مهمان عزیز، خوش‌آمدید.
شما می‌توانید از طریق فرم ثبت‌نام در انجمن عضو شوید.

نام‌کاربری
  

رمز عبور
  





جستجو در انجمن‌ها

(جستجو‌ی پیشرفته)

آمار انجمن
» کاربران: 1,576
» آخرین کاربر: rohollahkh2496
» موضوعات انجمن: 3,302
» ارسالهای انجمن: 10,108

آمار کامل

آخرین موضوعات
مطالب ارائه شده چقدر مفید...
انجمن: نظرسنجی کارگاه
آخرین‌ارسال: قرآن
3 ساعت قبل
» پاسخ‌ها: 2
» بازدید: 937
اهل خبره بودن علمای لغت
انجمن: اصول استاد عابدی
آخرین‌ارسال: خیشه
دیروز, 21:20
» پاسخ‌ها: 0
» بازدید: 13
آیا علم به مخالفت اجرای ا...
انجمن: اصول استاد گنجی
آخرین‌ارسال: خیشه
دیروز, 20:45
» پاسخ‌ها: 0
» بازدید: 13
عدم جریان قواعد باب تزاحم...
انجمن: فقه استاد گنجی
آخرین‌ارسال: خیشه
دیروز, 20:01
» پاسخ‌ها: 0
» بازدید: 8
حرمت تغیییر جنسیت به دلیل...
انجمن: فقه استاد اراکی
آخرین‌ارسال: خیشه
دیروز, 19:46
» پاسخ‌ها: 0
» بازدید: 14
دو مثال واقعی برای اختلاف...
انجمن: اصول استاد حسینی نسب
آخرین‌ارسال: علی آمنی
دیروز, 18:40
» پاسخ‌ها: 0
» بازدید: 10
فعالیت در تالار را چقدر ض...
انجمن: نظرسنجی کارگاه
آخرین‌ارسال: MichaelShush
دیروز, 15:09
» پاسخ‌ها: 29
» بازدید: 6,636
عدم امکان تغییر جنسیت از ...
انجمن: فقه استاد اراکی
آخرین‌ارسال: خیشه
5-ارديبهشت-1403, 07:37
» پاسخ‌ها: 0
» بازدید: 35
اشکال به انحلال در تمسک ب...
انجمن: اصول استاد حسینی نسب
آخرین‌ارسال: علی آمنی
4-ارديبهشت-1403, 18:07
» پاسخ‌ها: 0
» بازدید: 27
قوام شرطیت ترتیب به ذُکری...
انجمن: فقه استاد محمدجواد فاضل
آخرین‌ارسال: خیشه
4-ارديبهشت-1403, 07:35
» پاسخ‌ها: 0
» بازدید: 51

 
  عدم وهن حدیث به واسطه اعراض مشهور
ارسال‌شده توسط: هادی اسکندری - 11-فروردين-1399, 13:57 - انجمن: فقه استاد شهیدی - بدون‌پاسخ

اعراض از سند و وهن حدیث
 
برخی همچون شیخ بهائی، علامه مجلسی و مرحوم صاحب حدائق قائل به حرمت نماز خواندن در مکان متقدم بر قبر معصوم بوده اند. عمده دلیل روایت حمیری است[1].
 
صاحب مستمسک در جواب از شبهه ی اعراض اصحاب از این روایت چنین گفته اند: با توجه به این که: 1. حجیت خبر ثقه مشروط به عدم ظن نوعی به خطای ثقه است و 2. حجیت ظهور مشروط به عدم ظن نوعی به خلاف نیست، قائلیم: اعراض از روایت در صورتی موهن است که اعراض أصحاب، اعراض از سند باشد تا منشأ ظن نوعی به عدم صدور روایت گردد. اما اگر اعراض از ظهور و دلالت ابتدائی روایت و حمل آن بر کراهت باشد، موجب وهن روایت نخواهد شد[2].
 
