5-آبان-1401, 21:08
(آخرین تغییر در ارسال: 5-آبان-1401, 21:23 توسط مسعود عطار منش.)
اصول 2/8/140
اشکال دومی که نسبت به استصحاب جزء الموضوع مطرح شده است عبارت از این است اگر یک جزء را با استصحاب و جزء دیگر را بالوجدان احراز کنیم نمی توانیم اثر مورد نظر را مترتب کنیم زیرا علاوه بر این دو حزء یک شیء سومی به نام اجتماع و اقتران این دو جزء نیز در ترتب حکم دخالت دارد و عنوان اجتماع قابل اثبات نیست مگر اینکه اجتماع دو جژء به شکل ترکیبی باشد نه تقییدی.
استاد فرمودند تقییدی و ترکیبی بودن رابطه اجزا تفاوت ماهوی روشنی ندارد و این تفکیک بلحاظ ثبوتی نامفهوم است زیرا در تمام موضوعات مرکبه یک نحو تقیدی ببن اجزا وجود دارد که اگر بخواهیم اینگونه اشکال کنیم این تقید با استصحاب ثابت نمی شود حتی مورادی مثل طهارت که جزء الموضوع صحت صلات است که در خود روایات نیز بیان شده است نیز با این اشکال مواجه می شود.
اشکال دومی که نسبت به استصحاب جزء الموضوع مطرح شده است عبارت از این است اگر یک جزء را با استصحاب و جزء دیگر را بالوجدان احراز کنیم نمی توانیم اثر مورد نظر را مترتب کنیم زیرا علاوه بر این دو حزء یک شیء سومی به نام اجتماع و اقتران این دو جزء نیز در ترتب حکم دخالت دارد و عنوان اجتماع قابل اثبات نیست مگر اینکه اجتماع دو جژء به شکل ترکیبی باشد نه تقییدی.
استاد فرمودند تقییدی و ترکیبی بودن رابطه اجزا تفاوت ماهوی روشنی ندارد و این تفکیک بلحاظ ثبوتی نامفهوم است زیرا در تمام موضوعات مرکبه یک نحو تقیدی ببن اجزا وجود دارد که اگر بخواهیم اینگونه اشکال کنیم این تقید با استصحاب ثابت نمی شود حتی مورادی مثل طهارت که جزء الموضوع صحت صلات است که در خود روایات نیز بیان شده است نیز با این اشکال مواجه می شود.