مهمان عزیز، خوش‌آمدید.
شما می‌توانید از طریق فرم ثبت‌نام در انجمن عضو شوید.

نام‌کاربری
  

رمز عبور
  





جستجو در انجمن‌ها

(جستجو‌ی پیشرفته)

آمار انجمن
» کاربران: 1,584
» آخرین کاربر: erfan_ghabel
» موضوعات انجمن: 3,338
» ارسالهای انجمن: 10,201

آمار کامل

آخرین موضوعات
فعالیت در تالار را چقدر ض...
انجمن: نظرسنجی کارگاه
آخرین‌ارسال: RaymondGeall
3 ساعت قبل
» پاسخ‌ها: 63
» بازدید: 21,805
حرمت تغیییر جنسیت به دلیل...
انجمن: فقه استاد اراکی
آخرین‌ارسال: haqiqi.1410
7 ساعت قبل
» پاسخ‌ها: 2
» بازدید: 268
غفلت تمامی مترجمین قرآن ا...
انجمن: فقه استاد سیدمحمدجواد شبیری
آخرین‌ارسال: haqiqi.1410
27-ارديبهشت-1403, 17:44
» پاسخ‌ها: 0
» بازدید: 34
دلالت حدیث بنی الاسلام عل...
انجمن: فقه استاد سیدمحمدجواد شبیری
آخرین‌ارسال: haqiqi.1410
27-ارديبهشت-1403, 17:14
» پاسخ‌ها: 0
» بازدید: 23
اثبات اجماع علمای امامیّه...
انجمن: فقه استاد سیدمحمدجواد شبیری
آخرین‌ارسال: haqiqi.1410
27-ارديبهشت-1403, 15:46
» پاسخ‌ها: 0
» بازدید: 19
انسداد صغیر در خصوص روایا...
انجمن: اصول استاد گنجی
آخرین‌ارسال: خیشه
27-ارديبهشت-1403, 07:35
» پاسخ‌ها: 0
» بازدید: 93
بررسی شروط مطرح شده برای ...
انجمن: فقه استاد قائینی
آخرین‌ارسال: سید یزدی
27-ارديبهشت-1403, 00:10
» پاسخ‌ها: 0
» بازدید: 20
دلیل عدم پذیرش شهادت وکیل...
انجمن: فقه استاد قائینی
آخرین‌ارسال: سید یزدی
26-ارديبهشت-1403, 23:40
» پاسخ‌ها: 0
» بازدید: 19
بررسی وثاقت قاسم بن محمد
انجمن: فقه استاد قائینی
آخرین‌ارسال: سید یزدی
26-ارديبهشت-1403, 22:51
» پاسخ‌ها: 2
» بازدید: 170
نقد نظریّه اصول متلقّاة
انجمن: فقه استاد سیدمحمدجواد شبیری
آخرین‌ارسال: haqiqi.1410
26-ارديبهشت-1403, 16:23
» پاسخ‌ها: 1
» بازدید: 25

 
  وثاقت حسین بن موسی
ارسال‌شده توسط: سید رضا حسنی - 11-دي-1398, 12:32 - انجمن: فقه استاد شب‌زنده‌دار - بدون‌پاسخ

مرحوم فیض کاشانی[1] و مرحوم نراقی[2] و سید یزدی[3] به یک روایت دیگری نیز برای شرطیت عدم اکراه استدلال کرده اند. روایت شریفه چنین است:

«مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ عَلِيِّ بْنِ عُقْبَةَ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ مُوسَى عَنْ بُرَيْدٍ وَ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: مَنِ اشْتَرَى طَعَامَ قَوْمٍ وَ هُمْ لَهُ كَارِهُونَ قُصَّ لَهُمْ مِنْ لَحْمِهِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ»[4].
بررسی سندی
افراد این سند تا علی بن عقبۀ از اجلاء هستند. بعد از آن حسین بن موسی قرار دارد، مراد از وی حسین بن موسی بن سالم الحناط است که توثیق خاصی ندارد[5] و تنها راه وثاقت ایشان این است که ایشان مروی عنه ابن ابی عمیر است[6]. مرحوم شیخ طوسی در کتاب اصولی خویش می فرماید که چند نفر هستند که به جز از ثقه نقل روایت نمی کنند، یکی از آن افراد ابن أبی عمیر است[7].
اگر کسی این مبنا را قبول داشته باشد می تواند قائل به وثاقت حسین بن موسی شود و اگر کسی مانند محقق خویی رحمه الله این طریق را قبول نداشته باشد حسین بن موسی برای او مجهول الحال می شود. لذا اعتبار این روایت مبتنی است که ما این مبنی را قبول داشته باشیم که قبول داریم. البته حدیث مذکور در کافی نیز وارد شده است و از آن راه نیز می توان حدیث را صحیح دانست؛ چرا که مرحوم کلینی شهادت داده اند که تنها روایات قابل اعتماد را در کتاب خویش نقل کنند. 
پس از حسین بن موسی، برید و محمد بن مسلم قرار دارند که آن ها نیز از اجلاء اصحاب هستند. بنابراین روایت از لحاظ سندی مشکلی ندارد.


