مهمان عزیز، خوش‌آمدید.
شما می‌توانید از طریق فرم ثبت‌نام در انجمن عضو شوید.

نام‌کاربری
  

رمز عبور
  





جستجو در انجمن‌ها

(جستجو‌ی پیشرفته)

آمار انجمن
» کاربران: 1,582
» آخرین کاربر: العبد، المهدی
» موضوعات انجمن: 3,316
» ارسالهای انجمن: 10,152

آمار کامل

آخرین موضوعات
فعالیت در تالار را چقدر ض...
انجمن: نظرسنجی کارگاه
آخرین‌ارسال: MichaelShush
6 ساعت قبل
» پاسخ‌ها: 41
» بازدید: 14,034
حجیت اصاله الصدق فی المسل...
انجمن: فقه استاد حسینی نسب
آخرین‌ارسال: علی آمنی
7 ساعت قبل
» پاسخ‌ها: 0
» بازدید: 6
برند ساعت مچی اوبلاک اصل ...
انجمن: پیشنهادات
آخرین‌ارسال: lindagallery
17-ارديبهشت-1403, 22:15
» پاسخ‌ها: 0
» بازدید: 15
انواع انسداد و تفاوت در م...
انجمن: اصول استاد عابدی
آخرین‌ارسال: خیشه
17-ارديبهشت-1403, 21:24
» پاسخ‌ها: 0
» بازدید: 14
دو مبنای اصلی در بحث جواز...
انجمن: فقه استاد گنجی
آخرین‌ارسال: خیشه
17-ارديبهشت-1403, 20:54
» پاسخ‌ها: 0
» بازدید: 10
اشکال به انحلال در تمسک ب...
انجمن: اصول استاد حسینی نسب
آخرین‌ارسال: علی آمنی
17-ارديبهشت-1403, 18:18
» پاسخ‌ها: 2
» بازدید: 65
مثبت بودن استصحاب در متضا...
انجمن: اصول استاد شب‌زنده‌دار
آخرین‌ارسال: akbarzadeh
16-ارديبهشت-1403, 19:17
» پاسخ‌ها: 0
» بازدید: 12
پذیرفتن روایت در تعارض در...
انجمن: قواعد رجال
آخرین‌ارسال: علی آمنی
16-ارديبهشت-1403, 17:44
» پاسخ‌ها: 0
» بازدید: 13
مطالب ارائه شده چقدر مفید...
انجمن: نظرسنجی کارگاه
آخرین‌ارسال: قرآن
15-ارديبهشت-1403, 15:56
» پاسخ‌ها: 12
» بازدید: 2,195
بررسی وثاقت قاسم بن محمد
انجمن: فقه استاد قائینی
آخرین‌ارسال: NHS
15-ارديبهشت-1403, 13:39
» پاسخ‌ها: 1
» بازدید: 131

 
  صحت و سقم انتساب فقه الرضا علیه السلام به امام رضا علیه السلام
ارسال‌شده توسط: مسعود عطار منش - 25-فروردين-1399, 21:46 - انجمن: اصول استاد سیدمحمدجواد شبیری - پاسخ‌ها (4)

استاد در جلسه ۶۱ مورخ 17\10\98 به این مطلب اشاره فرمودند که نقلهای این کتاب معتبر نیست چون همانطور که مرحوم سید حسن صدر تحقیق کرده اند احتمالا این کتاب در واقع کتاب التکلیف شلمفانی بوده و یک کتاب حدیثی به شمار نمیرود.

چاپ این بخش

  استدلال به اطلاق مفهوم روایت
ارسال‌شده توسط: هادی اسکندری - 24-فروردين-1399, 19:38 - انجمن: فقه استاد شهیدی - پاسخ‌ها (2)

استدلال به اطلاق مفهوم روایت
 
نماز خواندن زن و مرد به محاذات یکدیگر نزد برخی محکوم به حرمت و نزد برخی دیگر محکوم به کراهت است. صاحب عروه حکم مذکور را -اعم از این که کراهت باشد و یا حرمت- مختص فرضی می داند که زن یا مرد نماز را مقارن نماز دیگری به جا آورد. اما در صورتی که یکی از آن دو بر دیگری تقدم داشته باشد، حرمت و کراهت تنها متوجه شخص متاخر و لاحق است[1].
 
به طور مثال اگر مردی در اثناء نماز یک زن، اقدام به نماز کند، صرفا نماز این مرد محکوم به حرمت و بطلان و یا کراهت است و اما نماز زن خالی از اشکال است.
 
