مهمان عزیز، خوشآمدید. |
شما میتوانید از طریق فرم ثبتنام در انجمن عضو شوید.
|
آمار انجمن |
» کاربران: 1,579
» آخرین کاربر: NHS
» موضوعات انجمن: 3,310
» ارسالهای انجمن: 10,139
آمار کامل
|
|
|
تهافت کلام مرحوم نایینی در انقلاب نسبت و اختصاص قرینیت عرفی به موارد تنافی ذاتی |
ارسالشده توسط: رضا اسکندری - 11-دي-1400, 09:18 - انجمن: اصول استاد قائینی
- پاسخها (2)
|
|
مرحوم نایینی معتقدند اطلاق شمولی به جهت قرینیت عرفی بر اطلاق بدلی مقدم است. اما معتقدند رجوع به قرینیت عرفی و حمل ظاهر بر اظهر در جایی است که تنافی دو دلیل، تنافی ذاتی باشد یعنی مدلول دو دلیل با یکدیگر منافات داشته باشند اما در جایی که تنافی دو دلیل بالعرض است یعنی ناشی از علم به کذب یکی از دو دلیل است در عین اینکه مدلول دو دلیل با یکدیگر تنافی ندارند، جایی برای رجوع به جمع عرفی و حمل ظاهر بر اظهر نیست.
این بیان ایشان دقیقا در نقطه مقابل انقلاب نسبت قرار دارد چون در انقلاب نسبت مدلول دو دلیل با یکدیگر منافات دارد و اینکه بر اساس دلیل سوم کذب اطلاق یکی از آنها مشخص میشود باعث نمیشود نسبت بتوان بین آنها به قرینیت عرفی (حمل عام بر خاص) جمع کرد. معلوم نیست ایشان با وجود پذیرش این مبنا چطور به انقلاب نسبت هم معتقد شدهاند؟
|
|
|
انتسابی نادرست به مرحوم آخوند در مراحل حکم |
ارسالشده توسط: Salsabil - 10-دي-1400, 12:27 - انجمن: اصول استاد علیدوست
- پاسخها (1)
|
|
باسمه تعالی
مرحوم آخوند از جمله افرادی هستند که قائل به چهار مرحله ای بودن حکم اند، آنچه مشهور است و به ایشان نسبت داده میشود، عبارت است از؛ 1. اقتضاء، به معنای مصلحت و مفسده 2. انشاء 3. فعلیت 4. تنجز.
بسیاری از بزرگان این مراحل را به آخوند نسبت داده و بعد اشکال کرده اند که مصلحت و مفسده از مقدمات حکم است نه از مراحل حکم!
استاد میفرمایند: این که آقای آخوند خراسانی قائل به چهار مرحله برای حکم هستند، درست است اما این که ایشان اولین مرحله را مصلحت و مفسده میدانند، درست نیست؛ زیرا
اولا؛ ایشان اگر چه در مورد اولین مرحله، در برخی تعبیراتشان اشاره به اقتضاء و شأن دارند (که تصریح به مصلحت و مفسده نکرده اند) ولی در برخی از کلام ایشان، برای مرحله اول حکم، تعبیر به اراده شده است، که اقتضای حمل مجمل کلام به مبین آن، این است که مرحله اول در کلام ایشان همان اراده است.
ثانیا؛ از آنجا که آقای آخوند حکم را الزاما تابع مصالح و مفاسد در متعلق نمیدانند، نمیتوانند مصلحت و مفسده را از مراحل حکم بدانند، زیرا در برخی موارد مصلحت در خود جعل است نه در متعلق احکام.
|
|
|
نسبت میان مفهوم و مدلول التزامی |
ارسالشده توسط: مخبریان - 10-دي-1400, 10:03 - انجمن: اصول استاد سیدمحمود مددی
- پاسخها (8)
|
|
دو تقسیم مهم برای مدلول جمله بیان شده است:
- تقسیم مدلول به مطابقی و التزامی: این تقسیم تنها در علم اصول آمده است (آنچه در منطق بحث شده، مدلول مطابقی و التزامی کلمات است نه جملات.) مدلول التزامی یک جمله، جملهای است که در صدق با صدق جملهی ملفوظه ملازم است؛ مثلا در جملهی «زیدٌ فی المسجد» مدلول مطابقی این است که زید در مسجد موجود است و مدلول التزامی، جمله «زیدٌ لیس فی المدرسة» است.