[1] مفاتیح الشرایع ، الفیض الکاشانی، ج3، ص48.
[2] مستند الشیعه، النراقي، المولى احمد، ج14، ص266.« و رواية محمّد: «من اشترى طعام قوم و هم له كارهون قصّ لهم من لحمه يوم القيامة» «4»، و هو في قوّة النهي الدالّ على الفساد في مثله على الأقوى».
[3] حاشیه المکاسب، السید محمد کاظم الطباطبائی الیزدی، ج1، ص121.
[4] الکافی، محمد بن یعقوب کلینی، ج5، ص229.
[5] . لذا مرحوم شهید ثانی در مورد او می فرمایند: «وجه الترديد ان الحسين بن موسى واقفى بغير قيد الحنّاط فان كان فهو ضعيف و ان كان غيره فهو مجهول. اذ ليس فى القسمين غير المذكور».(مقرر).
[6] . آیت الله العظمی شبیری زنجانی در مورد او می فرمایند: « مراد از حسين بن موسى ظاهرا حسين بن موسى بن سالم حناط است كه در رجال نجاشى: 45/ 90 ترجمه شده، و راوى كتاب وى ابن ابى عمير دانسته شده است، در پاره‌اى از اسناد هم روايت احمد بن محمد بن ابى نصر از حسين بن موسى ديده مى‌شود، لذا ایشان ثقه است»کتاب النکاح، ج 20 ص 7261.(مقرر)
[7] عدة الأصول، شیخ طوسی، ج1، ص154. «سوت الطائفة بين ما يرويه محمد بن أبي عمير، و صفوان بن يحيى، و أحمد بن محمد بن أبي نصر و غيرهم من الثقات الذين عرفوا بأنهم لا يروون و لا يرسلون إلا عمن يوثق به و بين ما أسنده غيرهم، و لذلك عملوا بمراسيلهم إذا انفردوا عن رواية غيرهم».

چاپ این بخش

  استدلال به روایات باب طلاق برای شرطیت عدم اکراه در متعاقدین
ارسال‌شده توسط: سید رضا حسنی - 11-دي-1398, 12:28 - انجمن: فقه استاد شب‌زنده‌دار - بدون‌پاسخ

یکی از أدله ای که در باب شرطیت اختیار در متعاقدین ذکر می شود، استدلال به روایاتی است که امام علیه السلام اکراه بر طلاق را موجب بطلان طلاق دانسته و فرموده اند آن طلاق کلاطلاق است و أثری ندارد.
یکی از تقریباتی که در استدلال به این روایات شده است، تقریب به الغاء خصوصیت است. یعنی
گفته شود در عرف نسبت به مواردی که شارع فرموده است، الغاء خصوصیت می شود. عرف فرقی بین اینکه طلاق داده باشد یا عتق کرده باشد یا قسم خورده باشد با موارد بیع یا سایر موارد مانند نذر ندارد. بنابراین عرف خصوصیتی برای مورد نمی بیند و اگر هم امام معصوم علیه السلام یک مثالی را مطرح کرده است از باب مثال بوده است. مانند اینکه گفته می شود «اذا اصاب ثوبک دم یتنجس»، می فهمیم که این مثال است، که اگر دم به هرچیزی بخورد حتی اگر میز و صندلی باشد، نجس می شود.
مناقشه در تقریب به الغاء خصوصیت
باید دقت شود جهاتی در مقام وجود دارد که می توان به وسیله ی آن ها احتمال فرق را عقلایی دانست؛ از این رو می توان گفت که اطمینان به الغاء خصوصیت یا ظهور در الغا خصوصیت دیده نمی شود؛ از جمله آن جهات این است که این موارد طلاق و عتق و یمین تماما ایقاعات هستند و در مقابل چیزی به دست آنها نمی رسد، در حالی که در عقود در مقابل چیزی که داده است، چیز دیگری به دست او می آید. مخصوصا اینکه در بیع اکراهی گاهی برخی خیارات نیز موجود می باشند.

بنابراین شاید بتوان از این جهت بین موارد مذکور در روایات و سایر موارد فرق تصویر کرد. به عبارت دیگر مفسده در باب ایقاعات با مفسده در باب عقود تفاوت دارد؛ زیرا هیچ جابری در ایقاعات وجود ندارد و همین مقدار موجب می شود که نتوان ادعای الغای خصوصیت را پذیرفت.