استاد شهیدی[2] همانند محقق خوئی و آقای سیستانی رأی مرحوم صاحب عروه را مخالف اطلاق روایات ناهیه دانسته‌اند. به این بیان که:
 
اطلاق صحیحه ادریس بن عبدالله (مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ بَشِيرٍ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ إِدْرِيسَ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْقُمِّيِّ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ الرَّجُلِ يُصَلِّي وَ بِحِيَالِهِ امْرَأَةٌ قَائِمَةٌ عَلَى فِرَاشِهَا جَنْبَتِهِ فَقَالَ إِنْ كَانَتْ قَاعِدَةً فَلَا يَضُرُّهُ وَ إِنْ كَانَتْ تُصَلِّي فَلَا)

و یا صحیحه زراره (عَنْهُ عَنْ يَعْقُوبَ بْنِ يَزِيدَ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ عُمَرَ بْنِ أُذَيْنَةَ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الْمَرْأَةِ تُصَلِّي عِنْدَ الرَّجُلِ فَقَالَ لَا تُصَلِّي الْمَرْأَةُ بِحِيَالِ الرَّجُلِ إِلَّا أَنْ يَكُونَ قُدَّامَهَا وَ لَوْ بِصَدْرِهِ)
شامل فرضی که مرد در اثناء نماز زن، شروع به نماز کرده است نیز می شود.
 
کما این که مفهوم صحیحه معاویة بن وهب (وَ سَأَلَ مُعَاوِيَةُ بْنُ وَهْبٍ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه‌السلام عَنِ الرَّجُلِ وَ الْمَرْأَةِ يُصَلِّيَانِ فِي بَيْتٍ وَاحِدٍ فَقَالَ إِذَا كَانَ بَيْنَهُمَا قَدْرُ شِبْرٍ صَلَّتْ بِحِذَاهُ وَحْدَهَا وَ هُوَ وَحْدَهُ لَا بَأْسَ‌) این است که «اذا لم یکن بینهما قدر شبر ففیه بأس» و مفهوم مذکور اطلاق داشته و شامل فرضی که یکی متأخّر از دیگری نماز را شروع کند می شود.
 
 


[1] «کما ان الکراهة أو الحرمة مختصة بمن شرع فی الصلاة لاحقا اذا کانا مختلفین فی الشروع و مع تقارنهما تعمّهما».
[2] درس خارج فقه. ۹ فروردین ۱۳۹۹.

چاپ این بخش

  شیخ انصاری و بنی فضال
ارسال‌شده توسط: هادی اسکندری - 24-فروردين-1399, 19:16 - انجمن: بررسی راویان - بدون‌پاسخ

شیخ انصاری و بنی فضال
 
مرحوم شیخ انصاری در صفحه ۳۶ از کتاب الصلاة خود به مناسبت ذکر روایتی از ابن فضال چنین آورده است: نقل شده است که از حسین بن روح راجع به کتب شلمغانی سؤال شد که با تکلیف در قبال کتب وی چیست؟ ایشان در جواب چنین فرمودند: «اقول فیها ما قال ابومحمد الحسن بن علی علیهما السلام و قد سئل عن کتب بنی فضال فقالوا کیف نعمل بکتبهم و بیوتنا منها ملاء فقال علیه السلام خذوا منها بما رووا و ذروا ما رأوا». این مطلب در صفحات ۳۸۹ و ۳۵۵ از کتاب الغیبة نیز آمده است.
مرحوم شیخ اعظم تمامی روایات بنی فضال را مشمول اطلاق «خذوا بما رووا» دانسته‌اند و لو این که واسطه میان بنی فضال و امام علیه‌السلام مجهول باشد.
 
مدعای شیخ اعظم به نظر استاد شهیدی[b][1] ناتمام است؛ چرا که:[/b]
 
اولا: ناقل مطلب مذکور، عبدالله کوفی خادم حسین بن روح است که از مجاهیل است؛ فلذا سند نقل مذکور ضعیف است.
 
ثانیا: ظاهر تعبیر «خذوا ما رووا و ذورا ما رأوا» این است که فساد بنی فضال مانع از عمل به روایات آنان نیست چرا که ایشان از ثقات می‌باشند هر چند فساد عقیده داشته باشند. نه این‌که دلالت بر حجیت مطلق روایات بنی فضال کند؛ چرا که این مطلب موقوف به استقراء تامی است که احراز کند بنی فضال هیچ روایت مرسل و مسندی از ضعفاء نقل نکرده اند.


