(13-ارديبهشت-1399, 03:54)عرفان عزیزی نوشته: معنای آیه چنین است: زنی که دچار یاس شخصی شده است و خون حیض نمی بیند اما شک دارد که به سن یائسگی رسیده است، باید سه ماه عده نگه دارد.
این که شارع احتمال عدم یاس را برای وجوب عدهی سه ماهه کافی دانسته است به طریق اولی در جایی هم که زن یقین دارد به سن یاس نرسیده است، حکم همین است.98/11/13
[1] وَ اللاَّئي يَئِسْنَ مِنَ الْمَحيضِ مِنْ نِسائِكُمْ إِنِ ارْتَبْتُمْ فَعِدَّتُهُنَّ ثَلاثَةُ أَشْهُرٍ وَ اللاَّئي لَمْ يَحِضْنَ
اولویت چطور ثابت می شود؟
اگر اولویت را برعکس بگوییم چرا غلط باید باشد؟
وقتی شارع حکم اش را مشروط می کند به اینکه شک وجود دارد که آیا علتی برای خون ندیدن است وجود دارد به طریق اولی وقتی یقین دارد که هیچ علت خاصی برای خون دیدن وجود ندارد زیرا اصلاً رحم ندارد پس به طریق اولی حکمی ندارد. [در آن زمان بیرون آوردن رحم احتمالاً برای عموم مردم اصلاً قابل تصور نبوده است]
نقل قول:بعضى گفتند: معنى او آن است كه اگر شك افتد در آن كه انقطاع او از علوّ سن است يا از علّتى ديگر ، او را به سه ماه عدّت بايد داشتروض الجنان و روح الجنان في تفسير القرآن حسین بن علی ابوالفتوح رازی ، جلد 19 ، صفحه 272
نقل قول:وَ اَللاّٰئِي يَئِسْنَ مِنَ اَلْمَحِيضِ مِنْ نِسٰائِكُمْ و آنهايى كه مأيوس از حيض شدن هستند از زنهاى شما و حيض نميشوند إِنِ اِرْتَبْتُمْ اگر در شك و ريب شديد پس نميدانيد براى سالخوردگى حيض از آنها برداشته شده يا براى عارضى قطع گرديده است فَعِدَّتُهُنَّ ثَلاٰثَةُ أَشْهُرٍ پس عدّۀ آنها سه ماه استترجمه تفسير مجمع البيان فضل بن حسن طبرسی ، جلد 25 ، صفحه 101
https://quran.inoor.ir/fa/ayah/65/4/comm...¢ury=6
قطع قلم به قیمت نان می کنی رفیق
این خط و این نشان که زیان می کنی رفیق
گیرم درین میانه به جایی رسیده ی
گیرم که زود دکه دکان می کنی رفیق
کفاره اش ز گندم عالم فزون تر است
از عمر آنچه خدمت خان می کنی رفیق
خود بستمش به سنگ لحد مرده توش نیست
قبری که گریه بر سر آن می کنی رفیق
گفتی گمان کنم که درست است راه من
داری گمان چو گمشدگان می کنی رفیق
این خط و این نشان که زیان می کنی رفیق
گیرم درین میانه به جایی رسیده ی
گیرم که زود دکه دکان می کنی رفیق
کفاره اش ز گندم عالم فزون تر است
از عمر آنچه خدمت خان می کنی رفیق
خود بستمش به سنگ لحد مرده توش نیست
قبری که گریه بر سر آن می کنی رفیق
گفتی گمان کنم که درست است راه من
داری گمان چو گمشدگان می کنی رفیق