مدلول التزامی یا عقلی است یا عرفی.
- تقسیم مدلول به منطوق و مفهوم: اگر مولا بگوید «اکرم زیداً عند مجیئه» این کلامش تنها یک مدلول دارد: یجب اکرام زیدٍ عند مجیئه. این مدلول، مدلول منطوقی کلام است. اما اگر مولا بگوید «اکرم زیداً إن جاء» گفته میشود که دو مدلول دارد: وجوب اکرام زید عند مجیئه و عدم وجوب اکرام زید قبل مجیئه. به مدلول دوم «اکرم زیداً إن جاء» مدلول مفهومی گفته میشود.
ابتدا تقسیم اول مطرح شده است و بعد تقسیم دوم. بحثی که مطرح شده است این است که مفهوم (مدلول مفهومی) -چه قائل بشویم و چه نشویم- مدلول مطابقی کلام است یا مدلول التزامی کلام؟
روشن است که مفهوم، مدلول مطابقی نیست. اما مدلول التزامی هم نیست زیرا لازمهی وجوب اکرام زید عند مجیئه، عدم وجوب اکرامش عند عدم مجیئه نیست، نه لازمهی عقلی است و نه لازمهی عرفی (زیرا ممکن است شارع تشریع دیگری برای اکرام عند عدم مجیء داشته باشد). از این جهت یک مشکل جدی به وجود میآید که مدلول مفهومی چطور مدلولی است؟
به خاطر همین مسأله -این که نه میتوان پذیرفت مفهوم مدلول مطابقی است و نه میتوان پذیرفت مفهوم مدلول التزامی است- و این که صورت دیگری از مدلول را نمیتوان در کنار مطابقی و التزامی تصور کرد، برخی در وجود مفهوم تردید کردهاند. در مقابل علمایی با توجه به دوری مفهوم از مدلول مطابقی سعی کردهاند که آن را به مدلول التزامی برگردانند؛ البته بعد از برگرداندن مفهوم به مدلول التزامی باید یک گام دیگر هم برداشته شود: باید بین این مدلول التزامی با سایر مدلولهای التزامی -که به آنها مفهوم گفته نمیشود مثل مثال «زیدٌ فی المسجد» که مدلول التزامیاش نبودن زید در مدرسه بود- فرقی بیان کنند.
مشهور گمان میکردند که مفهوم هم مثل منطوق از لفظ استفاده شده است ولی به نظر ما[1]، مفهوم از تلفظ به این لفظ[2] استفاده شده است. توضیح این مطلب را در ضمن مفهوم شرط بیان میکنیم:
افعال جوارحی انسان یا فعل گفتاری است یا فعل رفتاری. فعل گفتاری بر حسب خصوصیاتی که همراه دارد، مصداق مفاهیم متعددی میشود: اخبار، انشاء، ردع، امر، نهی، تمنی و... گاهی فعل گفتاری مصداق طلب است. مثل وقتی که لافظ گفته است: «اذهب».
طلب موجود در ضمن «اذهب» در خارج به دو نحو ممکن است محقق شود:
- به نحو منجّز: به این شکل که بگوید «اذهب» یا بگوید «اذهب عند طلوع الشمس» در اولی طبیعی ذهاب مورد طلب واقع شده است و در دومی حصهای از ذهاب مورد طلب واقع شده است. در این صورت مطلوب قید دارد.
- به نحو معلق[3]: به این شکل که آن را معلق بر یک موضوع دیگر نماید: «إذهب إن طلعت الشمس» یا «إذهب إن جاء زیدٌ». در این صورت طلب قید دارد.