[1] درس خارج فقه. ۲۸ اسفند سال ۱۳۹۸.

چاپ این بخش

  عدم کفایت ظن از علم درموارد تعذر علم
ارسال‌شده توسط: عرفان عزیزی - 24-فروردين-1399, 13:04 - انجمن: فقه استاد سیدمحمدجواد شبیری - بدون‌پاسخ

صاحب عروه درکتاب العدد فرموده باید علم به حامله بودن زن حاصل شود تا عده ی او را به وضع حمل بدانیم واحتمال ویا حتی ظن کفایت نمی کند.مرحوم کاشف اللثام فرموده: در مواردی که علم متعذر است در شرع ظن قائم مقام علم می شود.در توضیح مبنای کاشف اللثام می توان از بحث انسداد صغیر کمک گرفت مثلا در وقت نماز یا تشخیص قبله درزمان های قدیم ،علم سخت حاصل می شده است.لذا شارع مقدس به ظن به این امور اکتفاء کرده است.اما استاد معتقدند که برای تمسک به انسداد صغیر باید مصادیق اطمینان بخش موضوع به قدری کم باشد که حکم درفرض حصول علم به موضوع به لغویت برسد.مثل قبله در زمان های قدیم اما درمورد زنی که ماه های اول بارداری او قابل تشخیص نیست نباید خصوص آن برهه را در نظر گرفت. تشخیص حاملگی نوعا ممکن است و نباید صنف خاصی ( ابتدای حاملگی) را در نظر گرفت که چون در این صنف خاص علم متعذر است شارع ظن را حجت قرار داده است بلکه نوع افراد حاملگی را باید در نظر گرفت که معمولا علم حاصل می شود، در نتیجه در چنین مواردی ظن کفایت نمی کند و علم و یقین لازم است.98/10/17

چاپ این بخش

  انواع جهت صدور
ارسال‌شده توسط: مهدی خسروبیگی - 22-فروردين-1399, 11:08 - انجمن: مطالب علمی (فقهی) - بدون‌پاسخ

استاد حسینی نسب می فرماید: سه نوع تصرف جهتی وجود دارد:

1- تصرف در اصاله التطابق بین مراد استعمالی و مراد جدی
اگر ثابت شود که خود امام(ع) در شرایط تقیه بوده اند، می گوییم امام(ع) حکمی غیر از حکم واقعی را بیان فرموده اند. یعنی اصاله التطابق بین مراد استعمالی و مراد جدی را کنار می گذاریم.
2- تصرف در اطلاق حدیث نسبت به همه افراد موضوع
اگر ثابت شود که خود  امام(ع) در شرایط تقیه نبوده اند، ولی مخاطب امام (ع) در شرایط تقیه بوده است می گوییم امام(ع) حکم مکلفِ در ظرف تقیه را بیان فرموده اند. یعنی  حکم واقعی مکلفی را بیان کرده اند که در شرایط تقیه است.  در این وجه، از اطلاق دست می کشیم و می گوییم مراد امام، بیان حکم مکلفی بوده است که در ظرف اضطرار و تقیه قرار گرفته است.
3- جلوگیری از اتفاق نظر شیعه در حکم مساله
 گاهی ائمه علیهم السلام در یک مساله احکام متفاوتی را بیان می کرده اند تا شیعیان بر حکم واحدی اتفاق نظر نداشته باشند که باعث شناخته شدن آنان شود.
به این روایت دقت کنید:
«سَأَلْتُهُ عَنْ مَسْأَلَةٍ فَأَجَابَنِي قَالَ ثُمَّ جَاءَ رَجُلٌ فَسَأَلَهُ عَنْهَا فَأَجَابَهُ بِخِلَافِ مَا أَجَابَنِي ثُمَّ جَاءَ رَجُلٌ آخَرُ فَأَجَابَهُ بِخِلَافِ مَا أَجَابَنِي وَ أَجَابَ صَاحِبِي فَلَمَّا خَرَجَ الرَّجُلَانِ قُلْتُ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ رَجُلَانِ مِنْ أَهْلِ الْعِرَاقِ مِنْ شِيعَتِكَ قَدِمَا يَسْأَلَانِ فَأَجَبْتَ كُلَّ وَاحِدٍ مِنْهَا بِغَيْرِ مَا أَجَبْتَ بِهِ الْآخَرَ قَالَ فَقَالَ يَا زُرَارَةُ إِنَّ هَذَا خَيْرٌ لَنَا وَ أَبْقَى لَنَا وَ لَكُمْ وَ لَوِ اجْتَمَعْتُمْ عَلَى أَمْرٍ وَاحِدٍ لَقَصَدَكُمُ النَّاسُ وَ لكن [لَكَانَ‏] أَقَلَّ لِبَقَائِنَا وَ بَقَائِكُمْ قَالَ فَقُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع شِيعَتُكُمْ لَوْ حَمَلْتُمُوهُمْ عَلَى الْأَسِنَّةِ أَوْ عَلَى‏ النَّارِ لَمَضَوْا وَ هُمْ يَخْرُجُونَ مِنْ عِنْدِكُمْ مُخْتَلِفِينَ قَالَ فَسَكَتَ فَأَعَدْتُ عَلَيْهِ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ فَأَجَابَنِي بِمِثْلِ أَبِيهِ»در این نوع از تصرف جهتی لازم نیست که  مطابق نظری از نظرات عامه باشد، بر خلاف دو قسم پیشین.

