مهمان عزیز، خوشآمدید. |
شما میتوانید از طریق فرم ثبتنام در انجمن عضو شوید.
|
آمار انجمن |
» کاربران: 1,579
» آخرین کاربر: NHS
» موضوعات انجمن: 3,310
» ارسالهای انجمن: 10,139
آمار کامل
|
آخرین موضوعات |
فعالیت در تالار را چقدر ض...
انجمن: نظرسنجی کارگاه
آخرینارسال: BryanTIT
دیروز, 17:04
» پاسخها: 35
» بازدید: 12,232
|
مطالب ارائه شده چقدر مفید...
انجمن: نظرسنجی کارگاه
آخرینارسال: قرآن
دیروز, 15:56
» پاسخها: 12
» بازدید: 1,935
|
بررسی وثاقت قاسم بن محمد
انجمن: فقه استاد قائینی
آخرینارسال: NHS
دیروز, 13:39
» پاسخها: 1
» بازدید: 86
|
بررسی دلالت عبارت شیخ طوس...
انجمن: اصول استاد شهیدی
آخرینارسال: یا علی مدد
14-ارديبهشت-1403, 06:53
» پاسخها: 0
» بازدید: 14
|
اشکال به انحلال در تمسک ب...
انجمن: اصول استاد حسینی نسب
آخرینارسال: علی آمنی
13-ارديبهشت-1403, 19:11
» پاسخها: 1
» بازدید: 55
|
حکم استفاده از انرژی معرو...
انجمن: سوالات علمی (فقهی)
آخرینارسال: YA Salam
13-ارديبهشت-1403, 16:43
» پاسخها: 0
» بازدید: 36
|
عدم صحت خروج از متفاهم عر...
انجمن: اصول استاد حسینی نسب
آخرینارسال: علی آمنی
11-ارديبهشت-1403, 16:45
» پاسخها: 0
» بازدید: 30
|
تاثیر مرجعیت عرف در تشخیص...
انجمن: اصول استاد شبزندهدار
آخرینارسال: akbarzadeh
10-ارديبهشت-1403, 17:40
» پاسخها: 0
» بازدید: 87
|
مراجعه به استعمالات و نحو...
انجمن: اصول استاد سیدمحمدجواد شبیری
آخرینارسال: علی آمنی
10-ارديبهشت-1403, 16:39
» پاسخها: 1
» بازدید: 61
|
سیره متشرعه با ظهور رد نم...
انجمن: فقه استاد حسینی نسب
آخرینارسال: علی آمنی
9-ارديبهشت-1403, 17:36
» پاسخها: 0
» بازدید: 35
|
|
|
اهمیت قصد قربت در تبلیغ |
ارسالشده توسط: سید رضا حسینی - 30-فروردين-1401, 07:30 - انجمن: فقه استاد شبزندهدار
- پاسخها (2)
|
|
یکی از نکاتی که مبلغین و روحانیون باید در تبلیغ معارف اسلامی لحاظ بکنند این است که حقیقتاً قصدشان از بیان آن مطالب فقط رضای خداوند باشد. اگر نیت آنها فقط برای خدا بود، حرف های انسان رنگ و بوی دیگری به خود خواهد گرفت.
حالا یک داستان جالبی هم در این رابطه، خاطرمان هست که مرحوم والدمان نقل فرمودند: ایشان می فرمودند: یک روحانی تبریز، خیلی صدا و شهرت نداشته و برای مجالس کم دعوت میشده است، لذا از نظر اقتصادی هم زندگی اش مشکل بود. یک عید نوروزی دستش تنگ بوده، خانواده اش توقع داشته اند لباس نو و کفش نو برایشان بخرد، ولی برایش میسور نبوده. خطاب به امام حسین عرض میکند: «این کارمندهای دولت عید نوروز عیدی میگیرند، ما یک عمری است نوکر شما هستیم، باید عیدنوروز اینجور باشیم! ». در منام خدمت حضرت میرسند، حضرت میگویند: «تو کی نوکر ما بوده ای! اما از اینبه بعد نوکر ما باش.»، با این که صدای من فرقی نکرده بود، بعد از آن، پشت سر هم مراجعات فراوانی به من شد.