علاوه بر اینکه در مثل طلاق شارع مقدس یک سخت گیری های ویژه فرموده است؛ به عنوان مثال شاهدین عدلین باید باشند و صیغه ی خاصه در آن باید باشد. طلاق دارای شرایط ویژه ای است، لذا می توان گفت از جمله آن شرایط این است که باید اکراهی نیز نباشد، بنابراین نمی توان گفت که فرقی بین عقود و طلاق نیست.

چاپ این بخش

  وثاقت ابراهیم بن هاشم و جلالت وی
ارسال‌شده توسط: سید رضا حسنی - 11-دي-1398, 12:21 - انجمن: فقه استاد شب‌زنده‌دار - بدون‌پاسخ

در برخی از زمان ها اینطور خیال می شد که ابراهیم بن هاشم توثیق مسلمی ندارد، ولی بعدها به وجوه عدیده ثابت شده است که ایشان دارای توثیقات عام و خاص می باشد؛ بنابراین باید حدیث را صحیحه دانست، ایشان هم در کامل الزیارات وجود دارد، هم در تفسیر علی بن ابراهیم وجود دارد، لذا بنابر مسلک کسانی که توثیق عام این دو کتاب را قبول دارند[b][1]، این شخصیت مشمول این دو توثیق عام می شود، علاوه بر اینکه در فلاح السائل یک سندی وجود دارد که ایشان در آن سند وجود دارد، مرحوم ابن طاووس می فرماید به اجماع علماء این سند تمام است و تمام کسانی که در این سند هستند موثق هستند، از این عبارت استفاده می شود که پس در قدمای اصحاب حدأقل برخی بوده اند که ایشان را توثیق می کرده اند:[/b]

«وَ رَوَاهُ فِي أَمَالِيهِ قَالَ حَدَّثَنَا مُوسَى بْنُ الْمُتَوَكِّلِ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ إِبْرَاهِيمَ بْنِ هَاشِمٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي عُمَيْرٍ قَالَ حَدَّثَنِي مَنْ سَمِعَ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ الصَّادِقَ ع يَقُولُ مَا أَحَبَّ اللَّهَ مَنْ عَصَاهُ ثُمَّ تَمَثَّلَ فَقَالَ
‌        تَعْصِي الْإِلَهَ وَ أَنْتَ تُظْهِرُ حُبَّهُ                هَذَا مُحَالٌ فِي الْقِيَاسِ بَدِيعٌ
        لَوْ كَانَ حُبُّكَ صَادِقاً لَأَطَعْتَهُ               إِنَّ الْمُحِبَّ لِمَنْ يُحِبُّ مُطِيعٌ
         أقول و لعل قائلا يقول هذان البيتان لمحمود الوراق. فنقول إن الصادق ع تمثل بهما و رواة الحديث ثقات بالاتفاق و         مراسيل محمد بن أبي عمير كالمسانيد عند أهل الوفاق. أقول و من ذلك ما رويناه بإسنادنا المشار إليه‌»[b][2].[/b]


[1] . از جمله محقق خویی رحمه الله و مقام معظم رهبری. البته محقق خویی در اواخر عمر از نظریه ی کامل الزیارات بازگشتند. (مقرر).
[2] . فلاح السائل، ص 158.

چاپ این بخش

  تفاوت حسن و قبح با مفسده و مصلحت
ارسال‌شده توسط: عرفان عزیزی - 11-دي-1398, 11:36 - انجمن: اصول استاد لاریجانی - پاسخ‌ها (6)

ملازمه‌ بین حسن و قبح و وجوب شرعی یک بحث است، و ملازمه بین مصلحت و مفسده با وجوب و حرمت شرعی بحثی دیگر است. باب مصالح و مفاسد باب عقل نظری است، ولی باب حسن و قبح باب عقل عملی است. مصلحت و مفسده امر تکوینی هستند مثل درد دل در اثر خوردن فلان چیز؛ ولی حسن و قبح این گونه نیست چه بسا که عده ای نیت یا علم را در حسن و قبح داخل کنند، در حالی که مصلحت و مفسده این طور نیست زیرا یک أمر تکوینی است.جلسه ی 27

چاپ این بخش

  قاضی تحکیم در اسلام نداریم
ارسال‌شده توسط: مهدی خسروبیگی - 9-دي-1398, 22:29 - انجمن: فقه استاد قائینی - بدون‌پاسخ

قاضی تحکیم در مقابل قاضی اصطلاحی، قاضی ای است که نفوذ قضای او مشروط به رضایت متخاصمین است. یعنی قاضی تحکیم قاضی ای است که نفوذ قضای او مشروط به رضایت متخاصمین است به نحوی که اگر رضایت متخاصمین نبود قضای او نافذ نبود. معروف بین فقها این است که قاضی تحکیم داریم و در برخی کلمات ادعای اجماع بر وجود قاضی تحکیم شده است. 