آقای سیستانی کلام صاحب مستمسک را ناتمام دانسته و فرموده اند: مضمون روایت به طور کلی در کلمات قدماء مطرح نشده و مشهور قدماء حتی کراهت را نیز مطرح نکرده اند به طور مثال مرحوم شیخ مفید با اینکه در کتاب مقنعه[3] بحث نماز در مقابر أئمه را مطرح کرده اند لکن هیچ اشاره ای به این مطلب نداشته و هیچ یک از کراهت و حرمت را مطرح نفرموده اند فلذا معلوم می شود اعراض اصحاب از سند روایت بوده است و نه دلالت.
 
استاد شهیدی شبهه ی وهن حدیث به واسطه ی اعراض اصحاب را ناتمام می داند به اینکه:
أولاً: اطلاق صحیحه ی حمیری[4] دلالت بر حجیت مطلق خبر ثقه دارد؛ فلذا اعراض مشهور از سند موجب خلل در حجیت روایت نخواهد شد[5].
ثانیاً: اگر فقهاء فتوا به جواز نماز جلوتر از قبر معصوم داده بودند، اعراض مشهور محقق بود؛ لکن صرف عدم تعرض مساوق با اعراض نیست؛ چرا که محتمل است وجه عدم تعرض، این بوده که مردم عادتاً جلوتر از قبر معصوم نماز نمی خوانده اند یا این که فقهاء از روایت کراهت فهیمده و فکر کرده اند کراهت، مسأله ای نیست که برای دیگران مطرح کرده و آنان را متنبّه کنند. به بیان دیگر: عدم تعرض ناشی از عدم ابتلاء عام به این مساله بوده است.


[1] رَوَى مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ دَاوُدَ عَنْ أَبِيهِ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الْحِمْيَرِيُّ قَالَ: كَتَبْتُ إِلَى الْفَقِيهِ ع أَسْأَلُهُ عَنِ الرَّجُلِ يَزُورُ قُبُورَ الْأَئِمَّةِ ع هَلْ يَجُوزُ لَهُ أَنْ يَسْجُدَ عَلَى الْقَبْرِ أَمْ لَا وَ هَلْ يَجُوزُ لِمَنْ صَلَّى عِنْدَ قُبُورِهِمْ أَنْ يَقُومَ وَرَاءَ الْقَبْرِ وَ يَجْعَلَ الْقَبْرَ قِبْلَةً وَ يَقُومَ عِنْدَ رَأْسِهِ وَ رِجْلَيْهِ وَ هَلْ يَجُوزُ أَنْ يَتَقَدَّمَ الْقَبْرَ وَ يُصَلِّيَ وَ يَجْعَلَهُ خَلْفَهُ أَمْ لَا فَأَجَابَ ع وَ قَرَأْتُ التَّوْقِيعَ وَ مِنْهُ نَسَخْتُ أَمَّا السُّجُودُ عَلَى الْقَبْرِ فَلَا يَجُوزُ فِي نَافِلَةٍ وَ لَا فَرِيضَةٍ وَ لَا زِيَارَةٍ بَلْ يَضَعُ خَدَّهُ الْأَيْمَنَ عَلَى الْقَبْرِ وَ أَمَّا الصَّلَاةُ فَإِنَّهَا خَلْفَهُ يَجْعَلُهُ الْأَمَامَ وَ لَا يَجُوزُ أَنْ يُصَلِّيَ بَيْنَ يَدَيْهِ لِأَنَّ الْإِمَامَ لَا يُتَقَدَّمُ وَ يُصَلِّي عَنْ يَمِينِهِ وَ شِمَالِهِ. تهذیب الاحکام، ج 2 ص 228.
[2] أن إعراض المشهور إنما يقدح في الحجية لو كان كاشفاً عن اطلاعهم على عدم الصدور، أو على وجه الصدور، أو على قرينة تقتضي خلاف الظاهر بحيث لو اطلعنا عليها لكانت قرينة عندنا، و الجميع غير ثابت في المقام، لجواز كون الوجه في الاعراض عدم فهمهم منها الوجوب. مستمسک العروه، ج 5 ص 464.
[3] لاتجوز الصلاة الی شیء من القبور حتی یکون بین الانسان و بینه حائل و قد قیل انه لابأس بالصلاة الی قبلة‌ فیها قبر الامام و الاصل ما ذکرنا و یصلی الزائر مما یلی رأس الامام فهو افضل من ان یصلی الی القبر من غیر حائل بینه و بینه علی حال. المقنعه ص 151.
[4]  العمری ثقتی فما ادی الیک عنی فعنی یؤدی و ما قال لک عنی فعنی یقول فاسمع له و اطع فانه الثقة المأمون.
[5] مگر این که حجیّت خبر ثقه را مشروط به وثوق به صدور و یا مشروط به عدم ظن نوعی به خلاف بدانیم؛ والاول ما قال به السید السیستانی و الثانی ما قال به السید الصدر.