چاپ این بخش

  دلیل عدم کفایت رویت هلال با چشم مسلح
ارسال‌شده توسط: عرفان عزیزی - 22-فروردين-1399, 06:50 - انجمن: فقه استاد سیدمحمدجواد شبیری - پاسخ‌ها (6)

در مواردی که تطبیق حکم بر مصداق برای نوع مردم ممکن نیست شارع مقدس حکم را برای موضوع واقعی جعل نکرده است. لذا در رویت هلال هم باید گفت: حکمی که تطبیقش بر مصادیق واقعیه در زمان صدور برای نوع افراد امکان پذیر نیست به این معناست که شارع مقدس در موضوع آن حکم، حکم را برای موضوع واقعی قرار نداده است، پس ملاک رویت هلال با چشم غیر مسلح است[.این مبنا در مساله ی اجتناب از رنگ خون نیز تاثیر خود را نشان خواهد داد.98/10/17

چاپ این بخش

  اصولی بودن مساله امر به شیئ و مقتضی نهی از ضد آن
ارسال‌شده توسط: خیشه - 21-فروردين-1399, 23:22 - انجمن: اصول استاد گنجی - بدون‌پاسخ

اصولی بودن مساله امر به شیئ و مقتضی نهی از ضد آن

مرحوم آخوند میفرماید: این مساله اصولی است زیرا در طریق استنباط حکم شعری قرار میگیرد. اگر امر به شیئ مقتضی نهی از ضد باشد و نهی هم مقتضی فساد عبادت باشد حکم به فساد ضد عبادی میشود.
مرحوم بروجردی فرموده است: این مساله از مبادی احکامیه است یعنی بحث از عوارض حکم میشود. ایا وجوب اقتضای نهی از ضدش را دارد یا نه
مرحوم خویی فرموده است: این بحث اصولی نیست زیرا به تنهایی در طریق استنباط حکم شرعی قرار نمیگیرد بلکه به کمک این مساله که نهی از عبادت مقتضی فساد آن است استنباط حکم شرعی محقق میشود.
استاد: برای مساله اصولی شدن نیازی به این نیست که به تنهایی در طریق استنباط حکم شرعی قرار بگیرد. از طرفی نیز وقتی میتوان تقریب اصولی بودن برای این مساله طرح کرد وجهی ندارد که گفته شود طرح این بحث در اصول استطرادی است
جلسه 103 تاریخ 7 فروردین 1399

چاپ این بخش

  مدگرائی از منظر روایات
ارسال‌شده توسط: مهدی خسروبیگی - 20-فروردين-1399, 21:44 - انجمن: مطالب علمی (فقهی) - پاسخ‌ها (10)

