَنْ تَرَاضٍ مِنْكُمْ ، لاَ يَسْمَعُونَ فِيهَا لَغْواً وَ لاَ تَأْثِيماً
إِلاَّ قِيلاً سَلاَماً سَلاَماً : سلاما سلاما که استثناء از لغو نیست. یعنی و لکن یسمع. این نمازی که این آقا میخواند یصلی اربع رکعات بدون سلام فی الرکعة الثانیة، این حکمش این است که لایجوز. الا، یعنی و لکن لابد من صلاة النافلة رکعتین. الا ان یسلم بین کل رکعتین یعنی لایجوز هذا الصلاة و لا بد ان یسلم بین کل رکعتین. و کسی که نماز یک رکعتی میخواند لایسلم فی الرکعة الثانیة بل یسلم فی الرکعة الاولی.
اشکال
به نظر ما این فرمایش آقای خوئی درست نیست. ظاهر این روایت این است که یصلی اربع رکعات اعم از اینکه سلام بدهد در اثناء یا ندهد. مثل نوافل الظهر ثمانیة رکعات، نافلة العصر ثمان رکعات. سؤال میکند میگوید اینی که نماز چهار رکعتی میخواند که اعم است از سلام در اثناء یا عدم سلام، آيا جایز است این کیفیت را انتخاب کند، سلام ندهد در اثناء؟ حضرت میفرمایند نخیر. باید سلام بدهد در رکعت ثانیه. پس ضمیر بر میگردد به این کسی که یصلی اربع رکعات. شخصی که یصلی اربع رکعات، این آقا جایز نیست یک سلام بدهد برای کل این چهار رکعت: لایصلح الا ان یسلم بین کل رکعتین، یک سلام کافی نیست برای کل چهار رکعت نماز. باید در رکعت ثانیه هم سلام بدهد. اما کمتر از این سلام داد جایز نیست؟ این را نمیگوید. حداقل را میگوید که از دو رکعت کمتر نشود و اینطور نباشد رکعت دوم رد بشود و سلام ندهی. اما اگر رکعت اول سلام دادی نامشروع است؟ این را بیان نمیکند.
بله روایت نافله سه رکعتی را نفی میکند. چون میگوید باید در رکعت ثانیه سلام بدهی. اما در رکعت اولی صحیح نیست سلام بدهی؟ این را نمیگوید. و اگر رکعت اول سلام بدهد، بلند شود نماز بخواند که او میشود رکعت اول نماز بعدی.
و لذا اشکال دلالی به این روایت تمام است.
روایت دوم(روایت ابن ادریس در سرائر از کتاب حریز)
مُحَمَّدُ بْنُ إِدْرِيسَ فِي آخِرِ السَّرَائِرِ نَقْلًا مِنْ كِتَابِ حَرِيزِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ: قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ع فِي حَدِيثٍ وَ افْصِلْ بَيْنَ كُلِّ رَكْعَتَيْنِ مِنْ نَوَافِلِكَ بِالتَّسْلِيمِ.
مناقشه سندی
آقای خوئی فرموده است: ابن ادریس نسبت به احادیث مستطرفات سرائر سند ذکر نمیکند که کتاب حریز با چه سندی به من رسیده است. شاید سند، ضعیف باشد. فقط کتاب محمد بن علی بن محبوب خوب است، چون آنجا دارد و بخط الشیخ عنده. کتاب محمد بن علی بن محبوب به خط شیخ نزد صاحب سرائربود و شیخ هم که سند صحیح به این کتاب دارد. اما کتاب حریز اینطور نیست.
تذکر: آقای خوئی در این بحث این اشکال سندی را نمیکند هنوز رجالی نشده بود. میگوید مستطرفات سرائر را ما قبول داریم. چون ابن ادریس به خبر واحد عمل نمیکند که. او به خبر مستفیض و متواتر عمل میکند. پس معلوم میشود این خبر، مستفیض و متواتر بوده که از کتاب حریز نقل میکند. ولی بعدا رجالی که شد، از وسطهای تنقیح، کتاب طهارت دیگر رجالی شد، از آن موقع به بعد به مستطرفات سرائر اشکال سندی میکرد.
مناقشه دلالی
اشکال دلالی ایشان این است: فرمودند در مستحبات ما تا حالا شنیدیم و خواندیم که أوامرحمل بر مراتب استحباب میشود :یک روایت میگوید زر الحسین علیه السلام. یک روایت میگوید زر الحسین علیه السلام مغتسلا بماء الفرات؛ تعدد مراتب استحباب است. مطلق و مقید نیستند. روش فقهاء این است. اینجا هم و افصل بین کل رکعتین بالتسلیم، حمل بر مراتب استحباب میشود. اگر اطلاقی در دلیل نافله بود وجهی ندارد تقیید بزنیم به این خطاب.
اشکال سندی به نظر ما وارد نیست که در جلسه بعد عرض می کنیم.
اشکال دلالی هم ناتمام است زیرا: خود آقای خوئی در اصول گفت اگر امر به تقید برود، نه اینکه بگوید و زر الحسین مغتسلا، بگوید: اغتسل قبل زیارة الحسین علیه السلام، این امر رفته روی تقید، این ظهور در ارشاد به شرطیت دارد. اینجا هم دارد و افصل بین کل رکعتین من نوافلک بالتسلیم. این امر رفته روی تقید نه اینکه امر برود روی مقیَّد. نه اینکه بیاید بگوید إئت بنافلة یشتمل علی التسلیم بعد کل رکعتین. این میشود امر مقید. اینجا امر رفته روی تقید. امر رفته روی خود تسلیم فی الرکعة الثانیة. امر رفته روی فصل بین کل نافلة بالتسلیم فی الرکعة الثانیة. خود ایشان در اصول جلد پنجم محاضرات صریحا میگوید این گونه اوامر ظهور دارد در ارشاد به شرطیت.
[1] العروة الوثقى (للسيد اليزدي)، ج1، ص: 514.
[2] وسائل الشيعة، ج7، ص: 323.
[3] وسائل الشيعة، ج7، ص: 323.
[4] وسائل الشيعة، ج7، ص: 323.
[5] العروة الوثقى (للسيد اليزدي)، ج1، ص: 515.
[6] مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل، ج3، ص: 47.
[7] وسائل الشيعة، ج4، ص: 63.