مهمان عزیز، خوش‌آمدید.
شما می‌توانید از طریق فرم ثبت‌نام در انجمن عضو شوید.

نام‌کاربری
  

رمز عبور
  





جستجو در انجمن‌ها

(جستجو‌ی پیشرفته)

آمار انجمن
» کاربران: 1,576
» آخرین کاربر: rohollahkh2496
» موضوعات انجمن: 3,302
» ارسالهای انجمن: 10,106

آمار کامل

آخرین موضوعات
اهل خبره بودن علمای لغت
انجمن: اصول استاد عابدی
آخرین‌ارسال: خیشه
11 ساعت قبل
» پاسخ‌ها: 0
» بازدید: 11
آیا علم به مخالفت اجرای ا...
انجمن: اصول استاد گنجی
آخرین‌ارسال: خیشه
دیروز, 20:45
» پاسخ‌ها: 0
» بازدید: 12
عدم جریان قواعد باب تزاحم...
انجمن: فقه استاد گنجی
آخرین‌ارسال: خیشه
دیروز, 20:01
» پاسخ‌ها: 0
» بازدید: 8
حرمت تغیییر جنسیت به دلیل...
انجمن: فقه استاد اراکی
آخرین‌ارسال: خیشه
دیروز, 19:46
» پاسخ‌ها: 0
» بازدید: 13
دو مثال واقعی برای اختلاف...
انجمن: اصول استاد حسینی نسب
آخرین‌ارسال: علی آمنی
دیروز, 18:40
» پاسخ‌ها: 0
» بازدید: 10
فعالیت در تالار را چقدر ض...
انجمن: نظرسنجی کارگاه
آخرین‌ارسال: MichaelShush
دیروز, 15:09
» پاسخ‌ها: 29
» بازدید: 6,398
عدم امکان تغییر جنسیت از ...
انجمن: فقه استاد اراکی
آخرین‌ارسال: خیشه
5-ارديبهشت-1403, 07:37
» پاسخ‌ها: 0
» بازدید: 30
اشکال به انحلال در تمسک ب...
انجمن: اصول استاد حسینی نسب
آخرین‌ارسال: علی آمنی
4-ارديبهشت-1403, 18:07
» پاسخ‌ها: 0
» بازدید: 26
قوام شرطیت ترتیب به ذُکری...
انجمن: فقه استاد محمدجواد فاضل
آخرین‌ارسال: خیشه
4-ارديبهشت-1403, 07:35
» پاسخ‌ها: 0
» بازدید: 51
سبک و اعتبار بعضی از کتب ...
انجمن: اصول استاد عابدی
آخرین‌ارسال: خیشه
3-ارديبهشت-1403, 07:43
» پاسخ‌ها: 0
» بازدید: 37

 
  دلیل احتیاط در عدم مخالفت با استخاره
ارسال‌شده توسط: محمد خداپرست - 3-دي-1400, 22:22 - انجمن: فقه آیت الله شبیری زنجانی - پاسخ‌ها (4)

