(30-بهمن-1391, 13:08)اعلایی نوشته: (25-بهمن-1391, 22:09)جعفری نوشته: در قرائنی که رواة و معمول مردم بدون صرف دقتهای خاص و تعمق زیاد، لزوم نقل آن را درک میکنند، وثاقت رواة موجب احراز وصول آن قرائن است. اما در غیر این موارد اعم از قرائن جزئی یا عام چنین نیست فلذا در مواردی که احتمال عقلایی وجود چنین قرائنی بین متکلم و مقصود به افهام باشد، حجیت منقول مشکل است.
در جواب دوست عزیزم باید عرض کنم: در مواردی که عرف با فهم و دقت عرفی خودش تکیه بر آنها به عنوان قرینه را نمیفهمد، تکیه متکلم بر آنها برای تفهیم مراد خود خلاف حکمت است. بنابراین در این گونه موارد ما اصلاً احتمال تکیه به آنها را نمیدهیم.
در نتیجه قرائنی که امام ع به آنها تکیه کرده است طبعاً عرف قرینیت آنها را درک کرده و در نیتجه در صورتی که قرینه جزئی و خاص باشد وثاقت راوی اقتضا میکند که آن قرائن را نقل کند، و در صورتی که قرائن عامه باشدا، نفس عمومیت آنها راوی را مستغنی از نقل مینماید.
جناب آقای اعلایی ظاهرا متوجه مطلب بنده نشده اید. به عنوان مثال در همین صحیحه حمیری چنین آمده« العمری و ابنه ثقتان...» بنده در قسمت دیگری از تالار نوشته ام که احتمال قابل توجهی وجود دارد که حضرت فرموده باشد« العمری و ابنه
ثقتای» و این دال بر وثاقت خاص است. اما راوی که در نقل به معنا مجاز بوده و این تفاوت بسیار دقیق را متوجه نشده، «ثقتان» نقل کرده است. نکته دیگر اینکه بحث منحصر به راوی اول نیست. همان قرینه ای که مشافه و مخاطب درک کرده ممکن است در نقلهای بعدی(که بسیاری هم نقل به مضمون بوده) به علت عدم توجه به اهمیت آن نقل نشود.