چاپ این بخش

  تقسیم افعال به قصدی و غیر قصدی
ارسال‌شده توسط: سعید قاسمی - 11-فروردين-1399, 09:31 - انجمن: فقه استاد شب‌زنده‌دار - بدون‌پاسخ

یک مسئله این است که افعال را تقسیم کرده اند به قصدی و غیر قصدی؛بعضی از افعال تحقق خارجیش بدون قصد عنوان محقق نمیشود!
مثل تعظیم کردن،اگر کسی خم شود و به حد رکوع رود تا یک چیز را از زمین برادر به آن تعظیم نمیگویند.
تعظیم یعنی به قصد بزرگداشت و احترام خم شدن،عنوان عنوانی است قصدی.
اما افعال غیر قصدی:مثل شستن یک چیز،این قصدی نیست،چه غفلتا بشوید و چه در خواب بشوید و...شستن صدق میکند

نظر شما چیست؟

چاپ این بخش

  بررسی ضروریات دین
ارسال‌شده توسط: سعید قاسمی - 10-فروردين-1399, 21:53 - انجمن: فقه استاد شب‌زنده‌دار - پاسخ‌ها (4)

با سلام و عرض ادب خدمت طلاب و فضلاء محترم
اینجانب در شهر شیراز طلبه هستم و در مورد بحث ضروری دین دنبال هم مباحثی هستم که بتونه بهم کمک کنه یه مقاله خوب بنویسم

چاپ این بخش

  اکثر اباحه های واقعی لا اقتضاء می باشند.
ارسال‌شده توسط: عرفان عزیزی - 10-فروردين-1399, 11:00 - انجمن: اصول استاد لاریجانی - بدون‌پاسخ

محقق مشکینی شارح کفایه معتقد است اکثر اباحه های واقعی  موجود در شریعت لا اقتضاء هستند یکی از شواهد این مدعا را هم این می دانند که مباحات غالبا محکوم  دلیل شرط یا سایر عناوین ثانویه می شوند. و اباحه های ظاهری حتما اقتضایی هستند چرا که اگر در واقع حکم حرمت باشد ودرظاهر اباحه لا اقتضاء یعنی مفسده ای در کار نیست عملا مکلف مبتلا به مفسده ی حرمت می شود ومصلحتی هم عائد او نمی شود لذا بایداباحه های ظاهری اقتضایی باشند98/11/27

چاپ این بخش

  جواز تعجیز نفس از نماز اختیاری
ارسال‌شده توسط: هادی اسکندری - 9-فروردين-1399, 19:02 - انجمن: فقه استاد شهیدی - بدون‌پاسخ

جواز تعجیز نفس از نماز اختیاری
 
شخصی مضطر به مسافرت یا مسافرت در فلان ساعت مشخص نیست، با این حال سفر خود را به گونه‌ای تنظیم کرده که در سراسر وقتِ نماز داخل هواپیما بوده و بالطبع از نماز اختیاری عاجز است؛ آیا تعجیز از نماز اختیاری بر چنین مکلفی جائز است؟
 