|
|
|
ممنوعیت اخذ تمام روایات بنو فضال |
ارسالشده توسط: عرفان عزیزی - 27-فروردين-1401, 13:08 - انجمن: قواعد رجال
- بدونپاسخ
|
|
شیخ انصاری در بحث اوقات نماز به هنگام مواجهه ی با روایت مرسله ی داود[1] بن فرقد فرموده: سند روایت اگر چه مرسل است اما چون تا حسن بن علی بن فضال سند صحیح است و ما امر به اخذ کتب و روایات بنو فضال شده ایم می توان بدان استشهاد کرد[2]آیت الله خویی در نقد کلام شیخ فرمودند:شیخ انصاری این کلام را ارسال مسلم دانسته و این قاعده اشتباه است و اصل مطلب کلامی است که شیخ طوسی نقل کرده. از حسین بن روح پیرامون کتاب شلمغانی(ابن ابی العزاقر) بعد از لعن او توسط امام زمان سوال شد.ایشان در پاسخ فرموده: من همان جوابی را به شما می دهم که امام عسکری پیرامون کتب بنو فضال فرمودند که روایات آنها را اخذ کنید و عقاید فاسد آنها را کنار بگذارید.[3]
خادم حسین بن روح که همان عبدالله کوفی است مجهول است و ثانیا این روایت نهایتا دلالت دارد که فساد عقیده مانعیتی برای قبول حدیث ندارد نه اینکه اگر بنو فضال از مجهول یا ضعیف نقل کردند پذیرفته می شود[4]
[1] وَ رَوَى سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى وَ مُوسَى بْنِ جَعْفَرِ بْنِ أَبِي جَعْفَرٍ عَنْ أَبِي طَالِبٍ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الصَّلْتِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ ابْنِ فَضَّالٍ عَنْ دَاوُدَ بْنِ أَبِي يَزِيدَ وَ هُوَ دَاوُدُ بْنُ فَرْقَدٍ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ تهذیب الاحکام ج۲ص۲۵
[2] و هذه الرواية و إن كانت مرسلة إلّا أنّ سندها إلى الحسن بن فضّال صحيح، و بنو فضّال ممّن أمر بالأخذ بكتبهم و رواياتهم
كتاب الصلاة (للشيخ الأنصاري)؛ ج1، ص: 36
[3] ما رواه الشيخ عن أبي محمد المحمدي، قال: «و قال أبو الحسن بن تمام: حدثني عبد الله الكوفي خادم الشيخ الحسين بن روح رضي الله عنه، قال: سئل الشيخ- يعني أبا القاسم رضي الله عنه- عن كتب ابن أبي العزاقر بعد ما ذم و خرجت فيه اللعنة، فقيل له: فكيف نعمل بكتبه و بيوتنا منه ملاء؟ فقال: أقول فيها ما قاله أبو محمد الحسن بن علي ع، و قد سئل عن كتب بني فضال، فقالوا: كيف نعمل بكتبهم و بيوتنا منه ملاء؟ فقال ع: خذوا ما رووا، و ذروا ما رأوا».کتاب الغیبه ص ۳۸۹
[4] معجم رجال الحدیث ج۱ص۶۸
|
|
|
اقسام مخالفت روایات با کتاب |
ارسالشده توسط: مخبریان - 22-فروردين-1401, 02:47 - انجمن: اصول استاد سیدمحمود مددی
- بدونپاسخ
|
|
مخالفت آیه با روایت به چهار صورت قابل تصور است:
- مخالفت به تباین: تباین یا کلی است (مثل «یجب اکرام الفقراء» و «لایجب اکرام الفقراء») یا جزئی است (مثل عام و خاص من وجه: «یجب اکرام الفقراء» و «یحرم اکرام الفساق»).
- مخالفت به تفسیر: روایاتی داریم که ظاهر آیات را بر خلاف ظاهرش تفسیر کرده است، مثلاً روایت علی بن مهزیار در آیهی خمس، «غنیمت» را به «فائده» تفسیر کرده است در حالی که در لغت «غنیمت» به معنای خصوص «غنیمت جنگی» است.
- مخالفت به تطبیق: امام مطلبی را بیان کردهاند و بعد آیهای را به عنوان دلیل یا شاهد ذکر کردهاند درحالی که آیه دلالتی یا شهادتی بر مطلب ندارد. مثلاً:
- در روایت وضوی جبیره: «عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ رِبَاطٍ عَنْ عَبْدِ الْأَعْلَى مَوْلَى آلِ سَامٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع عَثَرْتُ فَانْقَطَعَ ظُفُرِي فَجَعَلْتُ عَلَى إِصْبَعِي مَرَارَةً فَكَيْفَ أَصْنَعُ بِالْوُضُوءِ قَالَ يُعْرَفُ هَذَا وَ أَشْبَاهُهُ مِنْ كِتَابِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ (ما جَعَلَ عَلَيْكُمْ فِي الدِّينِ مِنْ حَرَجٍ) امْسَحْ عَلَيْهِ.»(الكافي، ج3، ص 33) در آیهی ذکر شده اشارهای به کیفیت وضوی جبیرهای نشده است.