برخی از بزرگان مانند مرحوم خویی ملاک در قاضی تحکیم را این می داند که برخی از شروط قاضی منصوب، به غیر از نصب خاص، موجود نباشد. بعضی دیگر از فقها گفته اند بصر و کتابت شرط نیست. تمام این تلاشها برای توجیه و تصحیح قاضی تحکیم است.
سوال این است که چطور می توان قاضی تحکیم را تصور کرد؟ مشکل از اینجا ناشی می شود که از طرفی فقها گفته اند همه شروط قاضی منصوب به جز نصب ازجانب شارع در قاضی تحکیم شرط است و از طرف دیگر قاضی تحکیم منصوب به نصب عام است. اگر فرق بین قاضی تحکیم و منصوب فقط نصب است که در قاضی تحکیم نیز نصب عام وجود دارد پس چرا باید نفوذ قضای او منوط به رضایت خصمین باشد. برای فرار از این اشکال مرحوم خویی و تبریزی قائل شده اند که در قاضی تحکیم اجتهاد شرط نیست و عده ای نیز گفته اند تفاوتشان در این است که در قاضی تحکیم کتابت و بصر شرط نیست. بعضی از فقها نیز در وجود قاضی تحکیم تشکیک کرده اند.
استاد قایینی می فرماید به نظر من اصلا قاضی تحکیم نداریم و استفاده وجود قاضی تحکیم از ادله به حسب صناعت بسیار مشکل است و این اصطلاح توسط شیخ طوسی از کلام اهل سنت به فقه شیعه انتقال پیدا کرده و سپس از ایشان به دیگران سرایت کرده است و دیگران به دنبال توجیه این عنوان به وسیله ادله برآمده اند. درس فقه تاریخ24/9/98
 

چاپ این بخش

  مخالفت صحیحه علی بن جعفر با احتیاط در شبهه محصوره
ارسال‌شده توسط: رضا یعقوبی - 9-دي-1398, 18:28 - انجمن: مطالب علمی (اصولی) - بدون‌پاسخ