جواب از این سوال مرهون بحث از مقدمات مفوته (مقدماتی که اگر انسان قبل از دخول وقت تکلیف واجب، آن‌ها را مهیا نکند، در داخل وقت از تحصیل آن‌ها عاجز بوده و بالطبع تکلیف واجب نیز از وی فوت خواهد شد) در اصول فقه است.
برخی همچون محقق خوئی، مرحوم آقای تبریزی، و آقای سیستانی قائل به عدم وجوب تحصیل مقدمات مفوته و جواز تعجیز نفس قبل از دخول وقت و یا حصول شرط شده‌اند. طبق نظر این دسته، وجود امر کاشف از وجود ملاک ملزمه‌ای است که مکلف باید آن را تحصیل کند و از آن‌جا که قدرت، شرط توجه تکلیف و امر می‌باشد، شخص عاجز مخاطب امر نبوده و در نتیجه هیچ کاشفی از وجود ملاک ملزمه‌ نسبت به وی وجود نخواهد داشت تا به دلیل فوت آن ملاک ملزمه، مستحق عقاب گردد. فلذا مکلف قبل از دخول وقت در واجب موقت، و قبل از حصول شرط در واجب مشروط، می تواند از مهیا کردن مقدمات سر باز زده و بالتالی بعد از دخول وقت و حصول شرط نیز از انجام فعل عاجز شود.
از این رو در استفتائات محقق خوئی چنین آمده است:
سوال: «اذا استیقظ قبل دخول الفجر بمدة یسیرة خمس او عشرة دقائق مثلا فهل یجوز له معاودة النوم اذا کان یعلم او یحتمل احتمالا قویا انه لایستیقظ الا بعد خروج الوقت؟
الخوئی: لایحرم ذلک و ان کان لاینبغی ان یفعل[1]»،
البته چند صفحه بعد جواب را مقید کرده و فرموده اند: «ان لم یکن تهاونا بالصلاة فلابأس[2]».
لکن ایشان دو بیان دارند که با مبنای مذکور منافات دارد:
۱. ایشان در کتاب الحیض در مورد زنی که می‌داند به اندازه بازه‌ی زمانی هشت رکعت پس از اذان ظهر، حیض خواهد دید و بعد از دخول وقت نیز فرصتی برای وضوء نخواهد نیافت به گونه‌ای که اگر قبل از اذان وضو نگیرد، دیگر متمکن از انجام فریضه ظهر و عصر با وضوء بعد از اذان نخواهد بود؛ فرموده‌اند: چنین زنی باید قبل از دخول وقت نماز وضو بگیرد. ایشان در ادامه فرموده‌اند این مطلب مختص حائض نیست[3].
۲. ایشان سفر به مناطق قطب را به این دلیل که موجب عجز از به جا آوردن نمازهای پنج‌گانه خواهد بود، حرام دانسته‌اند[4]‌‌.
 
استاد معظم همانند مرحوم امام (ره) مبنای مذکور را مخدوش و تحصیل مقدمات مفوته را به ارتکاز عقلائی لازم می‌داند؛ مؤید این مطلب دو روایت صحیحه‌ای است که حضرت در جواب از سؤال از کسی که به مکانی می رود که آب برای وضوء در آنجا وجود نداشته و مجبور به تیمم است فرموده‌اند: «َ لَا أَرَى أَنْ يَعُودَ إِلَى هَذِهِ الْأَرْضِ الَّتِي تُوبِقُ دِينَه‏[5]». فلذا چنین سفری حرام و چنین مسافری مستحق عقاب خواهد بود.
 


[1] صراط النجاة جلد 1 صفحه 68
[2] صراط النجاة جلد 1 صفحه ۷۴
[3] موسوعة الامام الخوئی، السید أبوالقاسم الخوئی، ج7، ص434.
[4]  موسوعة الامام الخوئی، السید أبوالقاسم الخوئی، ج7، ص434.
[5] وسائل الشیعه، ج ۳ ص ۳۹۱.

چاپ این بخش

  حکم نماز در مکان متقدم بر قبر معصوم
ارسال‌شده توسط: هادی اسکندری - 9-فروردين-1399, 18:59 - انجمن: فقه استاد شهیدی - بدون‌پاسخ

حکم نماز در مکان متقدم بر قبر معصوم
 
مرحوم سید یزدی یکی از شروط مکان مصلی را عدم تقدم بر قبر امام معصوم بدون وجود حائل و مانع ذکر کرده است[1].
 