- روایت قطع ید سارق: «عن زرقان صاحب ابن أبي داود و صديقه بشدة قال رجع ابن أبي داود ذات يوم من عند المعتصم و هو مغتم، فقلت له في ذلك، فقال: وددت اليوم أني قدمت منذ عشرين سنة، قال: قلت له و لم ذاك قال: لما كان من هذا الأسود أبا جعفر محمد بن علي بن موسى اليوم بين يدي أمير المؤمنين المعتصم قال: قلت له: و كيف كان ذلك قال: إن سارقا أقر على نفسه بالسرقة و سأل الخليفة تطهيره بإقامة الحد عليه، فجمع لذلك الفقهاء في مجلسه و قد أحضر محمد بن علي ع، فسألنا عن القطع في أي موضع يجب أن يقطع ... فالتفت إلى محمد بن علي ع فقال ما تقول في هذا يا با جعفر؟ فقال قد تكلم القوم فيه يا أمير المؤمنين، قال دعني مما تكلموا به أي شيء عندك قال اعفني عن هذا يا أمير المؤمنين قال: أقسمت عليك بالله لما أخبرت بما عندك فيه- فقال أما إذا أقسمت علي بالله- إني أقول إنهم أخطئوا فيه السنة- فإن القطع يجب أن يكون من مفصل أصول الأصابع- فيترك الكف قال: و ما الحجة في ذلك قال: قول رسول الله ع السجود على سبعة أعضاء- الوجه و اليدين و الركبتين و الرجلين، فإذا قطعت يده من الكرسوع أو المرفق- لم يبق له يد يسجد عليها، و قال الله تبارك و تعالى: «وَ أَنَّ الْمَساجِدَ لِلَّهِ» يعني به هذه الأعضاء السبعة التي يسجد عليها «فَلا تَدْعُوا مَعَ اللَّهِ أَحَداً»، و ما كان لله لم يقطع قال: فأعجب المعتصم ذلك- و أمر بقطع يد السارق من مفصل الأصابع دون الكف» (تفسير العياشي، ج1، ص: 319 و 320) در این آیه، مسجد به همان معنای عرفی خودش است و مساجد سبعه که در کلمات متداول است، آدم برفی است. به زانو، مسجد نمیگویند؛ ولی وقتی ترکیب «مساجد سبعه» به کار میرود، بر این اعضا صدق میکند.
- روایت معنای «کثیر»: «حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ عُمَيْرٍ قَالَ كَانَ الْمُتَوَكِّلُ قَدِ اعْتَلَّ عِلَّةً شَدِيدَةً فَنَذَرَ إِنْ عَافَاهُ اللَّهُ أَنْ يَتَصَدَّقَ بِدَنَانِيرَ كَثِيرَةٍ أَوْ قَالَ بِدَرَاهِمَ كَثِيرَةٍ فَعُوفِيَ، فَجَمَعَ الْعُلَمَاءَ فَسَأَلَهُمْ عَنْ ذَلِكَ فَاخْتَلَفُوا عَلَيْهِ، قَالَ أَحَدُهُمْ عَشَرَةُ آلَافٍ وَ قَالَ بَعْضُهُمْ مِائَةُ أَلْفٍ فَلَمَّا اخْتَلَفُوا قَالَ لَهُ عُبَادَةُ ابْعَثْ إِلَى ابْنِ عَمِّكَ عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ الرِّضَا ع فَاسْأَلْهُ فَبَعَثَ إِلَيْهِ فَسَأَلَهُ فَقَالَ الْكَثِيرُ ثَمَانُونَ، فَقَالُوا لَهُ رُدَّ إِلَيْهِ الرَّسُولَ فَقُلْ مِنْ أَيْنَ قُلْتَ ذَلِكَ فَقَالَ مِنْ قَوْلِهِ تَعَالَى لِرَسُولِهِ (لَقَدْ نَصَرَكُمُ اللَّهُ فِي مَواطِنَ كَثِيرَةٍ) وَ كَانَتِ الْمَوَاطِنُ ثَمَانِينَ مَوْطِنا» (تفسير القمي، ج1، ص: 284 و 285)
- روایت عبور جنب از مسجد: «فَإِنَّهُ سُئِلَ الصَّادِقُ ع عَنِ الْحَائِضِ وَ الْجُنُبِ يَدْخُلَانِ الْمَسْجِدَ أَمْ لَا فَقَالَ الْحَائِضُ وَ الْجُنُبُ لَا يَدْخُلَانِ الْمَسْجِدَ إِلَّا مُجْتَازَيْنِ فَإِنَّ اللَّهَ تَعَالَى يَقُولُ: (وَ لا جُنُباً إِلَّا عابِرِي سَبِيلٍ حَتَّى تَغْتَسِلُوا)» (تفسير القمي، ج1، ص: 139) این آیه از موضوع عبور جنب از مسجد اجنبی است.