با توجه به این که فرق بین طلب منجّز و معلق این است که در طلب معلق، در زمان عدم وجود معلّقٌ علیه، طلبی وجود ندارد، میتوان گفت مفهوم از کلام و لفظ استفاده نشده است، بلکه از تلفظ به طلب تعلیقی استفاده شده است. وقتی در مقام طلب، طلب را معلق میکند، از چنین تلفظی فهمیده میشود که طلبی قبل از تحقق معلق علیه وجود ندارد.
با این بیان اشکال سابق برطرف شد، مفهوم نه مدلول مطابقی لفظ است و نه اصلاً مدلول لفظ است تا بخواهیم آن را در دلالت التزامی جای داده و فرقش با سایر مدلولات التزامی را بیان کنیم؛ بلکه مفهوم، مدلولِ فعلِ گفتاریِ لافظ است.
[1] بعداً گفته شد که مرحوم آقای بروجردی هم همین نظر را دارند.
[2] گاهی از مطلق تلفظ چیزی استفاده میشود مثل بودن لافظ در مکان تلفظ یا مرد بودن لافظ که ربطی به لفظش ندارد.
[3] طلب معلق غیر از واجب معلق است و نباید با آن خلط شود.
برگرفته از دروس خارج اصول فقه استاد سید محمود مددی، بحث مفاهیم، جلسهی 65 و 66، 30 آذر و 1 دی 1400.
|
|
|
اختصاص مستثنیات ابن ولید به مشایخ بی واسطه |
ارسالشده توسط: محمود رفاهی فرد - 9-دي-1400, 22:34 - انجمن: قواعد رجال
- بدونپاسخ
|
|
یکی از توثیقات عامی که برخی آن را پذیرفته اند، این است که محمد بن احمد بن یحیی از شخص روایت کند و آن شخص، جزء مستثنیات ابن ولید از روایات محمد بن احمد بن یحیی نباشد. برخی تصور کرده اند که این توثیق در مورد مشایخ بی واسطه ی محمد بن احمد بن یحیی نیز می تواند جاری شود و لذا ذر مورد وثاقت وهب بن وهب ابی البختری آن را مطرح کرده اند. اما این مطلب صحیح نیست. گذشته از این که تعبیر "روی" در استثناء ابن ولید، ظاهر در روایت بی واسطه است، از ملاحظه ی افرادی که در این استثناء ذکر شده اند نیز همین مطلب ظاهر می شود که استثناء، ناظر به مشایخ بی واسطه ی محمد بن احمد بن یحیی بوده است. بله دو نفر هستند که در این مستثنیات ذکر شده اند و روایت محمد بن احمد بن یحیی از آن دو نمی تواند بی واسطه باشد: وهب بن منبه و هیثم بن عدی. اما ذکر این دو نفر هم دلیل نمی شود که استثناء ابن ولید را ناظر به تمام مشایخ محمد بن احمد بن یحیی (اعم از با واسطه و بی واسطه) بدانیم؛ چرا که قابل پذیرش نیست که گفته شود از میان مشایخ بی واسطه ی محمد بن احمد بن یحیی (که به مراتب بیشتر از مشایخ مستقیم او هستند) ابن ولید تنها همین دو نفر را قبول نداشته اما از مشایخ بی واسطه، آن تعداد را قبول نداشته است. پس وجه ذکر این دو نفر چیست؟
این دو نفر هر دو جنبه ی تاریخ نگاری دارند؛ احتمالا محمد بن احمد بن یحیی مطالبی تاریخی را از آن ها روایت کرده و چون این دست مطالب، اهمیت حدیث را ندارند، از ذکر سند به این دو نفر خودداری کرده و آن ها را در بدو سند قرار داده است. بنا بر این، می توان گفت که استثناء ابن ولید، ناظر به افرادی بوده که در بدو اسناد محمد بن احمد بن یحیی ذکر شده بوده اند.
برگرفته از درس خارج فقه استاد شبیری، 95/9/29
|
|
|
اقسام نهی از مجموع بما هو مجموع |
ارسالشده توسط: شهبازی - 8-دي-1400, 17:08 - انجمن: اصول استاد شهیدی
- پاسخها (1)
|
|
اقسام نهی از مجموع بما هو مجموع
در مواردی که مولی از مجموع بما هو مجموع چیزی نهی می کند دو حالت وجود دارد:
یک مرتبه نهی روی تک تک اجزاء یا افراد منتشر شده است؛ به گونه ای که هر فردی در کنار سایر افراد یا هر جزء در کنار سایر اجزاء، نهی ضمنی دارد و یک مرتبه اتیان آخرین جزء نهی دارد.