این مطلب در میان قدماء مطرح نبوده است و ظاهرا مرحوم شیخ بهائی در حبل المتین أولین کسی است که قائل به حرمت نماز در مکان جلوتر از قبر معصوم علیه السلام شده و بزرگانی چون مرحوم مجلسی و صاحب حدائق نیز از ایشان تبعیت کرده اند.
ادله ی این دسته برخی روایات است که اهم آن ها چنین است:
 
1. مکاتبه ی حمیری؛ رَوَى مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ دَاوُدَ عَنْ أَبِيهِ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الْحِمْيَرِيُّ قَالَ: كَتَبْتُ إِلَى الْفَقِيهِ ع أَسْأَلُهُ عَنِ الرَّجُلِ يَزُورُ قُبُورَ الْأَئِمَّةِ ع هَلْ يَجُوزُ لَهُ أَنْ يَسْجُدَ عَلَى الْقَبْرِ أَمْ لَا وَ هَلْ يَجُوزُ لِمَنْ صَلَّى عِنْدَ قُبُورِهِمْ أَنْ يَقُومَ وَرَاءَ الْقَبْرِ وَ يَجْعَلَ الْقَبْرَ قِبْلَةً وَ يَقُومَ عِنْدَ رَأْسِهِ وَ رِجْلَيْهِ وَ هَلْ يَجُوزُ أَنْ يَتَقَدَّمَ الْقَبْرَ وَ يُصَلِّيَ وَ يَجْعَلَهُ خَلْفَهُ أَمْ لَا فَأَجَابَ ع وَ قَرَأْتُ التَّوْقِيعَ وَ مِنْهُ نَسَخْتُ أَمَّا السُّجُودُ عَلَى الْقَبْرِ فَلَا يَجُوزُ فِي نَافِلَةٍ وَ لَا فَرِيضَةٍ وَ لَا زِيَارَةٍ بَلْ يَضَعُ خَدَّهُ الْأَيْمَنَ عَلَى الْقَبْرِ وَ أَمَّا الصَّلَاةُ فَإِنَّهَا خَلْفَهُ يَجْعَلُهُ الْأَمَامَ وَ لَا يَجُوزُ أَنْ يُصَلِّيَ بَيْنَ يَدَيْهِ لِأَنَّ الْإِمَامَ لَا يُتَقَدَّمُ وَ يُصَلِّي عَنْ يَمِينِهِ وَ شِمَالِهِ.[2]
برخی با استناد به این روایت حتی نماز محاذی قبر شریف را غیر مجاز دانسته اند.
اشکالات پیرامون سند:
1. طریق شیخ الطائفه به کتاب محمد بن احمد بن داوود مجهول است؛ چرا که ایشان در مشیخه تهذیب طریقی به وی ذکر نکرده اند.
برخی در جواب از این اشکال آورده اند: اگر چه شیخ ره در مشیخه تهذیب سندی به کتاب محمد بن أحمد بن داود ذکر نکرده است، لکن ایشان طرق تفصیلی خود به کتب را در الفهرست ذکر کرده است. لذاست که مشیخه تنها حاوی 34 مورد است؛ حال آن که فهرست حاوی موارد بیشتری -از جمله طریق به محمد بن أحمد بن داود قمی- است (محمد بن أحمد بن داود القمي يكنى أبا الحسن، له كتب منها كتاب المزار الكبير [كبير حسن، و كتاب الذخائر الذي جمعه كتاب حسن، و كتاب الممدوحين و المذمومين، و غير ذلك، أخبرنا بكتبه و رواياته جماعة منهم الشيخ المفيد رحمه الله و الحسين بن عبيد الله و أحمد بن عبدون كلهم عنه[3]).
مرحوم برجرودی در اشکال به جواب مذکور فرموده اند: مشیخه تهذیب به این دلیل نگاشته شده است که روایات تهذیب از ارسال خارج شوند لکن فهرست شیخ الطائفه برای اخراج روایات تهذیب از ارسال نوشته نشده تا بتوان بدین وسیله اشکال مذکور را دفع کرد.
به نظر می رسد مقصود مرحوم بروجردی این باشد که تعبیر «أخبرنا بجمیع کتبه و روایاته» در کتاب الفهرست ظهور در ذکر سند به تفاصیل کتب و روایات شخص ندارد؛ بلکه از باب تیمّن و تبرّک ذکر شده است. به طور مثال محمد بن أحمد بن داود قمی بدون این که کتابی به شاگردان خود تحویل دهد به آنان گفته است: «أجزت لکن أن ترووا جمیع کتبی و روایاتی»؛ شاگردان ایشان نیز به همین منوال به تلامذه خود اجازه داده اند. کما این که مرحوم شهید ثانی نیز اکثر اجازات علماء را از باب تیمّن و تبرّک دانسته است و ما نیز قرائن بسیاری بر این مطلب اقامه کرده ایم. یا اینکه مقصود مرحوم بروجردی آن است که تعبیر «أخبرنا بجمیع کتبه و روایاته» ظهوری در روایات این شخص نداشته و شاید به معنای «کتب این شخص و روایات این شخص از کتب اساتیدش» باشد. شاهد احتمال مزبور عدم استفاده از این تعبیر در کتاب فهرست نسبت به أصحاب أئمه علیهم السلام -که معمولاً أحادیث را بدون واسطه از أئمه تلقی کرده اند- می باشد. با وجود چنین احتمالی باید ثابت شود شیخ الطائفه حدیث مذکور را از کتاب محمد بن أحمد بن داود نقل کرده است تا مشمول «أخبرنا بکتبه» بشود؛ حال آنکه چنین مطلبی نیاز به اثبات دارد.
آقای سیستانی قائلند ظاهر آن است که شیخ الطائفه روایت را از کتاب أحمد بن محمد بن داود نقل کرده است؛ زیرا شیخ طوسی در ترجمه محمد بن أحمد بن داود قمی می فرماید: «له كتب منها كتاب المزار الكبير حسن» و تعبیر «حسن» نشانگر این است که کتاب مزار در نزد شیخ طوسی حاضر بوده است. اما وجه خودداری ذکر سند به کتاب در مشیخه، تسامح در ادله زیارات بوده است. مهم این است که شیخ در فهرست به کتاب ابن داود سند صحیح داشته و در تهذیب نیز فرموده است که بدأ سند به نام شخص مساوق با نقل روایت از کتاب آن شخص است.
از منظر استاد شهیدی این مطلب ناتمام است؛ چرا که صرف اینکه کتاب ابن داوود قمی دست شیخ طوسی بوده است، برای تصحیح نسخه ای که شیخ طوسی از آن کتاب نقل می کند کافی نیست؛ مگر اینکه ثابت شود طریق شیخ در فهرست از باب تیمن و تبرک نبوده بلکه دلالت بر آن دارد که مشایخ ایشان نسخه را از ابن‌داوود گرفته و به ایشان تحویل داده‌اند. فلذا بایستی گفته شود هر چند ذکر سند در تهذیب ظهور در آن ندارد که شیخ به کتابی که از آن روایت نقل کرده است، سند دارد، لکن اسناد و انتساب جزمی کتاب به ابن داود از جانب شیخ طوسی و احتمال مشهور بودن کتاب و وجود مقدمات حسیه واضحه نزد شیخ -که موجب قطع ایشان به اعتبار نسخه شده است-، موجب اعتماد به نقل ثقه ای -یعنی شیخ الطائفه- است که اصاله الحس در حق وی جاری است نه این که کتاب و نسخه را از روی حدس و اجتهاد به ابن داود نسبت داده باشد-.
 