من[آیت الله زنجانی] قضيه اى را كه طريق بسيار صحيح و معتبرى دارد براى شما نقل مى كنم. اين قضيه را من از حاج آقا يحيى طالقانى [يكى از علماى محترم تهران] و ايشان از پدرشان، آقا شيخ حسن طالقانى [كه ايشان نيز يكى از علماى موجّه تهران بودند و هنگامى كه فوت كردند، حوزه علميه قم چند روز تعطيل اعلام شد] و ايشان از آقا ميرزا ابوالمعالى [از علماى درجه اول علما و عملا] نقل كرده اند كه ايشان مى فرمود: مرحوم حاجى كلباسى معروف، كه از اتقياء و علماى طراز اول بود، مخالفت با استخاره را به دليل وجوب عقلى دفع ضرر محتمل، حرام مى دانست. و بلكه در مخالفت با استخاره، بالاتر از احتمال ضرر وجود دارد بنابراين نبايد با آن مخالفت شود. مرحوم حاجى كلباسى دو قضيه را در رابطه با مخالفت با استخاره نقل مى كرد: قضيه اول اين بود كه روزى يكى از تجار و بازارى ها، ايشان را براى شام دعوت ميكند. مرحوم كلباسى هم جواب مثبت ميدهد ولى بعد يادش مى آيد كه بدون استخاره به آن شخص جواب مثبت داده
است. زيرا ايشان مقيد بود در اين موراد، با استخاره جواب بدهد. لذا براى مهمانى آن شب استخاره مى گيرد ولى استخاره بد مى آيد. اما براى مهمانى در شب بعد، استخاره خوب مى آيد. مرحوم كلباسى، فردى را به سراغ آن شخص بازارى مى فرستد تا ماجرا را به وى توضيح بدهد. آن شخص با شنيدن ماجرا، ناراحت مى شود و مى گويد من علماى محترم شهر را دعوت كرده ام و چگونه مى توانم به آنها بگويم كه مهمانى امشب منتفى است‌؟ مرحوم كلباسى به ايشان پيغام مى دهد كه شما اگر مهمانى را از طرف من كنسل كنيد، به آقايان بر نمى خورد و ناراحت نمى شوند. اين شخص هم همين كار را ميكند و مهمانى آن شب، منتفى مى شود. همان شب حدود دو ساعت و نيم بعد از غروب، يعنى زمانيكه به طور معمول جلسه يا منبر علماء به پايان مى رسد و از كارهاى خود فارغ مى شوند، سقف همان اتاقى كه قرار بود مهمانى در آن برگزار شود، فرو مى ريزد. به طورى كه اگر آن شب، جلسه مهمانى برگزار مى شد همه علماء زير آوار مى ماندند.




 شبیری زنجانی، موسی، دروس خارج اصول، جلد: ۱، صفحه: ۳۷۸، 

چاپ این بخش

  دلالت تعبیر صالح بر وثاقت
ارسال‌شده توسط: مسعود عطار منش - 3-دي-1400, 21:56 - انجمن: قواعد رجال - بدون‌پاسخ

استاد شبیری در درس فقه مورخ 8 آبان1400 فرمودند:
درباره خالد بن جریر در رجال کشی؛ ص: 346 این عبارت نقل شده است:
مُحَمَّدُ بْنُ مَسْعُودٍ، قَالَ: سَأَلْتُ عَلِيَّ بْنَ الْحَسَنِ، عَنْ خَالِدِ بْنِ جَرِيرٍ الَّذِي يَرْوِي عَنْهُ الْحَسَنُ بْنُ مَحْبُوبٍ فَقَالَ كَانَ مِنْ بَجِيلَةَ وَ كَانَ صَالِحاً.
کان صالحا در تعبیر علی بن حسن بن فضال می تواند به یکی از دو معنا باشد:
1) صالحا به معنای عادلا باشد و از آن عدالت خالد بن جریر استفاده شود. اما چگونه از آن وثاقت استفاده می شود در حالی که در وثاقت علاوه بر عدم تعمّد کذب، ضبط نیز لازم است؟ برای اثبات ضبط، به اصل عقلایی تمسک می شود. ضبط به این معناست که خطای شخص بیش از متعارف نیست و اصل عقلایی این است که در موارد شک، حمل می شود که خطای شخص بیش از متعارف نیست. اساسا اصل عدم خطا نیز با اصل ضبط از یک ریشه است و ریشه آنها اصل متعارف بودن انسان هاست. پس اگر صالحا به معنای عادلا باشد، مشکلی از این ناحیه نیست.
2) صالحا به معنای شایسته برای قبول روایت باشد که در این صورت در صالحا، ضبط نیز وجود دارد. چنانچه کلمه ثقه به این معناست. ثقه به معنای قابل اعتماد بودن است و اینکه روایات او از جهت شرایط قبول مشکلی ندارد. یکی از شرایط قبول، ضبط است. پس از کلمه ثقه، علاوه بر صدق گفتاری و عدم تعمّد کذب، عدم خطای زائد بر متعارف نیز استفاده می شود.
البته گوینده این کلام ابن فضال فطحی است و ممکن است به همین جهت کسی گفته اش را حجت نداند.