- اکثر مخالفتهای آیات با روایات از این قسم است.اشکال: چرا در هیچ روایتی کسی اشکال نکرده است که این آیات دلالتی ندارند؟پاسخ: خیلی نگران سؤال و جوابها نباشید [انتظار نداشته باشید که به این اشکالات پرداخته شود]؛ چون دربارهی خود آیات قرآن هم سؤال نمیشده است، مثلاً در قرآن آمده است که (وَ إِذْ قالَ عيسَى ابْنُ مَرْيَمَ يا بَني إِسْرائيلَ إِنِّي رَسُولُ اللَّهِ إِلَيْكُمْ مُصَدِّقاً لِما بَيْنَ يَدَيَّ مِنَ التَّوْراةِ وَ مُبَشِّراً بِرَسُولٍ يَأْتي مِنْ بَعْدِي اسْمُهُ أَحْمَد) (سورهی صف، آیه 6) کسی به پیامبر نگفت اسم شما که «احمد» نیست؟!!
- مخالفت به تخصیص و تقیید.
فقها مخالفت با قرآن را بر قسم اول حمل کردهاند. در قسم دوم و سوم هم به آیه و هم به روایت عمل کردهاند، همچنین در تقیید و تخصیص هم به روایت عمل کردهاند؛ زیرا مخالفت به تخصیص و تقیید را مخالفت ندانستهاند.
پی نوشت:
(1) روایات دیگری هم وجود دارد که مراد از مساجد در آیه را مساجد سبعه ذکر کردهاند و احتمال دارد که مراد استاد این روایت باشد: «وَ لَمْ يَضَعْ شَيْئاً مِنْ جَسَدِهِ عَلَى شَيْءٍ مِنْهُ وَ سَجَدَ عَلَى ثَمَانِيَةِ أَعْظُمٍ الْكَفَّيْنِ وَ الرُّكْبَتَيْنِ وَ أَنَامِلِ إِبْهَامَيِ الرِّجْلَيْنِ وَ الْجَبْهَةِ وَ الْأَنْفِ وَ قَالَ سَبْعَةٌ مِنْهَا فَرْضٌ يُسْجَدُ عَلَيْهَا وَ هِيَ الَّتِي ذَكَرَهَا اللَّهُ فِي كِتَابِهِ فَقَالَ (وَ أَنَّ الْمَساجِدَ لِلَّهِ فَلا تَدْعُوا مَعَ اللَّهِ أَحَداً) وَ هِيَ الْجَبْهَةُ وَ الْكَفَّانِ وَ الرُّكْبَتَانِ وَ الْإِبْهَامَانِ وَ وَضْعُ الْأَنْفِ عَلَى الْأَرْضِ سُنَّة»: الكافي، ج3، ص: 311 (روایت حماد)
(2) در مورد اعتراض نکردن مسلمانان به آیه قرآن در مورد اسم پیامبر ص (احمد)، آیت الله مکارم گفتهاند: «5. هنگامى كه پيامبر، آيات فوق (آيات سوره صف) را براى مردم مدينه و مكه خواند و قطعاً به گوش اهل كتاب نيز رسيد؛ هيچ كس از مشركان و اهل كتاب ايراد نكردند كه انجيل بشارت از آمدن احمد داده؛ نام تو محمّد است. اين سكوت خود دليل بر شهرت اين اسم در آن محيط است؛ زيرا اگر اعتراضى شده بود براى ما نقل مى شد چراكه اعتراض هاى دشمنان حتى در مواردى كه بسيار زننده بود نيز در تاريخ ثبت است.» (تفسير نمونه، ج 24، ص 79) همچنین اعتراض نکردند که در انجیل بشارت به آمدن احمد نیامده است.
برگرفته از درس خارج اصول استاد سید محمود مددی، بحث عام و خاص، جلسه 115، 25اسفند 1400.
|
|
|
شرطیت احتمال تأثیر در وجوب امر به معروف و نهی از منکر |
ارسالشده توسط: سید رضا حسینی - 20-فروردين-1401, 18:03 - انجمن: فقه استاد شبزندهدار
- بدونپاسخ
|
|
یکی از شرایط وجوب امر به معروف و نهی از منکر، #احتمال_تاثیر است.
حال سوال این است که آیا احتمال تأثیر شرط واجب نیز هست یا خیر؟
مقتضای اطلاق این است که بگوییم، شرط واجب نمی باشد و بلکه شرط وجوب می باشد. کلام فقهاء هم موافق با شرطیت آن برای اصل وجوب است نه واجب.
سوالی که اینجا ممکن است بشود این است که آیا یک چیزی می تواند هم شرط واجب و هم شرط وجوب باشد؟
پاسخ این است که بله چنین صورتی امکان دارد به این بیان که اگر آن شیء در اصل وجود مصلحت دخیل باشد، شرط وجوب است و اگر در استیفای مصلحت نیز تأثیر داشته باشد، شرط واجب می باشد.