2. برخی گفته اند «فقیه» از القاب امام کاظم علیه السلام بوده و این تعبیر ظهور در آن حضرت دارد؛ و از آن جا که حمیری معاصر با غیبت صغری بوده و نمی تواند نویسنده نامه به امام کاظم علیه السلام باشد، سند مشتمل بر سقط خواهد بود. شاهد بر این که مراد از «الفقیه» امام کاظم علیه السلام است این است که در روایت چنین آمده است: «فأجاب و قرأت التوقیع و منه نسخت»؛ بالطبع اگر مکاتبه بین حمیری و بین امام حجّت علیه السلام می بود، حمیری صاحب توقیع بوده و دیگر معنا نداشت که تعبیر به استنساخ کند. مؤید دیگر این است که مکاتبات حمیری با امام حجّت علیه السلام در کتاب الغیبة شیخ طوسی یا در کتاب احتجاج گردآوری شده است و اثری از این روایت در این دو کتاب وجود ندارد.
از دیدگاه استاد این اشکال را نیز وارد نیست چرا که در کتاب الغیبة آمده است که حمیری که به تصریح نجاشی کاتب صاحب الأمر علیه السلام بوده و مسائلی در ابواب شریعت از حضرت پرسیده است[4] (کما این که در کتاب الغیبة و احتجاج طبرسی، مکاتبات بسیاری از حمیری به امام زمان علیه السلام ذکر شده است)- کتابی مشتمل بر توقیعات را جمع کرده به سوی حسین بن روح فرستاد و سؤال کرد که «هل هی جوابات الفقیه او جوابات الشلمغانی» یعنی آیا اجوبه مذکور در توقیعات جوابات امام عصر سلام الله علیه است یا جواباتشلمغانی؟ لذا ظهور «کتبت الی الفقیه فاجاب» این است که مکاتبه به امام عصر سلام الله علیه بوده و ایشان در جواب نوشته اند. و اما تعبیر «قرأت التوقیع و نسخت منه» نیز با این مطلب منافاتی ندارد؛ زیرا
أولاً: با توجه به این که توقیعات ناحیه مقدسه توسط نواب خاص به وکلاء بلاد مختلف فرستاده می‌شده و توسط ایشان به افراد رسانده می‌شده است، چه بسا وقتی توقیع مذکور به دست وکیل حضرت در قم رسیده است آن‌را به حمیری نشان داده و او را امر به استنساخ کرده است تا أصل توقیع نزد خود وکیل بماند.
ثانیا: جه بسا عبارت «و قرأت التوقیع و نسخت منه» کلام ابن داود قمی باشد و نه کلام حمیری.
 
