16-اسفند-1396, 09:21
(16-اسفند-1396, 07:57)مسعود عطار منش نوشته: این بیان مبتنی بر این است که خطابات شرعیه را همان جعل و انشائات شرعی بداتنیم که با تقییدش خود جعل مقید شود و لکن این فرض ، فرضی است بلا دلیل و خطابات شرعیه می تواند اخباراتی باشد از اراده شارع و یا بعث و زجر باشد که نهایتا ملازم با جعل است نه خود جعل و هر کدام که باشد یعنی چه اخبار از اراده باشد و چه بعث و زجر باشد به نظر می رسد ظهور در مرحلۀ فعلیت (انقداح اراده و کراهت) دارد و اگر هم قیدی مانند رفع ... یا ما جعل الله ... آن را مقید کند لزوما جعلش را مقید نکرده است بلکه فعلیتش را یا بنابه برخی مبانی تنجزش را مقید کرده است .ایشان بحث را طبق مبنای خطابات قانونیه مطرح نمودهاند. طبق مبنای ایشان فعلیت به معنای انقداح اراده و کراهت مولی نیست. لذا اشکال شما مبنایی است و نمیتوان اینگونه پاسخ داد.
توجه داشته باشید که ما جعل الله را نباید به معنای جعل مصطلح در علم اصول که یکی از مراحل حکم است گرفت بلکه جعل یعنی قرار دادن و این می تواند ناظر به همان مرحله فعلیت یا بنابه برخی مبانی ناظر به مرحله تنجز باشد چون با صرف جعلی که به فعلیت نرسیده باشد چیزی بر عهده مکلف قرار داده نشده است و جعل به معنای عرفی اش ( نه مصطلح اصولی) صادق نیست .
(15-اسفند-1396, 03:17)ابو الخیر نوشته: مرحوم امام مي فرمايند:
در خطابات قانونیه همین که این خطابات در مقدار معتنی به از مکلفین اثر داشته باشد ،با توجه به اینکه اطلاق مئونه زایدی ندارد، اطلاق نسبت به سایرین لغویت عقلاییه ندارد و منعقد خواهد شد بنا بر این اطلاقات تكاليف شامل غافل ،ناسی و حتی عاجز هم میشود.
لذا ایشان در بحث فرق بین باب تعارض و تزاحم فرموده اند:
درتعارض تنافی بین دو جعل شارع وجود دارد اما در تزاحم که مکلف از جمع بین دو امتثال عاجز است هیچ تنافی بین دو جعل وجود ندارد چون قدرت شرط تنجز تکلیف است نه شرط تکلیف
اشکال استاد شهیدی:
گرچه کلام مرحوم امام فی حد نفسه درست باشد لکن ما دلیل لفظی منفصل داریم بر تقیید خطابات تکالیف به صورت عدم عجز:
خطاباتی مانند "ما جعل علیکم فی الدین من حرج" و "رفع عن امتی . . . مالایطیقون که در مقام امتنان هستند ،خطابات را مقید به عدم عجز عرفی میکنند و به اولویت عرفیه خطابات مقید به عدم عجز عقلی خواهد بود.
این درست است که ما دلیل منفصل بر تقیید خطابات تکالیف داریم، اما قید مذکور فقط مواردی را خارج میکند که مکلف قادر به انجام خود فعل مأمور به نباشد، نه این که قادر به جمع آن تکلیف با تکلیفی دیگر نباشد! لذا در فرض تزاحم اگر مطابق با فرض، مکلف فی حد نفسه هم قادر به نجات شخص الف است و هم قادر به نجات شخص ب، خطاب انقذ الغریق شامل هر دو میشود (حتی با تحفظ به ادلهی مقیدهی مذکور)، چرا که عجزی نسبت به هیچ کدام از طرفین وجود ندارد.
بحث مرحوم امام در مورد عدم قدرت از جمع بین طرفین تزاحم است که ارتباطی به ادلهی مخصصهی تکالیف (در مورد قدرت) ندارد.