|
|
|
خادمان اهل بیت بدترین مخلوقات خدا !! |
ارسالشده توسط: عرفان عزیزی - 20-فروردين-1401, 17:18 - انجمن: قواعد رجال
- پاسخها (1)
|
|
محمد بن صالح همدانی می گوید: به امام زمان نامه نوشتم که اطرافیان من با حدیثی که از پدران شما نقل شده است مرا اذیت می کنند. از پدران شما نقل شده که خادمان ما بدترین مخلوقات خدا هستند.حضرت اطرافیان من را عتاب کرده و فرمودند وای بر شما آیا قرآن نخواندید که فرمود: َّ وَ جَعَلْنا بَيْنَهُمْ وَ بَيْنَ الْقُرَى الَّتِي بارَكْنا فِيها قُرىً ظاهِرَة.(سباء/۱۸) قسم به خدا ما شهر های مبارک هستیم و شما شهر های ظاهر(واسطه ی بین ما و مردم).[1]
در تحلیل روایت منقول از پدران امام عصر می توان گفت که حکومت وقت جاسوسانی در منزل برخی امامان قرار می دادند تا هم اخبار برسانند و هم گاهی اوقات مطالبی نقل کنند که وجهه ی ائمه را تخریب کند و به جهت خادم بودن در منزل امام حرف او مقبول واقع شود. لذا ممکن است در تحلیل دو روایتی که خادم به امام باقر در حمام می گوید: آن جایی که شما کراهت داشتید را دیدم و حضرت در جواب فرمودند نوره ستر محسوب می شود؛ از این مطلب استفاده کرد که خادم با نقل این مطلب می خواسته شان امام را پایین بیاورد خصوصا که در یکی از روایت ها ابتدا به امام می گوید که خود شما فرمودی بدون مئزر در حمام داخل نشوید اماخودتان عمل نکردید.[2]
[1] 2- حَدَّثَنَا أَبِي وَ مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ الْوَلِيدِ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمَا قَالا حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ جَعْفَرٍ الْحِمْيَرِيُّ قَالَ حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ صَالِحٍ الْهَمْدَانِيُّ قَالَ: كَتَبْتُ إِلَى صَاحِبِ الزَّمَانِ ع أَنَّ أَهْلَ بَيْتِي يُؤْذُونَنِي وَ يُقَرِّعُونَنِي بِالْحَدِيثِ الَّذِي رُوِيَ عَنْ آبَائِكَ ع أَنَّهُمْ قَالُوا قُوَّامُنَا وَ خُدَّامُنَا شِرَارُ خَلْقِ اللَّهِ فَكَتَبَ ع وَيْحَكُمْ أَ مَا تَقْرَءُونَ مَا قَالَ عَزَّ وَ جَلَّ وَ جَعَلْنا بَيْنَهُمْ وَ بَيْنَ الْقُرَى الَّتِي بارَكْنا فِيها قُرىً ظاهِرَةً «2» وَ نَحْنُ وَ اللَّهِ الْقُرَى الَّتِي بَارَكَ اللَّهُ فِيهَا وَ أَنْتُمُ الْقُرَى الظَّاهِرَةُ.کمال الدین ج۲ص۴۸۳
[2] 7- عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ عَنْ مَنْصُورِ بْنِ الْعَبَّاسِ عَنْ حَمْزَةَ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ رِبْعِيٍّ عَنْ عُبَيْدِ اللَّهِ الدَّابِقِيِّ قَالَ: دَخَلْتُ حَمَّاماً بِالْمَدِينَةِ فَإِذَا شَيْخٌ كَبِيرٌ وَ هُوَ قَيِّمُ الْحَمَّامِ فَقُلْتُ يَا شَيْخُ لِمَنْ هَذَا الْحَمَّامُ فَقَالَ لِأَبِي جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ ع فَقُلْتُ كَانَ يَدْخُلُهُ قَالَ نَعَمْ فَقُلْتُ كَيْفَ كَانَ يَصْنَعُ قَالَ كَانَ يَدْخُلُ فَيَبْدَأُ فَيَطْلِي عَانَتَهُ وَ مَا يَلِيهَا ثُمَّ يَلُفُّ عَلَى طَرَفِ إِحْلِيلِهِ وَ يَدْعُونِي فَأَطْلِي سَائِرَ بَدَنِهِ فَقُلْتُ لَهُ يَوْماً مِنَ الْأَيَّامِ الَّذِي تَكْرَهُ أَنْ أَرَاهُ قَدْ رَأَيْتُهُ فَقَالَ كَلَّا إِنَّ النُّورَةَ سُتْرَةٌ.کافی ج۶ص۴۹۷
مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ عَنْ عُمَرَ بْنِ عَلِيِّ بْنِ عُمَرَ بْنِ يَزِيدَ عَنْ عَمِّهِ مُحَمَّدِ بْنِ عُمَرَ عَنْ بَعْضِ مَنْ حَدَّثَهُ أَنَّ أَبَا جَعْفَرٍ ع كَانَ يَقُولُ مَنْ كانَ يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ فَلَا يَدْخُلِ الْحَمَّامَ إِلَّا بِمِئْزَرٍ قَالَ فَدَخَلَ ذَاتَ يَوْمٍ الْحَمَّامَ فَتَنَوَّرَ فَلَمَّا أَن أُطْبِقَتِ النُّورَةُ عَلَى بَدَنِهِ أَلْقَى الْمِئْزَرَ فَقَالَ لَهُ مَوْلًى لَهُ بِأَبِي أَنْتَ وَ أُمِّي إِنَّكَ لَتُوصِينَا بِالْمِئْزَرِ وَ لُزُومِهِ وَ قَدْ أَلْقَيْتَهُ عَنْ نَفْسِكَ فَقَالَ أَ مَا عَلِمْتَ أَنَّ النُّورَةَ قَدْ أَطْبَقَتِ الْعَوْرَةَ. الكافي (ط - الإسلامية)، ج6، ص: 503
|
|
|
تحلیل سوال از وثاقت یونس بن عبدالرحمن |
ارسالشده توسط: عرفان عزیزی - 14-فروردين-1401, 14:54 - انجمن: مطالب علمی (اصولی)
- پاسخها (3)
|
|
یکی از روایاتی که در بحث حجیت خبر واحد بدان استناد می شود سوال راوی از حضرت راجع به وثاقت یونس بن عبدالرحمن است. به این تقریب که در نزد راوی حجیت خبر ثقه مفروغ بوده فقط از امام راجع به صغرای آن که یونس باشد سوال پرسیده است و امام کبرای مفروغ در ذهن او راتخطئه نکردند و این نشان از تایید آن کبراست.
آیت الله مددی معقتدند این روایت اصلا ربطی به ججیت خبر واحد ثقه ندارد.بلکه چون یونس بن عبدالرحمن متهم به مخالفت با روایات است و در شیوه ی اجتهاد خود قیاس می کند.
راوی سوال نموده که آیا او فقیه مورد اعتمادی هست که معالم دین که امور اساسی دین می باشد را از او اخذ کنم؟ امام فقاهت او را تایید می کنند
|
|
|
بررسی احوال محمد ابن سنان |
ارسالشده توسط: محمد حسین شفق نیا - 12-فروردين-1401, 00:50 - انجمن: بررسی راویان
- پاسخها (2)
|
|
تضعیف های متعدد و شدیدی نسبت به محمد بن سنان وارد شده، از جمله نسبت غلو و غیره، اما نکته ای که برخی بزرگان از جمله مرحوم سید سعید حکیم در کتاب فوائد الرجالیه نسبت به تضعیفات خدشه میکنند، کثرت نقل اجلا از ابن سنان است. خصوصا نقل نزدیک به سیصد روایت توسط احمد بن محمد بن عیسی که سخت گیری او در حدیث شهرت دارد.
|
|
|
رجال |
ارسالشده توسط: 105767 - 10-فروردين-1401, 18:12 - انجمن: بررسی راویان
- پاسخها (1)
|
|
جامع الأحادیث
https://hadith.inoor.ir/hadith/285186?ut...are_hadith
شناسه حدیث : ۲۸۵۱۸۶
نشانی : بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار علیهم السلام ج ۹۶، ص ۲۶۸
كش، [رجال الكشي ] ، مُحَمَّدُ بْنُ مَسْعُودٍ قَالَ كَتَبَ إِلَيْهِ اَلْفَضْلُ يَذْكُرُ عَنِ اِبْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ عَبْدِ اَلْحَمِيدِ عَنْ عِيسَى بْنِ أَبِي مَنْصُورٍ وَ أَبِي أُسَامَةَ اَلشَّحَّامِ وَ يَعْقُوبَ اَلْأَحْمَرِ قَالُوا: كُنَّا جُلُوساً عِنْدَ أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ فَدَخَلَ عَلَيْهِ زُرَارَةُ فَقَالَ إِنَّ اَلْحَكَمَ بْنَ عُيَيْنَةَ حَدَّثَ عَنْ أَبِيكَ أَنَّهُ قَالَ صَلِّ اَلْمَغْرِبَ دُونَ اَلْمُزْدَلِفَةِ فَقَالَ لَهُ أَبُو عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ أَنَا تَأَمَّلْتُهُ مَا قَالَ أَبِي هَذَا قَطُّ كَذَبَ اَلْحَكَمُ عَلَى أَبِي قَالَ فَخَرَجَ زُرَارَةُ وَ هُوَ يَقُولُ مَا أَرَى اَلْحَكَمَ كَذَبَ عَلَى أَبِيهِ . كش، [رجال الكشي ] ، حَمْدَوَيْهِ وَ إِبْرَاهِيمُ اِبْنَا نُصَيْرٍ عَنِ اَلْحَسَنِ بْنِ مُوسَى اَلْخَشَّابِ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ حَكِيمٍ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ عَبْدِ اَلْحَمِيدِ : مِثْلَهُ إِلَى قَوْلِهِ كَذَبَ اَلْحَكَمُ بْنُ عُتَيْبَةَ عَلَى أَبِي عَلَيْهِ السَّلاَمُ .