در یک تقسیم کلی می‌توان مد را دو قسم دانست:مد مبتذل، مد غیرمبتذل.مدی که برای ترویج فساد و بی‌بندوباری و مخالفت با شرع و دستورات دین بنا نهاده شده باشد مذموم است ولی اگر مد سبب راحتی و آسایش در زندگی شود و مخالفتی با قوانین الهی و عرف و جامعه نداشته باشد نه‌تنها مذموم نیست بلکه ممدوح است.اما نسبت به قسم اول، روایاتی از معصومین علیهم‌السلام رسیده است که به نمونه‌ای از آن اشاره می‌شود«عَنْ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ علیه‌السلام قَالَ فِیمَا عَلَّمَ أَصْحَابَهُ لَا تَلْبَسُوا السَّوَادَ فَإِنَّهُ لِبَاسُ فِرْعَوْنَ‌»این حدیث یادآور این نکته است که از پوشیدن لباس و انتخاب رنگی که شعار دشمن است باید اجتناب کرد.« وَ عَنْ عَلِیٍّ علیه السلام أَنَّهُ قَالَ مَنْ تَشَبَّهَ بِقَوْمٍ عُدَّ مِنْهُمْ» از این روایات و مانند آن به‌خوبی استفاده می‌شود که آنچه ممدوح است و شارع می‌خواهد که مؤمنان به آن پایبند باشند این است که مؤمنان به ‌گونه‌ای عمل کنند که از دشمنان خدا تشخیص داده شوند و در برخورد اولیه بتوان مؤمن را از کافر تشخیص داد.

اما اگر کاری یا چیزی مد شده باشد که در راستای زندگی آسان‌تر و آسایش بشر باشد به ‌گونه‌ای که رنگ و لعاب ضد دینی نداشته باشد استفاده از آن هیچ اشکالی ندارد بلکه در برخی از موارد لازم است آن را ترویج داده و مسلمانان را به استفاده از آن ترغیب کرد.برای نمونه می‌توان به استفاده از انواع و اقسام وسایل حمل‌ونقل و آشپزی و صنایع مختلف اشاره کرد. آیات و روایات نیز بر این مطلب دلالت دارد که به یک آیه و یک روایت بسنده می‌شود«قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِینَهَ اللّهِ الَّتِی أَخْرَجَ لِعِبادِهِ وَ الطَّیِّباتِ مِنَ الرِّزْقِ»
خداوند متعال می‌فرماید: ای رسول خدا به مردم بگو چه کسی زینت‌های خداوند را که برای بندگانش بیرون آورده و رزق‌های پاکیزه را حرام کرده است؟
حجت‌الاسلام‌ والمسلمین علی‌اکبر ترابی شهرضایی.برگرفته از سایت شبکه اجتهاد
مباحث تکمیلی در این لینک
http://ijtihadnet.ir/مدگرائی-از-منظر-روا...اکبر-تراب/

چاپ این بخش

  نقلهای مختلف حدیث لا ضرر
ارسال‌شده توسط: مسعود عطار منش - 20-فروردين-1399, 13:03 - انجمن: اصول استاد سیدمحمدجواد شبیری - پاسخ‌ها (3)