توجیه روایات جواز مخالفت با شبهه محصوره دارای بحث مفصلی است که مرحوم شیخ انصاری در هر دو کتاب رسائل و مکاسب[1]، متعرض آن شده است.
در این نوشته، خصوص توجیهات ذکر شده پیرامون صحیحه علی بن جعفر علیه السلام ذکر می شود. ظاهر این روایت، جواز مخالفت با شبهه محصوره تحریمیه است و این مطلب، بر خلاف لزوم موافقت قطعیه است که در شبهات تحرمیه محصوره ثابت شده است[2].
متن صحیحه:
مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنِ الْعَمْرَكِيِّ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ عَلِيِّ بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ أَخِيهِ أَبِي الْحَسَنِ ع قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ رَجُلٍ رَعَفَ (خون آمدن بینی) فَامْتَخَطَ (مقدمه الادب زمخشری م 538: بینی پاک کرد، جمرۀ اللغه ابن درید م 321: امتخط فلان: إذا أخرج ما في أنفه.) فَصَارَ بَعْضُ ذَلِكَ الدَّمِ‏ قِطَعاً صِغَاراً فَأَصَابَ إِنَاءَهُ هَلْ يَصْلُحُ لَهُ الْوُضُوءُ مِنْهُ فَقَالَ إِنْ لَمْ يَكُنْ شَيْ‏ءٌ يَسْتَبِينُ فِي الْمَاءِ فَلَا بَأْسَ وَ إِنْ كَانَ شَيْئاً بَيِّناً فَلَا يَتَوَضَّأْ مِنْهُ قَالَ وَ سَأَلْتُهُ عَنْ رَجُلٍ رَعَفَ وَ هُوَ يَتَوَضَّأُ فَيَقْطُرُ قَطْرَةٌ فِي إِنَائِهِ هَلْ يَصْلُحُ الْوُضُوءُ مِنْهُ قَالَ لَا.[3]
سند حدیث: همه افراد سند، امامی و جلیل می باشند.
برای رفع مخالفت روایت با قاعده وجوب موافقت در شبهه محصوره تحریمیه، وجوهی ذکر شده است:
1. شیخ طوسی در استبصار: اگر خونی که در ظرف آب افتاده، کمتر از نوک سوزن باشد، معفو است.[4]
مرحوم شیخ انصاری این حمل شیخ طوسی را از حمل روایت بر شبهه محصوره، اظهر دانسته اند، لکن مشکل این است که با خصوص این یک روایت نمی توان از روایات کثیره دال نجاست آب قلیل به صرف ملاقات با نجس، دست برداشت.[5]
مرحوم سید یزدی نیز، ظاهر روایت را همین معنا دانسته اند.[6]
2. مرحوم شیخ انصاری و منسوب به مشهور: در روایت، فرض شده که یک طرف شبهه، پشت ظرف بوده و طرف دیگر داخل ظرف است، و از آن جا که پشت ظرف، مورد ابتلاء نیست، پس تخصصا (دقیقتر: ورود) از موارد وجوب موافقت قطعیه در شبهه محصوره، خارج است. موضوع وجوب موافقت قطعیه، شبهه محصوره ای است که تمام اطرافش، محلّ ابتلاء باشند.[7]
این احتمال را مرحوم خویی، بعید دانسته اند.[8]
3. این روایت قاعده وجوب موافقت در شبهه محصوره را تخصیص زده است. این احتمال را مرحوم شیخ به شکل یک احتمال بعید ذکر کرده اند.[9]
شاید وجه بعد احتمال ذکر شده، این باشد که احتمال خصوصیت برای این مورد ذکر شده در روایت، داده نمی شود. به علاوه، باید حکم عقل به وجوب موافقت قطعیه را حکمی تعلیقی بدانیم (معلّق بر عدم بیان خلاف از سوی شارع مثل حکم عقل به تخییر در دوران بین محذورین. فرائد 2/ 189) و گرنه در صورت تنجیزی دانستن این حکم، تخصیصش ممکن نیست. البته مرحوم شیخ انصاری، امکان جعل بدل و ترخیص در بعض اطراف شبهه محصوره را قبول کرد اند؛ به عبارت دیگر، حکم عقل به وجوب موافقت قعطیه را تعلیقی دانسته اند[10]، اگر چه استمراری بودن تخییر را رد کرده اند.[11]
4. علامه و صاحب وسائل[12]: فرض روایت این است که یقین به اصابت نجاست به خود ظرف وجود دارد، لکن معلوم نیست که نجاست به خود آب داخل ظرف هم رسیده باشد و لذا نسبت به نجس بودن ظرف، علم تفصیلی و نسبت به نجاست آب، شک بدوی وجود دارد و مادامی که نجاست آب، احراز نشود، حکم به طهارت می شود. قرینه بر این مطلب، روایتی است که در همین فرض، حکم به عدم جواز وضوء از آب این ظرف، کرده است.
مرحوم بحرانی صرفا این وجه را نقل کرده اند.[13]
مرحوم علامه مجلسی، این وجه را به شکل احتمالی بیان کرده اند که البته ظاهرش، پذیرش استدلال است.[14]
اشکال این وجه این است که شأن سائل (جناب علی بن جعفر علیه السلام) اجل از این است که حکم شک بدوی در نجاست آب را نداند. لکن می توان از این شبهه این گونه جواب داد که اولا اصل طهارت و استصحاب، در زمان ما، جزء اموری شده که عوام الناس نیز، آشنا با آن شده اند، ولی چه بسا در زمان راوی، حکم مجهولی بوده است. ثانیا چه بسا برای سائل، ظن به وقوع نجاست در آب پیدا شده است و لذا حکم صورت ظن را پرسیده و حضرت نیز در پاسخ، اصالۀ الطهاره و استصحاب طهارت را حتی در فرض ظن به خلاف، جاری دانسته اند.[15]
نکته: مرحوم خویی دو معنای شیخ طوسی و شک بدوی را مساوی و لذا روایت را مجمل دانسته اند.[16]