اگر کسی از بزرگواران نظر اساتید و علماء رو در مورد این روایت می داند لطفاً بفرماید.
طبق این روایت زراره به امام صادق علیه السلام اعتقاد نداشته.
ممنون میشم اگر راهنمایی بفرمایید.
|
|
|
حد فحص از مخصص برای تمسک به عام |
ارسالشده توسط: مخبریان - 9-فروردين-1401, 10:03 - انجمن: اصول استاد سیدمحمود مددی
- پاسخها (1)
|
|
مشهور بین علما این است که عام قبل از فحص از مخصص حجت نیست و باید از مخصص فحص کرد. اما چه مقدار باید در بین آیات یا روایات فحص کرد تا بتوان به عام تمسک کرد؟
- برخی گفتهاند باید آن مقدار فحص شود که اطمینان حاصل شود مخصص دیگری را نمیتوان یافت. مرادشان این نیست که اطمینان به نبود مخصص در عالم واقع حاصل شود، بلکه مراد این است که اطمینان حاصل شود که با فحص به مخصص دیگری نمیتوان رسید.
- برخی (شهید صدر) گفتهاند که باید آن مقدار فحص شود که وجود مخصص از معرضیت خارج شود؛ یعنی مخصصی در معرض وصول نباشد. مخصصی در معرض است که اگر بگردیم، میتوانیم آن را پیدا کنیم؛ باید آن مقدار فحص کرد که از این معرضیت خارج شود.
نقد: اگر مراد ایشان از معرضیت، واقع معرضیت باشد، این اشکال وجود دارد که معرضیت در واقع را نمیتوان معیار قرار داد، چون ما نمیتوانیم بفهمیم که چه زمانی از معرضیت واقعی خارج میشود.و اگر مراد ایشان این باشد که مطمئن شویم که اگر فحص کنیم، به مخصصی نخواهیم رسید، این همان وجه اول است.
- نظر مختار: ما اطمینان را قبول نداریم، بلکه به جای آن گفتهایم که باید آن مقدار فحص کرد که بعدش، احتمال برخورد به مخصص جدید، احتمالی غیر عقلایی باشد، حتی اگر اطمینانی نباشد یا هنوز احتمال بدهیم که با فحص بیشتر به مخصص میرسیم (در معرض وصول هست).
احتمال عقلایی یعنی چه؟
رفتار ما انسانها بر اساس واقع نیست، بلکه بر اساس اعتقادمان است. اگر کاری را انجام میدهیم (مثل شرکت در یک درس یا دوستی با کسی) به این خاطر است که اعتقادمان این است که آن کار، کار خوبی است نه به این خاطر که واقعاً آن کار، کار خوبی باشد.
اشکال: اگر همهی کارهای ما بر اساس اعتقاد است نه واقع، چطور وقتی دستتمان در نزدیکی آتش گرم میشود، آن را با ارادهی خودمان عقب میکشیم؟ (اشکال در موردی نیست که به طور طبیعی و غیر ارادی دست را عقب میکشیم) این دست عقب کشیدن به این خاطر نیست که اعتقاد داریم که آتش سوزنده است، بلکه به این خاطر است که آتش واقعاً سوزاننده است.
پاسخ: آنجا هم بر اساس واقع نیست، بلکه بر اساس ادراک سوزش است. اصلاً آتش سوزنده نیست و در خارج اشیاء اصلاً گرم و سرد نیستند؛ بلکه این احساس ماست که اشیاء را سرد و گرم میدانیم. این احساس گرماست که باعث میشود که دست را عقب بکشیم. پس همواره عملکرد ما بر اساس اعتقاد ماست.
عملکرد انسانها بر اساس ملاحظهی احتمال و محتمل با هم است
حد اعلای اعتقاد قطع است؛
یک پله پایینتر، اطمینان است؛
از آن پایینتر ظن؛
از آن پایینتر شک؛
و از آن پایینتر وهم است.
معمولاً عملکرد انسانها بر اساس اعتقاد قطعی و اطمینانی است؛ اما مواردی هم وجود دارد که عقلا بر اساس احتمال (ولو در حد شک) عمل میکنند. جایی که عقلا به احتمال ترتیب اثر میدهند، احتمال را احتمال عقلایی میگوییم، چه این احتمال در حد اعتقاد قطعی باشد، چه در حد اعتقاد ظنی باشد و چه پایینتر باشد، حتی وهم. مثلاً ممکن است 30 درصد احتمال بدهند که در این اتاق عقربی هست، به آن اعتنا میکنند و از اتاق بیرون میروند، اما اگر 60 درصد احتمال بدهند که در یک مدرسه یک عقرب هست، کاری نمیکنند. با این که احتمال وجود عقرب، در مدرسه بیشتر از آن اتاق است، اما احتمالی غیر عقلایی است.