3. تمامی جواباتی که توسط نواب اربعه به افراد داده می‌شده است، از جانب حضرت نبوده، بلکه برخی از مسائل را نواب اربعه با مشورت فقهائی که در اطرافشان بوده‌اند، جواب داده و تنها مسائل سخت را خدمت حضرت ارسال می‌داشتند و جواب می‌گرفته‌اند[5]. و محتمل است جواب مذکور -نهی از نماز جلوتر از قبر معصوم علیه‌السلام- اجتهاد حسین بن روح و یا اجتها فقهائی بوده که اطراف وی بوده‌اند و اجتهاد ایشان حجیتی برای ما ندارد.
استاد معظم این اشکال را وارد نمی داند به این دلیل که ظاهر تعبیر «کتبت الی الفقیه، فاجاب و قرات التوقیع و نسخت منه» آن است که حمیری شهادت می دهد که جواب از امام عصر علیه السلام است. در زمان قدیم مشهور بوده است که توقیعات از طرف امام حجت علیه السلام است. علاوه بر این که معلوم نیست جواب هایی که گاهی حسین بن روح می‌داده است مسما به توقیع باشند. مضافا به این که بر فرض جواب ها را حسین بن روح نوشته باشد، این احتمال وجود ندارد که وی بدون اذن امام جواب داده باشد.
 
4. اصحاب از این روایت اعراض کرده و به مضمون این روایت فتوا نداده اند و مضمون آن أصلاً در کلمات قدماء مطرح نشده است.
استاد در جواب از این اشکال چنین فرمودند:
اولا: صحیحه حمیری (العمری ثقتی فما ادی الیک عنی فعنی یؤدی و ما قال لک عنی فعنی یقول فاسمع له و اطع فانه الثقة المأمون) مطلق بوده و شامل خبر ثقه ای که ظن نوعی به خلاف آن وجود داشته باشد نیز خواهد شد.
ثانیا: مسأله مذکور عام البلوی نبوده است؛ فلذا در کلمات قدماء ذکر نشده است نه این که عدم تعرض به آن کاشف از اعراض از متن و یا سند حدیث باشد. و یا اینکه فقهاء از روایت مزبور کراهت فهمیده بودند و لذا آن را مطرح نکرده و دیگران را نیز نسبت به آن متنبه نکرده اند؛ فلذا اعراض ثابت نیست.
نتیجه آن که سند روایت از دیدگاه استاد تمام است.
 