چاپ این بخش

  صحیح نگاری و جامع نگاری
ارسال‌شده توسط: محمود رفاهی فرد - 3-دي-1400, 21:53 - انجمن: قواعد رجال - پاسخ‌ها (1)

استاد سید محمد جواد شبیری در مواضع متعددی مطرح کرده اند که در میان متقدمین، دو سبک در تالیف کتب حدیثی وجود داشته است: صحیح نگاری و جامع نگاری. 
در صحیح نگاری، تنها احادیث معتبر و مورد اعتماد نقل می شود؛ بر خلاف جامع نگاری که مولف، التزامی به ذکر خصوص احادیث معتبر ندارد.
البته جامع نگاری، منافاتی با توجه اجمالی به اعتبار روایات ندارد (چنانکه در دوره متاخر، مثلا علامه ی مجلسی در ابتدای بحار الانوار که منابع کتابشان را معرفی می کنند در مورد کتب حافظ رجب تصریح می کنند که از میان روایات کتب او، تنها روایاتی که با اصول معتبره موافق است را نقل می کنند: 
«...و لا أعتمد على ما يتفرد بنقله لاشتمال كتابيه على ما يوهم الخبط و الخلط و الارتفاع و إنما أخرجنا منهما ما يوافق الأخبار المأخوذة من الأصول المعتبرة» و با توجه به شواهدی از این دست، بی پایگی این تصور که علامه ی مجلسی هر حدیثی که در دست داشته اند را در بحار آورده اند، روشن می شود)
(شاید بتوان گفت در جامع نگاری، گرچه مولف التزامی به نقل خصوص احادیث معتمد ندارد اما احادیثی که موضوع بودن آن ها برایش روشن (و یا مظنون) بوده است را متعارفا نقل نمی کند)...

چاپ این بخش

  نجاست خون زیر میکروسکوپ!!
ارسال‌شده توسط: عرفان عزیزی - 3-دي-1400, 19:59 - انجمن: فقه استاد مفیدی - بدون‌پاسخ

صاحب عروه فرموده خون چه قلیل باشد چه کثیر نجس است.مرحوم حکیم فرموده قید قلیل برای احتراز از قول مرحوم صدوق و ابن جنید است مرحوم صدوق خون کمتر از نخود را لازم الاجتناب نمی داند و ابن جنید نیز خون کمتر از یک درهم را لازم الاجتناب نمی داند.هم چنین این قید اشاره به احتمال مخالفت شیخ طوسی در مساله دارد که ذراتی که چشم نمیبیند نجاست ندارد.ظاهرا مستند ایشان موثقه ی مثنی می باشد  عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: قُلْتُ لَهُ إِنِّي حَكَكْتُ جِلْدِي فَخَرَجَ مِنْهُ دَمٌ فَقَالَ إِنِ اجْتَمَعَ‏ قَدْرَ حِمَّصَةٍ(نخود) فَاغْسِلْهُ وَ إِلَّا فَلَا.[1]در بحث کفایت رویت هلال با تلسکوپ یکی از نقض های مهم برای عدم اجتزاء تلسکوپ همین مثال است.استاد فرمودند:اولا که احتمال وجود نص خاص در مساله وجود دارد وشبهه ی تخصیص دلیل نجاست خون وجود دارد نه اینکه نجس باشد و معفو است لذا می توان فرق بین این دو مثال گذاشت.ثانیا برفرض که دلیل خاص را هم لحاظ نکنیم اجزاء خون خود خون نیستند و آنها تسمیه ی جداگانه دارند که عرف عام ممکن است به دلیل عدم ابتلاء به آن تسمیه انجام نداده اما پزشکان برای آن اجزای ریز تسمیه انجام می دهندو معلوم نیست عرف عام واژه خون را برای ذرات قرمز رنگ وضع کرده باشد البته اگر عرف به همین ذرات ریز قرمز رنگ زیر میکروسکوپ خون بگوید لزوم اجتناب محذوری ندارد.
۳۰آذر ماه ۱۴۰۰


[1] تهذیب الاحکام ج۱ص۲۵۵

چاپ این بخش

  مناقشه در مثال عنب و زبیب برای بحث استصحاب تعلیقی
ارسال‌شده توسط: مسعود عطار منش - 3-دي-1400, 17:26 - انجمن: اصول استاد سیدمحمدجواد شبیری - پاسخ‌ها (2)