ثمره این دو قسم از نهی در مثل تحریم تجسیم ذوات الارواح روشن می شود که در صورتی که شخصی علم داشته باشد به اینکه در صورتی که نیمی از مجسمه ای را بسازد، نیم دیگر مجسمه را شخص دیگری تکمیل می کند و فرض هم این است که شخص دوم معذور می باشد مثل اینکه جاهل به حکم است یا از کسی تقلید می کند که قائل به حرمت نیست؛ در چنین مواردی طبق حالت اول، شخص اول که نیمی از مجسمه را می سازد مرتکب کار حرام شده زیرا بنابر حالت اول فرض این است که ظهور دلیل در حرمت ساخت کل مجسمه است به نحو حرمت منتشره در کل و لو ساخت کل مستند به یک نفر نباشد ولی بنابر حالت دوم، شخص اول که نیمی از مجسمه را ساخته مرتکب حرام نشده چراکه بنابر حالت دوم فرض این است که فقط اتیان جزء اخیر حرام است که آن هم طبق فرض توسط شخص معذور محقق شده و لذا اعانه براثم نیز صادق نیست (زیرا بر حرام غیر منجز اثم صدق نمی کند) به علاوه اینکه برخی بزرگان همچون محقق ایروانی، آیت الله خوئی و آیت الله سیستانی معتقدند دلیلی بر حرمت اعانه بر اثم نداریم و آنچه حرام است تعاون بر اثم است. نظر استاد شهیدی این است که ظاهر دلیل از قبیل حالت اول است.
|
|
|
موضوع ادله اضطراری ضرر واقعی است یا خوف ضرر؟ |
ارسالشده توسط: حسین بن علی - 8-دي-1400, 08:09 - انجمن: فقه استاد شهیدی
- پاسخها (2)
|
|
موضوع ادله اضطراری( مانند: تیمم، نماز نشسته، عدم وجوب روزه) خوف ضرر است یا واقع الضرر
در این مساله سه احتمال وجود دارد
۱_ موضوع، مرکب از ضرر واقعی و خوف ضرر باشد همانطور که مرحوم خویی در بحث تیمم فرموده است که موضوع امر اضطراری دو جزء دارد که عبارتند از واقع الضرر و خوف الضرر، لذا اگر یکی باشد و دیگری نباشد وضو واجب است و تیمم واجب نیست.
۲_ واقع الضرر موضوع حکم اضطراری است و خوف، صرفا طریق عقلائی به ضرر است همانگونه که ظاهر مرحوم خویی و صریح مرحوم حکیم در بحث صوم است
۳_ هر کدام موضوع مستقل هستند. واقع الضرر تمام الموضوع برای افطار در صوم یا تیمم در بحث وضو یا جلوس در بحث نماز است، ولی اطلاق دلیل دیگر که موضوع را خوف قرار داده است، آن هم می تواند تمام الموضوع باشد. «من خاف علی عینیه من الرمد أفطر» حال واقعا هم روزه بر او ضرر داشته باشد یا نداشته باشد، فرقی نمی کند. «إنی أخاف علیک اللص و السبع فصل علی الدابۀ» این نماز نماز اضطراری است و موضوع آن خوف است، أعم از اینکه در واقع نیز دزد یا درنده ای باشد یا نباشد.
