20-شهريور-1399, 11:30
به طور مثال، اگر دو دلیل متباین (یجب اکرام العلماء، لا یجب اکرام العلماء) داشته باشیم و دلیل سومی بگوید که لا یجب اکرام العالم الفاسق، دراین صورت، بحث انقلاب نسبت پیش می آید، به این بیان که اول، دلیل اول با دلیل سوم تخصیص بخورد و پس از تخصیص که نسبت به دلیل دوم، اخص می شود، آن را تخصیص بزند. بنا بر این، در مساله ی انقلاب نسبت با 3 دلیل مواجهیم. اما در مساله ی شاهد جمع، علاوه بر دلیل سوم که دلیل اول را تخصیص می زند، دلیل چهارمی هم داریم که دلیل دوم را تخصیص می زند (مثلا یجب اکرام العالم العادل) در این صورت، بحث انقلاب نسبت پیش نمی آید؛ چرا که تخصیص دلیل دوم، نه به دلیل اولِ بعد التخصیص، بلکه به دلیل چهارم است. البته دلیل چهارم، می تواند منفصل و یا متصل با دلیل سوم باشد (مثلا در یک خطاب، آمده باشد که العالم الفاسق لا یجب اکرامه و العالم العادل بجب اکرامه) بلکه دلیل چهارم، می تواند مفهوم دلیل سوم باشد (اگر مفهوم داشته باشد).
(برگرفته از مباحث استاد در 99/6/19 و مباحث سال گذشته در باب سن یأس.؟)
شاید بتوان گفت که اگر مشکل باب انقلاب نسبت را تخصیص به مراد جدی (یا به تعبیر دیگر، محدوده ای از دلیل که حجت است) می دانیم چنین تفصیلی وجیه است. اما اگر مشکل انقلاب نسبت را این گونه تقریر می کنیم که در نسبت بین ادله، لازم است همان ظواهر آنها (یا مراد استعمالی) را لحاظ کنیم، در شاهد جمع هم ولو تخصیص دلیل اول و دوم، به دلیل سوم و چهارم است که هر یک، دلیل لفظی اند اما به هر حال، رابطه ی اولیه ی بین دلیل اول و دوم، تباین است و بعد تخصیص است که این دو دلیل، سازگار می شوند.
(برگرفته از مباحث استاد در 99/6/19 و مباحث سال گذشته در باب سن یأس.؟)
شاید بتوان گفت که اگر مشکل باب انقلاب نسبت را تخصیص به مراد جدی (یا به تعبیر دیگر، محدوده ای از دلیل که حجت است) می دانیم چنین تفصیلی وجیه است. اما اگر مشکل انقلاب نسبت را این گونه تقریر می کنیم که در نسبت بین ادله، لازم است همان ظواهر آنها (یا مراد استعمالی) را لحاظ کنیم، در شاهد جمع هم ولو تخصیص دلیل اول و دوم، به دلیل سوم و چهارم است که هر یک، دلیل لفظی اند اما به هر حال، رابطه ی اولیه ی بین دلیل اول و دوم، تباین است و بعد تخصیص است که این دو دلیل، سازگار می شوند.