استاد شبیری در جلسه51 مورخ1دی1400 فرمودند:
مثال معروفی که برای استصحاب تعلیقی مطرح می شود عنبی است که قضیه تعلیقی اذا غلی یحرم در موردش صادق است و صدق این قضیه پس از تبدیل شدن به زبیب مشکوک میشود.
اما باید دانست همانطور که دیگران متذکر شدند این مثال درست نیست چون دلیل شرعی می گوید عصیر عنبی اذا غلی یحرم و عصیر یعنی آبی که با فشردن خارج می شود پس با توجه به این که زبیب آبی ندارد عصیر الزبیب هم معنا ندارد و این که آبی از خارج به آن اضافه شود و جوشانده شود موضوع جدیدی برای حرمت محسوب می شود و قابل استصحاب نیست.

چاپ این بخش

  روایتی هست که بتوان با استناد به آن قاعده نفی حرج را اثبات نمود؟؟
ارسال‌شده توسط: حسین بن علی - 2-دي-1400, 20:15 - انجمن: فقه استاد شهیدی - پاسخ‌ها (2)

به نظر می توان به روایاتی برای اثبات قاعده نفی حرج تمسک نمود

1.     صحیحه ابی بصیر
«الْحُسَيْنُ بْنُ سَعِيدٍ عَنْ فَضَالَةَ بْنِ أَيُّوبَ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ سَمَاعَةَ بْنِ مِهْرَانَ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع إِنَّا نُسَافِرُ فَرُبَّمَا بُلِينَا بِالْغَدِيرِ مِنَ الْمَطَرِ يَكُونُ إِلَى جَانِبِ الْقَرْيَةِ فَتَكُونُ فِيهِ الْعَذِرَةُ وَ يَبُولُ فِيهِ الصَّبِيُّ وَ تَبُولُ فِيهِ الدَّابَّةُ وَ تَرُوثُ فَقَالَ إِنْ عَرَضَ فِي قَلْبِكَ مِنْهُ شَيْ‏ءٌ فَافْعَلْ هَكَذَا يَعْنِي افْرِجِ الْمَاءَ بِيَدِكَ ثُمَّ تَوَضَّأْ فَإِنَّ الدِّينَ لَيْسَ بِمُضَيَّقٍ فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ- ما جَعَلَ عَلَيْكُمْ فِي الدِّينِ مِنْ حَرَجٍ»[1]
در این روایت نجس نشدن آب کر، مستند به آیه نفی حرج شده است و همین روایت می تواند شاهد این باشد که آیه کریمه نیز دلالت بر قاعده نفی حرج دارد؛ نه اینکه صرفا نگاه به سخت نبودن مجموعه شریعت داشته باشد.
2.     صحیحه هیثم بن عروه
« سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ بَشِيرٍ عَنِ الْهَيْثَمِ بْنِ عُرْوَةَ التَّمِيمِيِّ قَالَ: سَأَلَ رَجُلٌ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ الْمُحْرِمِ يُرِيدُ إِسْبَاغَ الْوُضُوءِ فَسَقَطَ مِنْ لِحْيَتِهِ الشَّعْرَةُ أَوِ الشَّعْرَتَانِ فَقَالَ لَيْسَ بِشَيْ‏ءٍ ما جَعَلَ عَلَيْكُمْ فِي الدِّينِ مِنْ حَرَجٍ»[2]
در حال احرام انسان کاری کند که مویش کنده شود حرام است ولی برای اسباغ وضو( به معنای احراز وضوی صحیح و مقدمه علمیه) اشکال ندارد؛ سپس امام در مقام تعلیل به آیه «ما جعل علیکم فی الدین من حرج» تمسک می کنند.
آقای روحانی در منتقی در اشکال به این استدلال فرموده است:
ظاهر این روایات این است که نظر مجموعی به دین کرده اند که دین مضیق نیست. نه اینکه در مقام تطبیق قاعده کلی لاحرج باشد؛ زیرا قاعده لاحرج ناظر به نفی حکمی است که به وسیله اطلاقات و عمومات ثابت است و از اطلاق و عموم، حرج لازم بیاید. اما در مورد آب کر دلیل داریم که اگر به اندازه کر رسید، چیزی آن را نجس نمی کند و نیازی به لاحرج نیست.
3.معتبره عبد الاعلی «عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ رِبَاطٍ عَنْ عَبْدِ الْأَعْلَى مَوْلَى آلِ سَامٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع عَثَرْتُ فَانْقَطَعَ ظُفُرِي فَجَعَلْتُ عَلَى إِصْبَعِي مَرَارَةً فَكَيْفَ أَصْنَعُ بِالْوُضُوءِ قَالَ يُعْرَفُ هَذَا وَ أَشْبَاهُهُ مِنْ كِتَابِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ- ما جَعَلَ عَلَيْكُمْ فِي الدِّينِ مِنْ حَرَجٍ امْسَحْ عَلَيْهِ»[3]
سند: عبد الاعلی مروی عنه ابن ابی عمیر و صفوان است و مورد وثوق است.
دلالت: در این روایت نیز حضرت دو حکم (مطویا) کردند؛ یکی عدم وجوب وضوی بر روی پوست که مستند آن قاعده نفی حرج بوده و دیگری تجویز وضوی جبیره که تعبدی است و دلیل آن را ذکر ننموده اند
بنابر این وجهی ندارد که مانند آیت الله زنجانی  بگوییم مراد از «یعرف هذا....» صرفا اهل بیت هستند و یا اصلا نسخه صحیح نعرف... است.
اگر اشکال شود که جهاد و حج و صوم و برخی دیگر از تکالیف فی حد نفسه مستلزم سختی و حرج هستند و لذا این آیه نفی حرج در دین نمی کند؛ پاسخ می دهیم که مانعی ندارد عموم قاعده نفی حرج به جهت مصالح مهمه، تخصیص بخورد؛ ولی در غیر این موارد؛ قاعده نفی حرج حاکم بر دیگر احکام است
بنابراین به نظر می رسد روایاتی که ذیل آیه نفی حرج وارد شده است و احکام الهی را مستند به آن دانسته است؛ دلیل بر قاعده نفی حرج خواهد بود.