[1] ( فرائد الأصول ؛ ج‏2 ؛ ص218: و بالجملة: فالأخبار الواردة في حلّية ما لم يعلم حرمته على أصناف... ، مکاسب2/178: كتاب المكاسب للشيخ الأنصاري، ط - الحديثة؛ ج‌2، ص: 176: فلنذكر النصوص الواردة في هذا المقام)
[2] فرائد الأصول ؛ ج‏2 ؛ ص210: فالحقّ فيه: وجوب الاجتناب عن كلا المشتبهين وفاقا للمشهور، و في المدارك: أنّه مقطوع به في كلام الأصحاب‏ ، و نسبه المحقّق البهبهانيّ في فوائده إلى الأصحاب‏ ، و عن المحقّق المقدّس الكاظمي في شرح الوافية: دعوى الإجماع صريحا ، و ذهب جماعة إلى عدم وجوبه‏ ، و حكي عن بعض‏  القرعة.
[3] الكافي (ط - الإسلامية) ؛ ج‏3 ؛ ص74
[4] الاستبصار فيما اختلف من الأخبار؛ ج‌1، ص: 23: فَالْوَجْهُ فِي هَذَا الْخَبَرِ أَنْ نَحْمِلَهُ عَلَى أَنَّهُ إِذَا كَانَ ذَلِكَ الدَّمُ مِثْلَ رَأْسِ الْإِبْرَةِ الَّتِي لَا تُحَسُّ وَ لَا تُدْرَكُ فَإِنَّ مِثْلَ ذَلِكَ مَعْفُوٌّ عَنْهُ.
[5] كتاب الطهارة (للشيخ الأنصاري)، ج‌1، ص: 117 و 118: و دلالتها مبنية على إرادة السائل إصابة الماء من الإناء تسمية باسم المحلّ، لأنّ إرادة خصوص الظرف لا يناسب السؤال. نعم، يحتمل أن يراد الأعمّ من الظرف و المظروف، فيكون وصول الدم إلى الأعمّ منهما معلوما و شكّ في وصوله إلى خصوص الماء أو الإناء، و معنى الجواب: أنّه إن‌ لم يكن «1» الدم المفروض إصابته شيئا يستبين في الماء أي شيئا معلوما فيه فلا بأس، فيكون الاستبانة في الماء كناية عن العلم بوصوله إليه، لا صفة زائدة على العلم بالوصول. و يقوى هذا الاحتمال على تقدير كون «الشي‌ء» مرفوعا كما في بعض النسخ.
هذا، و لكنّ الإنصاف أنّ الرواية أظهر في مطلب الشيخ ممّا احتملناه. لكنّ الخروج بهذا المقدار عن الأخبار- الّتي عرفت قليلا منها- مشكل مع دعوى الحلّي الإجماع على خلافه.
[6] حاشية فرائد الأصول ؛ ج‏2 ؛ ص292: قوله: إلّا أن يقال إنّ المستفاد من صحيحة علي بن جعفر.
الانصاف أنّ الصحيحة ظاهرة فيما فهمه الشيخ من العفو عما لا يدركه‏ الطرف من الدم، و حملها على ما ذكره من الشبهة المحصورة أو غيره بعد فرض عدم العمل بظاهرها للإجماع أو غيره لا يجعلها ظاهرة فيما ذكر بحيث تكون دليلا على المسألة فضلا عن أن تكون ضابطة و ميزانا لتشخيص موارد محل الابتلاء و غيره، إذ لا شك أنّ المعنى المذكور معنى تأويلي.
[7] فرائد الأصول، ج‏2، ص: 236: لا يخفى أن خارج الإناء- سواء كان ظهره أو الأرض القريبة منه- ليس مما يبتلي به المكلف عادة،... و يؤيد ما ذكرنا (لزوم مورد ابتلاء بودن همه اطراف شبهه محصوره تحریمیه): صحيحة علي بن جعفر، عن أخيه عليهما السلام، الواردة في من رعف فامتخط فصار الدم قطعا صغارا فأصاب إناءه، هل يصلح الوضوء منه؟ فقال عليه السلام: «إن لم يكن شي‏ء يستبين في الماء فلا بأس به، و إن كان شيئا بينا فلا».
حيث استدل به الشيخ قدس سره على العفو عما لا يدركه الطرف من الدم، و حملها المشهور على أن إصابة الإناء لا يستلزم إصابة الماء، فالمراد أنه مع عدم تبين شي‏ء في الماء يحكم بطهارته، و معلوم أن ظهر الإناء و باطنه الحاوي للماء من الشبهة المحصورة.
كتاب الطهارة (للشيخ الأنصاري)، ج‌1، ص: 280: حيث حملها المشهور في مقابل الشيخ قدّس سرّه «2» على ما إذا تحقّق إصابة الدم للإناء و لم يتحقّق إصابته للماء، فلم يجعله الإمام من قبيل الشبهة المحصورة. و وجهه ما ذكرنا من عدم تنجّز التكليف بالاجتناب عن استعمال النجس المردّد إذ لو علم تفصيلا بكون النجس هو ظهر الإناء لم يكن عليه تحريم منجّز أصلا.
[8] موسوعة الإمام الخوئي، ج‌2، ص: 145: ففي الرواية احتمالات ثلاثة أبعدها ما ذكره شيخنا الأنصاري‌
[9] فرائد الأصول، ج‏2، ص: 238: حملها على خروج ذلك عن قاعدة الشبهة المحصورة لأجل النص.
[10] فرائد الأصول، ج‏2، ص: 204: نعم، لو أذن الشارع في ارتكاب أحدهما مع جعل الآخر بدلا عن الواقع في الاجتزاء بالاجتناب عنه جاز.