به نظر ما اظهر همین احتمال اخیر است؛ زیرا وجهی ندارید که این دو خطاب به یکدیگر تقیید بخورند بلکه هر دو موضوع مستقلی هستند
درس خارج فقه۱۴۰۰/۱۰/۷
|
|
|
دفاع از اجماع مدرکی |
ارسالشده توسط: فطرس - 7-دي-1400, 16:10 - انجمن: فقه استاد شبزندهدار
- بدونپاسخ
|
|
دفاع از اجماع مدرکی در کلام آیت الله وحید خراسانی v
در مورد فضولی در ایقاعات، ادعای اجماع بر بطلان شده است. یکی از اشکالات این اجماع، مدرکی بودن و تعبدی نبودن آن است و محتمل است مجمعین بر اساس این مدارک، حکم را داده باشند و اجماع علی القاعده باشد. محقق اصفهانی هر یک از وجوه محتمله مورد استناد مجمعین را بررسی کرده و بطلان همه وجوه برای اثبات مدّعا را رد میکنند[1]
کلام آیت الله وحید خراسانی K : بعید بودن تمسّک جمع قفیری از علماء به وجوه باطله
حضرت آیت الله وحید K به حسب آنچه که در العقد النضید نقل شده، میفرماید:
«و فیه: أنّه یصعب حمل اتفاقهم علی انه اتفاق مدرکی مبني علی هذین الخبرین، لأن حدّ قوله: «لا عتق الا فی ملک» و «الطلاق بید من أخذ بالساق» هو حد قوله «لا بیع الا فی ملک» حیث غایة ما تدلّ علیه الأخیرة هو لزوم أن یکون البیع فی الملک و کذلک الامر فی العتق و الطلاق و من غیر معقول اتفاق هذه المجموعه الکبیرة من المفکّرین و الفقهاء و اصحاب الرأی و الاجتهاد علی صحة الفضولي،و صحّة جریانه فی العقود دون الایقاعات اعتمادا علی مثل هذین الخبرین الوارد أحدهما فی قضیة العتق و الآخر فی الطلاق ثم اعتماداً علیهما یتّفقوا علی تعمیم الحکم فی جمیع الایقاعات.
و علیه فلا یمکن الحکم بمدرکیّة الاتفاق القائم فی المقام مع اختلاف مشاربهم و مبانیهم الفقهیّة خاصّة و أنّ بین المتّفقین کابن إدریس الحلی الذي لا یعمل إلا بالأخبار الصحیحة دون المظنونة و بینهم من لا یعمل الّا بخبر الثقه و بینهم من لا یعمل و لا یعتمد علی الوحدة العقلیة و الإعتباریة فاتّفاق هذه المجموعة الکبیرة مع اختلافهم في الطرق الکاشفة عن الحکم الشرعی خیر دلیل علی أنّ اتفاقهم لم یکن مبنیّاً علی المستندات اللفظیة و إنّما هو مبنيٌ علی تلقّي الحکم یداً بید عن التابعین فأصحاب الائمه فالائمة b و اذا ثبت الاتفاق فإنّه یصعب الحکم بجواز جریان الفضولی فی الایقاعات. إلّا أن یدّعي التسامح في نقل الإتفاق و مثل هذه الدعوی ممنوعة مع وثاقة هذه المجموعة المتّقفة و تحرّزهم و احتیاطهم في نقل الأحکام الشرعیة.»[3]
حاصل فرمایش ایشان این است:
با وجود اختلاف مبانی فقهاء و علماء در پذیرش خبر، نمیتوان گفت که مدرک تمامی مجمعین، ادله لفظی و روایات بوده است. بنابراین با توجه به این اختلاف مبانی، اتفاق این جمع از علماء، کاشف از حکم شرعی است که از ائمه b دریافت کردهاند.
مگر آنکه در نقل اتفاق تسامح شده باشد و در واقع اتفاقی نباشد که اگر اتفاقی باشد، با توجیه مدرکی بودن سازگاری ندارد.
اما چنین ادعایی ممنوع است.
در توضیح باید گفت: در مواردی قرینه بر تسامح در نقل اجماع و اتفاق وجود دارد به عنوان مثال: وقتی شیخ طوسی v در کتاب «خلاف» خود ادعای اجماع میکند، این ادعاء در حقیقت جدل در مقابل مخالفین است و علی رغم این ادعای اجماع طائفه، در سایر کتبشان که فقه مقارن نیست، فتوای بر خلاف این اجماع ادعا شده، میدهند.