[1] استبصار، شیخ طوسی، ج1، ص22.
[2] تهذیب الاحکام، شیخ طوسی، ج5، ص339.
[3] الکافی، محمد بن یعقوب کلینی، ج3، ص33.

چاپ این بخش

  بحثی دقیق و مهم پیرامون رجال ابن غضائری
ارسال‌شده توسط: Sadeghi - 1-دي-1400, 11:15 - انجمن: بررسی راویان - بدون‌پاسخ

#استاد_حسینی_شیرازی (زیدعزه

راویان شماره شده در کتاب رجال ابن غضائری را میتوان به پنج دسته تقسیم کرد:

1راویانی که #تضعیف شده اند و به هیچ روی روایت آنان #پذیرفته_نیست

ابن غضائری در مورد جعفر بن محمد بن مالک فرازی مینویسد: #کذاب‌_متروک_الحدیث_جملةً¹

2راوایانی که ولو در نظر ابن غضائری #ضعیف شمرده شدند اما #احادیثشان به دو دسته قابل #پذیرش (صحیح) و #غیرقابل پذیرش(سقیم) تقسیم میشود

مانند ابراهیم بن اسحاق احمری :
فی حدیثه #ضعف و فی مذهبه ارتفاع
#ویروی_الصحیح_و_السقیم و امره مختلط²

3راویانی که بر آنها #خرده_گیری_شده این دسته از راویان اگرچه در نگاه ابن غضائری نقطه ضعفی دارند اما به هیچ وجه نمیتوان ضعیف دانستن آنان را به #ابن_غضائری_نسبت_داد

مانند ادریس بن زیاد که اورا از راوی ضعفاء میداند اما #تضعیف_نمیکند
ادریس بن زیاد یکنی ابالفضل... یروی عن الضعفاء³

4راویانی که از آنان #دفع_اتهام_شده که این دسته خود به دو دسته تقسیم میشود :

الف)راویانی که ابن غضائری با اینکه ضعف ایشان رامیپذیرد اما از #میزان_ضعف آنان میکاهد و برخی بدگمانی ها در باره ی ایشان را روا نمیداند