[11] فرائد الأصول، ج‏2، ص: 204:  أنه مع وجود دليل حرمة ذلك العنوان المعلوم وجوده في المشتبهين لا يصح الإذن في أحدهما إلا بعد المنع عن الآخر بدلا عن المحرم الواقعي، و معناه المنع عن فعله بعده؛ لأن هذا هو الذي يمكن أن يجعله الشارع بدلا
[12] منتهى المطلب في تحقيق المذهب، ج‌1، ص: 53: و (يعارضه: ما) رواه محمّد بن يعقوب في الصّحيح، عن عليّ بن جعفر، عن أخيه‌ موسى عليه السّلام، قال: سألته عن رجل رعف و هو يتوضّأ فيقطر قطرة في إنائه هل يصلح الوضوء منه؟ قال: (لا) و لم يشترط الظّهور، و يحتمل أن يكون الأوّل معناه إذا أصاب الإناء و شكّ في وصوله إلى الماء اعتبر بالظّهور حسّا.
انه ليس في الرواية تصريح بإصابة الدم الماء، و إنما المتحقق منها اصابة الإناء، و هو لا يستلزم اصابة الماء، فيكون باقيا على أصل الطهارة.
وسائل الشيعة؛ ج‌1، ص: 151: أَقُولُ: الَّذِي يُفْهَمُ مِنْ أَوَّلِ الْحَدِيثِ إِصَابَةُ الدَّمِ الْإِنَاءَ وَ الشَّكُّ فِي إِصَابَةِ الْمَاءِ كَمَا يَظْهَرُ مِنَ السُّؤَالِ وَ الْجَوَابِ فَلَا إِشْكَالَ فِيهِ.
[13] الحدائق الناضرة في أحكام العترة الطاهرة، ج‌1، ص: 330: و أورد عليه (کلام شیخ طوسی) انه ليس في الرواية تصريح بإصابة الدم الماء، و إنما المتحقق منها اصابة الإناء، و هو لا يستلزم اصابة الماء، فيكون باقيا على أصل الطهارة.
[14] بحار الأنوار (ط - بيروت) ؛ ج‏77 ؛ ص20: بيان: استدل به على ما نسب إلى الشيخ من عدم انفعال القليل بما لا يدركه الطرف من الدم‏ و يمكن حمل السؤال على أن مراده أن إصابة الدم الإناء معلوم و لكنه لا يرى في الماء شيئا و الظاهر وصوله إلى الماء أيضا و الأصل عدمه فهل يحكم هنا بالظاهر أو بالأصل و هو محمل قريب.
[15] الحدائق الناضرة في أحكام العترة الطاهرة، ج‌1، ص: 330‌
و أورد عليه انه ليس في الرواية تصريح بإصابة الدم الماء، و إنما المتحقق منها اصابة الإناء، و هو لا يستلزم اصابة الماء، فيكون باقيا على أصل الطهارة.و أجيب بأن السائل أجل قدرا من ان يسأل عن مثل ذلك، بل المراد انما هو السؤال عن الماء. و ذكر الإناء إنما هو على حذف مضاف.و فيه (أولا)- ان هذا الاستبعاد إنما نشأ الآن بعد المعرفة بالأحكام و شيوع مثل هذا الحكم بين الأنام، و إلا فكتاب علي بن جعفر المذكور قد اشتمل على جملة من الأسئلة العارية الآن عن الالتباس. بحيث يعرف أحكامها الآن جهال الناس.و (ثانيا)- ان من المحتمل قريبا- بل هو الظاهر من الخبر المذكور- انه مع تحقق اصابة الإناء حصل الشك في اصابة الماء أو الظن بذلك، فحسن السؤال حينئذ عن ذلك. و أجاب (عليه السلام) بالبناء على يقين الطهارة إلا ان يعلم ذلك باستبانة الدم في الماء.
موسوعة الإمام الخوئي، ج‌2، ص: 146
و أمّا ربما يقال من أن قاعدة الطهارة أو استصحابها كادت أن تكون من الأُمور البديهية، و مثلها لا يخفى على مثل علي بن جعفر (عليه السلام) فحمل الرواية على الشبهات الموضوعية بعيد، و لا محيص من حملها على إرادة معنى آخر.فهو مما لا يصغي إليه فإن قاعدة الطهارة أو استصحابها إنما صارت من الواضحات في زماننا لا في زمانهم، حيث إنها مما ثبت بتلك الروايات لا بشي‌ء آخر قبلها، هذا.على أن المورد قد احتف بما يوجب الظن بالإصابة، و لعلّه الذي دعا علي بن جعفر إلى السؤال فإنّه إذا رعف و امتخط و أصاب الدم الإناء، فهو يورث الظن باصابته للماء أيضاً و لمكان هذا الظن سأله (عليه السلام) عن حكمه. و قد وقع نظير ذلك في بعض روايات الاستصحاب أيضاً حيث سأله زرارة عن أن الخفقة و الخفقتين توجب الوضوء أو لا؟
[16] موسوعة الإمام الخوئي، ج‌2، ص: 146: فيدور الأمر بين الاحتمالين الباقيين أعني ما احتمله الشيخ الطوسي (قدس سره) و ما قوّاه شيخنا شيخ الشريعة (طاب ثراه) و حيث لا معيّن لأحدهما في البين فتصبح الرواية مجملة لا يمكن الاعتماد عليها.