ولی در مواردی که چنین قرینه ای وجود ندارد، نمیتوان ادعای اجماع را حمل بر تسامح نمود. بعید است که شخصیتهایی همچون شهید اول v و علامه v و محقق v تسامح در نقل داشته باشند. و نمیتوان گفت: ناقل اجماع، در نقل خود تسامح کرده است.
نقد و بررسی: عدم احراز صغرای اجماع
اگر اجماعی و اتفاقی در واقع باشد، با توجه به این وجوه، نمیتوان مدرکی بودن آن را به اثبات رساند و حق با حضرت استاد K است. و ولی باید توجه داشت که صغرای این اجماع مورد پذیرش نیست و نقل این اجماع توسط شهید ثانی v، نقل توسط ثقه است و نقل ثقه در صورتی پذیرفته است که یا حسّی باشد و یا محتمل الحس و الحدس بوده و احتمال حسی بودن آن بسیار ضعیف[4]نباشد. و این نقل احتمال حسی بودن وجود دارد ولی بسیار ضعیف است؛چرا که :
1. اولا این مسئله در کلمات همه طرح نشده است.
2. ثانیاً همه کتب در اختیار شهید اول v نبوده است و کتبی که ایشان اجازه کرده، مذکور است و همه کتب فقهاء در میان این کتب نیست. و کتب فقهاء در زمان شهید اول، در بلاد مختلف منتشر نشده بوده است.
3. ثالثاً کسانی که از نظر علمی هم وزان شهید اول v بوده و از نظر زمانی مقدم بر ایشان هستند، بر خلاف این اجماع فتوا دادهاند.
این سه امر نشان از حدسی بودن اخبار از اتفاق کلّ است. و صغرای اجماع محرز نیست.
بنابراین در این جا باید احتیاط نمود و به ضرس قاطع حکم به بطلان ایقاعی فضولی نکرد. و احتیاط در مثل طلاق فضولی به این صورت است که یک بار دیگر زن مطلقه به طلاق فضولی که طلاق را زوجه اجازه کرده، عقد شود.
[1]. حاشية المکاسب (اصفهانی)، جلد: ۲، صفحه: ۷۵
[2]. آیت الله وحید خراسانی K .
[3]. القعد النضید تقریراً لأبحاث المسجد الأعظم فی العقود و المعاملات، انصاری قمی، ج3، ص12-13.
[4]. مقرر: به تعبیر استاد شب زنده دار K «نیش غولی» نباشد. این تعبیر در جایی که وهم بسیار ضعیف (وهم در وهم) است به کار می رود.
|
|
|
تهافت کلام شیخ انصاری در بحث استصحاب تعلیقی با مبانی ایشان |
ارسالشده توسط: مسعود عطار منش - 7-دي-1400, 14:07 - انجمن: اصول استاد سیدمحمدجواد شبیری
- پاسخها (3)
|
|
استاد شبیری در درس اصول جلسه55 مورخ7دی1400 فرمودند:
در بحث استصحاب تعلیقی یک اشکال مطرخ شده است مبنی بر اینکه حکم معلق قبل از تحقق قیدش وجود خارجی ندارد تا استصحاب شود.
مرحوم شیخ انصاری در پاسخ به این اشکال می فرماید حکم معلق، عدم محض نیست و همین مقدار از تحقق برای استصحاب کافیست.
مرحوم سید یزدی در اشکال به مرحوم شیخ می فرماید شما که واجب مشروط را انکار می کنید نباید برای حکم مشروط حقیقتی قایل باشید.
|
|
|
مالکیت بالفعل مالک نسبت به زمان حال و آینده |
ارسالشده توسط: مسعود عطار منش - 7-دي-1400, 13:56 - انجمن: فقه استاد سیدمحمدجواد شبیری
- بدونپاسخ
|
|
استاد شبیری در درس اصول تاریخ 5دی1400 فرمودند:
اینطور نیست که با رسیدن هر قطعه از زمان ملکیت در همان زمان فعلی شود بلکه مالک از همین الآن نسبت به جمیع ازمنه مالک است لذا می تواند نسبت به ملک خود بعد از مرگش تصميم بگیرد و وصیت کند همچنین می تواند منافع ملک خود را در یک سال آینده اجاره دهد.
|
|
|
|