13-آذر-1402, 21:38
مرحوم اصفهانی میفرماید در شرطهایی که بدل دارد و انحصار معنا دارد و یک چیز دیگر میتواند موضوع باشد، در این شرایط اگر متکلّم بتواند دو نحو بیان کند، یک طور بیان کند که مسوق برای موضوع و یک طور بیان کند که مسوق برای بیان حالت موضوع باشد و اختیار به دست او باشد، در این شرایط اگر بیانی را الغاء کند که مسوق برای بیان موضوع است، در این صورت انحصار فهمیده میشود و این دلالت بر انحصار، آکد از مفهوم شرط است.
مثل محل کلام، که خداوند میتوانست به دو نحو بیان کند، یک بار بفرماید اذا تحقق مجیء الخبر الفاسق، و فتبینوا نیز جمله شرطیه مسوق برای بیان موضوع است چون تبین برای خبر توقف دارد. همچنین میتوانست بفرماید نبأ ان کان الجائی به فاسقا. در این صورت موضوع نبأ است و دیگر، سالبه به انتفاء موضوع نیست و تبین بر ان جاء به الفاسق، توقف ندارد بلکه اگر فاسق خبر را نیاورد، نبأ قابل تبین است مثل نبأ عادل.
حال که میتوانست صورت دوم را انتخاب کند که جمله مفهوم داشته باشد که همان حجیت خبر عادل باشد، ولی صورت اول را انتخاب کرده و مجیء الفاسق را شرط قرار داده، که از این انتخاب کشف میشود اینکه فرموده مجیء الفاسق تبین دارد و در نتیجه اگر مجیء فاسق منتفی شد، تبین امکان ندارد، برای انحصار آکد است. پس در این فرض، موضوع وجوب تبین به مجیء الفاسق به نبأ منحصر است و انحصار در آن آکد است. به جای آنکه مولی به مکلف بفرماید اگر نبأ فاسق منتفی شد، تبین را بر شما واجب نکردم، گفته اگر نبأ فاسق منتفی شد، تبین امکانپذیر نیست. این بیان دوم برای فهماندن انحصار آکد است. اگر به صورت اول بفرماید، انتفاء را به صورت جعلی به مکلف رسانده ولی به صورت دوم، انتفاء را به شکل عقلی به مکلف رسانده است.
لذا در نهایت مرحوم اصفهانی دلالت آیه نبأ برای حجیت خبر عادل را به همین بیان اخیر مرحوم آخوند پذیرفته است. اگر فرموده النبأ ان کان الجائی به فاسقا فتبینوا، مفهوم دارد یعنی عدم وجوب تبین را برای نبأ عند انتفاء جائی به فاسقا اعتبار کرده. اگر فرمود نبأ فاسق موضوع است و تبین کن، این آکد است که موضوع منحصرش، خبر فاسق است به حیث که اگر خبر فاسق منتفی شد، تبین عقلا امکان ندارد.
مثل محل کلام، که خداوند میتوانست به دو نحو بیان کند، یک بار بفرماید اذا تحقق مجیء الخبر الفاسق، و فتبینوا نیز جمله شرطیه مسوق برای بیان موضوع است چون تبین برای خبر توقف دارد. همچنین میتوانست بفرماید نبأ ان کان الجائی به فاسقا. در این صورت موضوع نبأ است و دیگر، سالبه به انتفاء موضوع نیست و تبین بر ان جاء به الفاسق، توقف ندارد بلکه اگر فاسق خبر را نیاورد، نبأ قابل تبین است مثل نبأ عادل.
حال که میتوانست صورت دوم را انتخاب کند که جمله مفهوم داشته باشد که همان حجیت خبر عادل باشد، ولی صورت اول را انتخاب کرده و مجیء الفاسق را شرط قرار داده، که از این انتخاب کشف میشود اینکه فرموده مجیء الفاسق تبین دارد و در نتیجه اگر مجیء فاسق منتفی شد، تبین امکان ندارد، برای انحصار آکد است. پس در این فرض، موضوع وجوب تبین به مجیء الفاسق به نبأ منحصر است و انحصار در آن آکد است. به جای آنکه مولی به مکلف بفرماید اگر نبأ فاسق منتفی شد، تبین را بر شما واجب نکردم، گفته اگر نبأ فاسق منتفی شد، تبین امکانپذیر نیست. این بیان دوم برای فهماندن انحصار آکد است. اگر به صورت اول بفرماید، انتفاء را به صورت جعلی به مکلف رسانده ولی به صورت دوم، انتفاء را به شکل عقلی به مکلف رسانده است.
لذا در نهایت مرحوم اصفهانی دلالت آیه نبأ برای حجیت خبر عادل را به همین بیان اخیر مرحوم آخوند پذیرفته است. اگر فرموده النبأ ان کان الجائی به فاسقا فتبینوا، مفهوم دارد یعنی عدم وجوب تبین را برای نبأ عند انتفاء جائی به فاسقا اعتبار کرده. اگر فرمود نبأ فاسق موضوع است و تبین کن، این آکد است که موضوع منحصرش، خبر فاسق است به حیث که اگر خبر فاسق منتفی شد، تبین عقلا امکان ندارد.