در واقع احتمال مهم، احتمال وجود عقرب نیست، بلکه عقلا با احتمال تضرر از عقرب کار میکنند. مثلاً اگر به احتمال 50 درصد در اتاق عقرب باشد، احتمال نیش خوردن ما 10 درصد است؛ اما اگر صددرصد احتمال بدهیم که در شهر قم عقربی هست، احتمال تضرر ما چند هزارم درصد است.
اصطلاح فقهی احتمال عقلایی، «خوف» است
در فقه این احتمال به خوف ترجمه شده است. وقتی گفته میشود خوف، مرادشان احتمالی است که عقلا به آن ترتیب اثر میدهند.
اشکال: مشهور هم که معیار اطمینان را معرفی کردهاند، همین معنا را اراده کردهاند، زیرا گفتهاند که اطمینان حالتی است که عقلا به احتمال مقابل آن اعتنا نمیکنند.
پاسخ: بله، اینطور معرفی کردهاند اما با یک قید مهم: باید در این حالت ظن قوی وجود داشته باشد، در حالی که طبق نظر ما لازم نیست ظن قوی حاصل شود.
توجه ویژهی عقلا به نوع خطر یا ضرر
مسألهی دیگری که در ترتیب اثر دادن عقلا مؤثر است، نوع خطر و ضرر است. در مثال عقرب چون مسألهی جان و مرگ است، عقلا سریعتر ترتیب اثر میدهند اما اگر موجودی باشد که نیش زدنش کشنده نباشد، با این درصدها ترتیب اثر نمیدهند. یا اگر در اتاقی احتمال وجود یک عقرب معمولی 50 درصد باشد ممکن است عقلا همان کاری را انجام دهند که با احتمال 20 درصد وجود یک عقرب کشنده در همان اتاق آن را انجام دهند.
پس احتمال عقلایی، احتمالی است که عقلا با آن معاملهی اعتقاد (قطع و اطمینان) میکنند.
بر این اساس مقدار فحص مسأله تا مسأله فرق میکند. در مسائل مهمتر این امر نیاز به فحص بیشتری است. مثلاً:
- در مسأله نجاست و طهارت فحص کمتری لازم است (لذا اگر استصحاب طهارت داشته باشیم، آب را مینوشیم حتی اگر 90 درصد احتمال نجاست بدهیم)؛
- در مقابل پارهای از مسائل هستند که آن قدر نزد شارع اهمیت دارند که در آنها اصل عملی و حتی گاهی اماره هم جاری نمیشود. مثلاً اگر ثقهای گفت که زید مهدور الدم است، نمیتوان او را کشت، با این که خبر ثقه فی الجمله حجت است.
دلیل نظر مختار
دلیل ما این است که حجیت عام به سیره ثابت است و در سیره عام بعد از فحصی حجت میشود که احتمال رسیدن به مخصص احتمالی غیر عقلایی شود و سیره بر این نیست که عام بعد از اطمینان یافتن از نرسیدن به مخصص حجت شود. در واقع نزد عقلا از همان ابتدا عامی حجت است که احتمال وجود مخصص آن غیر عقلایی باشد.
اطمینانیها فحص بیشتری نیاز دارند؛ اما طبق نظر ما در مسائل فقهی اگر در مظان مسأله (مثل آن بابی که روایات در وسائل الشیعة آمده است یا برخی کتب فقهی استدلالی)، به دنبال مخصص گشتیم و پیدا نکردیم، فحص کافی است.
سؤال: فرمودید که در عقلایی بودن یا نبودن احتمال، محتمل هم باید سنجیده شود. در امور شرعی از آنجا که به امور اخروی مربوط است و امور اخروی از امور مهمه هستند، با احتمال کم هم خوف وجود دارد.
پاسخ: برائت شرعیه ثابت کرده است که شارع در امور اخروی سهل گرفته است و دائرهی این برائت شرعیه خیلی وسیع است. عقلا با توجه به این رفتار شارع، امور اخروی را در حد امور دنیوی غیر مهم قرار میدهند.به بیان دیگر عقلا امور اخروی را در حد امور دنیوی غیر مهم میدانند و شارع با جعل برائت شرعیه این رفتار آنها را امضا کرده است.
شک در کفایت فحص
البته همواره محدودهی مشکوکی هم وجود دارد که نمیدانیم که آیا عقلا به این مقدار از احتمال اعتنا میکنند یا خیر، در این موارد باید احتیاط کرد و فحص را ادامه داد تا احراز شود که [اکثر] عقلا دیگر به احتمال دستیابی به مخصص اعتنا نمیکنند، به خاطر دفع ضرر محتمل.
برگرفته از درس خارج اصول استاد سید محمود مددی، بحث عام و خاص، جلسه 109، 17 اسفند 1400.
|
|
|
|