مانند محمدبن عیس الهَمْدانی :ضعیف و یروی عن الضعفاء و یجوز ان یُخَرَّجَ شاهداً⁴

ب)راویانی که ابن غضائری ضعیف دانستن آنان را #بر_نمیتابد و بر #درستی درون مایه های حدیثی آنان پای میفشارد

مانند محمد بن اورَمَة: اتهمه القمیون بالغلو و حدیثه نقی #لافساد_فیه⁵

5راویانی که ابن غضائری به ژرفنگری در محدوده نگاه اعتراض آمیز دیگران به آنها میپردازد و با این روش #وثاقت این دسته را بر می نمایاند

مانند احمد بن محمد بن خالد برقی :
احمد بن محمد بن خالد بن محمد بن علی البرقی...طعن القمیون علیه و لیس الطعن فیه انما العطن فی من یروی عنه فانه کان لایبالی عمن یأخذ علی طریقة اهل الاخبار⁶
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
*¹:رجال ابن غضائری،ش۲۷
*²:همان،ش۹
*³:همان،ش۸
*⁴:همان،ش۱۳۶
*⁵:همان،ش۱۳۳
*⁶:همان،ش۱۰

چاپ این بخش

Information روایات متعارض بنا بر تخییر در حد اصل عملی هستند
ارسال‌شده توسط: مخبریان - 1-دي-1400, 00:36 - انجمن: مطالب علمی (اصولی) - پاسخ‌ها (2)

در روایات متعارض -اگر مرجحی نباشد- با توجه به اخبار علاجیه، برخی قائل به تخییر شده‌اند به این معنا که فقیه یکی از دو روایت را برمی‌گزیند و مطابق با آن فتوا می‌دهد. اما باید دقت کرد که روایتی که به این ترتیب دلیل برای حکم شرعی قرار بگیرد، کاشفیتی از واقع ندارد (چون معنا ندارد که فقیه واقع را انتخاب کند!) وقتی کاشفیتی نداشت، دیگر اماره نیست و تنها رافع حیرت است.


اگر این کبرای کلی پذیرفته شود که چیزی که کاشفیتی از واقع ندارد، مثبتات خود را ثابت نمی‌کند (چنان که در مورد اصول عملیه‌ای مانند استصحاب به این موضوع تصریح شده است)، دیگر نمی‌توان از این روایت در استدلال‌هایی که در واقع تمسک به مُثبِتات روایت است.

چاپ این بخش

  روایت مثبت عقلی بودن قدرت بر آب برای وضو
ارسال‌شده توسط: رضا اسکندری - 30-آذر-1400, 09:16 - انجمن: اصول استاد قائینی - بدون‌پاسخ

مرحوم نایینی در ضمن بحث مقدمات مفوته فرموده‌اند گاهی قدرت مأخوذ در خطاب شرعی همان قدرت با حدود عقلی است (در ملاک نقشی ندارد و صرفا از باب قبح تکلیف عاجز موجب عدم شمول خطاب است) و برای اثبات آن فرموده‌اند این مطلب مستفاد آیه شریفه به ضمیمه برخی روایات صحیح است.
هر دو مقرر ایشان (مرحوم کاظمی و مرحوم آقای خویی) گفته‌اند چنین روایتی وجود ندارد و بلکه مرحوم آقای خویی گفتند من از مرحوم نایینی سوال کردم و ایشان گفت که اشتباه کردم و چنین روایتی وجود ندارد.
اما به نظر حضرت استاد دو روایت وجود دارد که دلیل مرحوم نایینی است و احتمالا ایشان بعدا از آن غفلت کرده‌اند.
یکی روایت صحیحه محمد بن مسلم است:
عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ وَ مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ جَمِيعاً عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنْ حَرِيزٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ رَجُلٍ أَجْنَبَ فِي السَّفَرِ وَ لَمْ يَجِدْ إِلَّا الثَّلْجَ أَوْ مَاءً جَامِداً فَقَالَ هُوَ بِمَنْزِلَةِ الضَّرُورَةِ يَتَيَمَّمُ وَ لَا أَرَى أَنْ يَعُودَ إِلَى هَذِهِ الْأَرْضِ الَّتِي تُوبِقُ‏ دِينَهُ‏. (الکافی، جلد ۳، صفحه ۶۷)
و دیگری روایت دیگری از او است:
مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ مَحْبُوب‏ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ صَفْوَانَ عَنِ الْعَلَاءِ عَنْ مُحَمَّدٍ عَنْ أَحَدِهِمَا ع‏ أَنَّهُ سُئِلَ عَنِ الرَّجُلِ يُقِيمُ بِالْبِلَادِ الْأَشْهُرَ لَيْسَ فِيهَا مَاءٌ مِنْ أَجْلِ الْمَرَاعِي‏ وَ صَلَاحِ الْإِبِلِ قَالَ لَا. (تهذیب الاحکام، جلد ۱، صفحه ۴۰۵)
از نظر حضرت استاد مفاد این دو روایت این است که قدرت و تمکن مأخوذ در آیه شریفه وضو، همان قدرت به حدود عقلی است.