چاپ این بخش

  شمول اخبار علاجیه نسبت به دو نقل یک راوی
ارسال‌شده توسط: عرفان عزیزی - 9-دي-1398, 15:53 - انجمن: فقه استاد سیدمحمدجواد شبیری - بدون‌پاسخ

عبد الرحمن به الحجاج سن یائسگی را هم پنجاه سال نقل کرده و هم شصت سال.استاد سید جواد شبیری فرمودند : اخبار علاجیه شامل محل بحث ما که دو روایت در واقع یک روایتند، نیز می شود چرا که این دو روایت در این که امام علیه السلام چه چیزی فرموده اند، اختلاف دارند، پس اختلاف حدیث صدق می کند و اخبار علاجیه شامل چنین مواردی هم می شود.واینکه مرحوم آقای خویی فرمودند: در جایی که یقین داریم یکی از دو روایت مخالف واقع است مشمول اخبار علاجیه نمی شود»، صحیح نیست. زیرا «یاتی عنکم خبران متعارضان» شامل جایی که یقین داریم یکی از دو روایت مخالف واقع است، می شود. ممکن است منشا سوال همین علم اجمالی به مخالفت یکی از دو روایت متعارض با واقع باشد

چاپ این بخش

  نقدی بر نظریه ی خطابات قانونیه ی مرحوم امام
ارسال‌شده توسط: عرفان عزیزی - 8-دي-1398, 17:31 - انجمن: اصول استاد لاریجانی - پاسخ‌ها (15)

استاد در توضیح فعلیت در کلام مرحوم اصفهانی فرمودند :قضیه‌ی کلیه اگر موضوع نداشته باشد، فعلیت ندارد. دلیل آن نیز روشن است؛ چه این که اگر قضیه‌ی حقیقیه «المسافر یقصر» بر من تطبیق نشود، اصلا تکلیفی بر من نیست و نمی توانم بگویم من تکلیف دارم.ما با همین بیان به امام رحمه الله که قائل به خطابات قانونیه است می گوییم که خطابات قانونی چه ارتباطی به ما دارد؟! اگر آن کلی به من تطبیق نشود به من چه ربطی دارد؟! برای این که فعلیت برای من پیدا کند باید تطبیق شود. اگر تطبیق نشود هیچ ربطی به مکلف نخواهد داشت. جلسه ی 27

چاپ این بخش

  تفاوت فقه آیت الله بروجردی با سابقین بر ایشان
ارسال‌شده توسط: عرفان عزیزی - 7-دي-1398, 08:59 - انجمن: فقه استاد سیدمحمدجواد شبیری - بدون‌پاسخ

عبد الرحمن بن الحجاج طبق نقل کافی ازامام صادق سن یائسگی را پنجاه سال نقل می کند(ج3چاپ اسلامیه ص108)  و طبق نقل تهذیب سن یائسگی را شصت سال نقل می کند (ج7ص469) البته شیخ طوسی نقل  پنجاه سال را نیزاز عبد الرحمن آورده است(ج8ص67)در هردو نقل تهذیب راوی از عبد الرحمن، صفوان می باشد . استاد سید جواد شبیری فرمودند:به نظر می رسد این دو روایت در واقع یک روایت هستند و حتی اگر راوی از امام یک نفر نبود و ثابت می شد دو روایت در واقع نقل از یک مجلس می باشد و امام علیه السلام کلامی را فرموده بودند و دو راوی به دو عبارت مختلف روایت را نقل کرده بودند حکم به وحدت روایت می شد . تفاوت جدی فقه آیت الله بروجردی با بزرگان پیش از ایشان این است که ایشان تکیه بر وحدت روایات و عدم وحدت روایات داشتند.(جلسه ی 26)

چاپ این بخش

  شبهه مفهومیه امکان ندارد!!!
ارسال‌شده توسط: حسین بن علی - 6-دي-1398, 19:20 - انجمن: اصول استاد قائینی - پاسخ‌ها (1)

اگر حمل و تبادر نسبت به معنایی محقق نشود، لا محاله عدم آن محقق می شود و لذا معنا مجازی خواهد بود؛ زیرا شک در حس نفسانی و علم نفسانی، معنا ندارد پس اگر عالم به لغت، نسبت به لفظی، علم به معنا نداشت، یعنی این لفظ در این لغت، وضع برای معنا ندارد و اگر معنایی دارد در لغات دیگر یا در عصر دیگری بوده است؛ چرا که اگر لفظی وضع برای معنایی داشته باشد، باید عرف عام، علم به آن پیدا کند؛ و با توجه به تطابق حس شخصی و نوعی، شک و جهل در معنا، مساوی با عدم وضع است؛ زیرا قوام وضع، حمل لفظ و معنا است و لذا اگر نزد عرف عام، لفظ و معنا اتحاد و حمل ندارند؛ یعنی وضع بر این معنا وجود ندارد؛ هر چند که امکان دارد سابقا یا در لغات دیگر وضع بر معنا وجود داشته باشد؛ بنابر این هیچ گاه شبهه مفهومیه محقق نمی شود ؛ زیرا شبهه و شک در وضع، مساوق عدم وضع است.

چاپ این بخش