4-بهمن-1397, 11:10
(13-بهمن-1396, 01:16)محمود رفاهی فرد نوشته: در مورد مطلبی که در انتها آمده و بنا بر آن، حرمت را نتیجه گرفته اند (یعنی تمسک به حرمت اذاعه ی سر) آیا روشن است که دلیل حرمت افشاء سر، دلالت بر حرمت شنیدن سر می کند؟ بله استماع سر، دخالت در تحقق افشاء دارد و لولاه لما تحقق الافشاء، اما مگر بر استماع سر، صدق افشاء سر می کند؟ اگر به سر گوش بدهیم، بعدا نمی گوییم که من سری را فاش کردم. حتی نمی کوییم من به همراه آن متکلم، سری را فاش کردیم. بلکه می گوییم فلانی برای من سری را فاش کرد و من گوش دادم.
مگر آن که ادعا شود ادله ی حرمت افشاء، صرفا خود افشاء را تحریم نمی کند بل فعلی که در تحقق افشاء دخالت داشته را نیز تحریم می کند.
اما در مورد استناد به نهی از جلوس در مجلس غیبت که فرموده اند عرف، نهی را به خاطر جلوگیری از افشاء سر می داند، این مطلب چه شاهدی دارد؟ ظاهر حدیث این است که خود حضور در چنین مجلسی منهی عنه است و ممکن است وجه آن، جلوگیری از رونق این مجالس یا تحذیر از عقوبتی که خوف آن نسبت به چنین مجالسی میرود (چنانکه در بعض روایات آمده) باشد چه افشاء سری بشود چه نشود. اگر ما از عیب مومنی آگاه باشیم و افشاء سر نسبت به ما منتفی باشد، آیا این حدیث دیگر دال بر حرمت حضور ما در چنین مجلسی نخواهد بود؟
ضمنا اگر تعبیر حدیث، ینتقص فیه مومن باشد آیا اخص از مدعی نمی شود؟ چه بسا با هر غیبتی انتقاص رخ ندهد.