چاپ این بخش

  تشکیک در نسبت قیاس به ابن جنید!!
ارسال‌شده توسط: عرفان عزیزی - 28-آذر-1400, 14:15 - انجمن: بررسی راویان - بدون‌پاسخ

شیخ طوسی در فهرست به ابن جنید نسبت قیاس می دهد: محمّد بن أحمد بن الجنيد، يكنّى أبا علي، و كان جيد التصنيف حسنه، إلّا أنّه كان يرى القول بالقياس! فترك لذلك كتبه و لم يعوّل عليها.[1]قبل از ایشان شیخ مفید هم به استاد خود ابن جنید نسبت قیاس می دهد نجاشی یکی از کتب شیخ مفید را النقض‏ على‏ ابن‏ الجنيد في اجتهاد الرأي‏ می شمارد[2]
 اما مرحوم نجاشی ابن جنید را توثیق و یکی از کتب ابن جنید را کتابی در رد قیاس مطرح می کندمحمد بن أحمد بن الجنيد أبو علي الكاتب الإسكافي‏ وجه في أصحابنا، ثقة، جليل القدر. صنف فأكثر، و أنا ذاكر لها بحسب الفهرست الذي ذاكرت فيه. و سمعت بعض شيوخنا يذكر أنه كان عنده مال للصاحب عليه السلام و سيف أيضا، و أنه وصى به إلى جاريته فهلك ذلك. له كتاب تهذيب الشيعة لأحكام الشريعة.....در ادامه فرموده:كتاب كشف‏ التمويه‏ و الألباس على أغمار الشيعة في أمر القياس،[3]
مرحوم محقق حلی نیز در مقدمه ی معتبر فضل ابن جنید را مشهور می داند و نیکو بودن دقتهای او را معروف می داند.[4]با این حال سوال این است که اگر کسی اهل قیاس که شعار مذهب شیعه ابطال آن است باشد می تواند به عنوان یکی از وجوه شیعه حساب شود؟!فلذا اصل این نسبت مشکوک می شود و ممکن است ایشان اهل تنقیح مناط یا الغاء خصوصیت بوده باشند.


[1] فهرست طوسی ص۳۹۲
[2] رجال نجاشی ص۴۰۲
[3] رجال نجاشی ص۳۸۷
[4] لما كان فقهائنا رضوان اللّه عليهم في الكثرة إلى حد يتعسر ضبط عددهم، و يتعذر حصر أقوالهم لاتساعها و انتشارها، و كثرة ما صنفوه، و كانت مع ذلك منحصرة في أقوال جماعة من فضلاء المتأخرين اجتزأت بإيراد كلام من اشتهر فضله، و عرف تقدمه في نقل الاخبار و صحة الاختيار و جودة الاعتبار، و اقتصرت من كتب هؤلاء الأفاضل على ما بان فيه اجتهادهم، و عرف به اهتمامهم، و عليه اعتمادهم، فممن اخترت نقله الحسن بن محبوب، و محمد بن أبي نصر البزنطي، و الحسين بن سعيد، و الفضل بن شاذان، و يونس بن عبد الرحمن، و من المتأخرين أبو جعفر محمد بن بابويه القمي و محمد بن يعقوب الكليني، و من أصحاب كتب الفتاوى علي بن بابويه، و أبو علي بن الجنيد المعتبر في شرح المختصر؛ ج‌1، ص: 33

چاپ این بخش