برای فهم درست یک حدیث باید نقلهای مختلف آن را جمع آوری نمود و به مجموع آن ها برای فهم حدیث توجه کرد ، حضرت آیت الله سیستانی حفظه الله با تتبع حیرت انگیزی که در حدیث لا ضرر آنهم قبل از ابزار کامپیتری داشتند هشت نقل برای لا ضرر پیدا کردند که ما نیز چند مورد به آن اضافه می کنیم که در مجموع سیزده نقل میشود :
۱.لا ضرر و شق النخل : ان نخله کانت بین رجلین فاختصما فیهما الی النبی صلی الله علیه و سلم فقال احدهما اشققها نصفین بینی و بینه فقال النبی صلی الله علیه و سلم لا ضرر فی الاسلام یتقاومان فیها.
2.لا ضرر و حدیث شفعه : قضی رسول الله بالشفعه بین الشرکاء فی الارضین و المساکن و قال لا ضرر و لا ضرار و قال اذا رفت الارف و حدت الحدود فلا شفعه(و نقلهای شبیه این)
3. لا ضرر و قضیه معروف سمره بن جندب : ان سمره بن جندب کان له عذق فی حایط لرجل من الانصار... کان یمر الی نخلته و لا یستاذن ...فقال رسول الله للانصاری اذهب فاقلعها و ارم بها فانه لا ضرر و لا ضرار(و نقلهای شبیه آن)
4. لا ضرر و عذق ابی لبابه : کانت لابی لبابه عذق فی حایط رجل فکلمه فقال انک تطأ حایطی الی عذقک فانا اعطیک مثله فی حایطک فاخرجه عنی فابی علیه فکلمه النبی صلی اللخ علیه و سلم فیه فقال یا ابا لبابه خذ مثل عذقک فضمها الی مالک اکفف عن صاحبک ما یکره فقال ما انا بفاعل قال فاذهب فاخرج له عذقا مثل عذقه الی حایطه ثم اضرب فوق ذلک بجدار فانه لا ضرر فی الاسلام و لا ضرار.
5. لا ضرر و منع فضل ماء : قضی رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم بین اهل المدینه فی مشارب النخل انه لا یمنع نفع الشی و قضی فی اهل البادیه انه لا یمنع فضل ماء لیمنع به فضل کلاء و قال لا ضرر و لا ضرار.
6.لا ضرر هدم جدار : سئل عن جدار لرجل و هو ستره فی ما بینه و بین جاره سقط فامتنع عن بنائه قال لیس یجبر علی ذلک الا ان یکون وجب ذلک لصاحب الدار الاخر بحق او بشرط فی اصل الملک و لکن یقال لصاحب المنزل استر علی نفسک فی حقک ان شئت قیل له فإن کان الجدار له لم یسقط و لکنه هدمه او اراد هدمه اضرارا بجاره لغیر حاجه منه الی هدمه قال لا یترک ذلک ان رسول الله ص قال لا ضرر و لا اضرار فان هدمه کلف ان یبنیه.
7.لا ضرر و لا ضرار تنها.
8. لا ضرر و قتل بهایم : جاء رجل الی عمر بن الخطاب و معه رجل فقال ان بقره هذا شقت بطن جملی فقال عمر قضی رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم فیما فیما قتل البهایم انه جبار و الجبار الذی لا دیه له و لا قود. فقال امیر المومنین علیه السلام قضی النبی ص لا ضرر و لا ضرار ان کان صاحب البقره ربطها علی طریق الجمل فهو له ضامن فنظروا فاذا تلک البقره جاء بها صاحبها من السواد و ربطها علی طریق الجمل فاخذ عمر برایه علیه السلام و اغرم صاحب البقره ثمن الجمل.
9. لا ضرر و جعل الخشب علی الجدار : قال رسول الله صلی الله علیه و سلم لا ضرر و لا ضرار و للرجل ان یجعل خشبه فی حایط جاره و الطریق المیتاء سبعه اذرع.
10. ان النبی صلی الله علیه و سلم قال لا ضرر و لا ضرار و ان رسول الله ص قضی فی مشارب النخل بالسیل الاعلی علی الاسفل یشرب الاعلی و یدور الماء الی الکثیر ثم یسرح الماء الی الاسفل و کذلک حتی ینقضی الحوایط و یفنی الماء.
11. لا ضرر و لا ضرار من ضار ضاره الله و من شاق شق الله علیه.
12. لا ضرر و نخله لرجل فی حایط قوم : کانت نخله لرجل فی حایط قوم فارادوه ان یبیعهم فابی فذکر ذلک لرسول الله صلی الله علیه و سلم فقال لا ضرر فی الاسلام.
13. لا ضرر و عتق عبد مشترک : من اعتق شرکا له فی عبد اعتق علیه و اقیم علیه لان رسول الله صلی الله علیه و سلم قال لا ضرر و لا ضرار.

چاپ این بخش

  نکات موثر در دوران بین زیاده و نقیصه
ارسال‌شده توسط: مسعود عطار منش - 20-فروردين-1399, 11:38 - انجمن: اصول استاد سیدمحمدجواد شبیری - پاسخ‌ها (1)

اگر حدیثی دو نقل ، داشته باشد که یکی واجد زیاده و دیگری فاقد آن باشد ، بحث دوران امر بین زیاده و نقیصه مطرح میشود ، مانند قید علی مومن که در ذیل حدیث لاضرر در برخی نقلها وارد شده و در نقل دیگر وارد نشده است، استاد در جلسه 55 مورخ 7\10\98 به نکاتی مبنایی در دوران بین زیاده و نقیصه اشاره فرمودند :
۱. باید دید اختلاف نقل مذکور مصداق اخبار علاجیه هست یا نه مثلا آیا یاتی عنکم الخبران صادق است یا نه؟
۲. باید دید آیا مطلق رجحان در یک نقل باعث ترجیح میشود یا نه حال یا ذاتا مطلق رجحان را مرجح بدانیم یا از باب تعدی از مرجحات منصوصه؟
۳. باید دید آیا مقدمات انسداد صغیر را در نقلهای کتبی قبول داریم یا نه که در نتیجه بتوان با ظن یک نقل را ترجیح داد؟
۴. در اینجا به دو مرحله الغای خصوصیت نیاز داریم ؛ یکی تعدی از مرجحات منصوصه به غیر منصوصه و دیگری از آنچه اصطلاحا روایت محسوب میشود به آنچه روایت محسوب نشده و صرفا اختلاف در نقل است؟

چاپ این بخش