بررسی دلالت
از آنجا که تقدم و جلوتر ایستادن از امام ولو در نماز، در صورتی که مستلزم هتک امام نباشد، حرام نیست، تعلیل مذکور (ان الامام لایتقدم) با حکم الزامی و نهی ناسازگار بوده و حکمی تأدبی است؛ حال یا از این حیث که صرف تقدم حزازت و مبغوضیت غیر شدیده دارد و یا از این جهت که موجب قلت ثواب است.
دلالت مکاتبه بر مدعا بنابر متنی که در احتجاج طبرسی ذکر شده است (وَ أَمَّا الصَّلَاةُ فَإِنَّهَا خَلْفَهُ وَ يَجْعَلُ‏ الْقَبْرَ أَمَامَهُ‏ وَ لَا يَجُوزُ أَنْ يُصَلِّيَ بَيْنَ يَدَيْهِ وَ لَا عَنْ يَمِينِهِ وَ لَا عَنْ يَسَارِهِ لِأَنَّ الْإِمَامَ ص لَا يُتَقَدَّمُ وَ لَا يُسَاوَى‏...[6]) تمام است؛ لکن نقل طبرسی مرسل بوده و به همین دلیل استدلال به نقل مذکور ناتمام خواهد بود.
2. روایت هشام بن سالم (وَ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْأَصَمِّ قَالَ حَدَّثَنَا هِشَامُ بْنُ سَالِمٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فِي حَدِيثٍ طَوِيلٍ قَالَ: أَتَاهُ رَجُلٌ فَقَالَ لَهُ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ هَلْ يُزَارُ وَالِدُكَ قَالَ فَقَالَ نَعَمْ وَ يُصَلَّى عِنْدَهُ وَ قَالَ يُصَلَّى خَلْفَهُ وَ لَا يُتَقَدَّمُ‏ عَلَيْهِ‏ قَالَ فَمَا لِمَنْ أَتَاهُ قَالَ الْجَنَّةُ إِنْ كَانَ يَأْتَمُّ بِهِ...[7])
دلالت روایت بر مدعا تمام است؛ لکن از آنجا که «عبدالله بن عبدالرحمن أصم» توسط نجاشی تضعیف شده است، سند روایت مخدوش و بالتالی استدلال به آن ناتمام است.
 
بنابر این نماز در چنین مکانی ممنوع نیست؛ الا در صورتی که ارتکاز متشرعه بر آن باشد که نماز مذکور از مصادیق هتک می باشد که در چنین فرضی بحث مستقلی مطرح خواهد شد.


[1] السابع أن لا يكون متقدما على قبر معصوم و لا مساويا له مع عدم الحائل المانع الرافع لسوء الأدب على الأحوط و لا يكفي في الحائل الشبابيك و الصندوق الشريف و ثوبه.
[2] تهذیب الاحکام، شیخ طوسی، ج2، ص228.
[3] الفهرست، شیخ طوسی، ج1، ص136.
[4] رجال النجاشی، شیخ النجاشی، ج1، ص355.
[5] شاهد بر این مطلب، مطلبی است که شیخ طوسی در صفحه ی ۳۰۶ کتاب الغیبه آورده است مبنی بر این که یکی از علماء به نام ابی غالب احمد بن محمد بن سلیمان زراری با همسرش اختلاف داشت، ابوجعفر محمد بن احمد زجوزجی به او گفت:‌ نامه ای به ناحیه مقدسه بنویس و التماس دعا داشته باش. ایشان هم می گوید نامه ای نوشته و مشکلات خودم را گفتم و با ابوجعفر نزد محمد بن علی که واسطه میان ما و حسین بن روح بود، رفتیم؛ نامه را به ایشان دادیم تا برای حسین بن روح بفرستد. محمد بن علی نامه را از ما گرفت ولی جواب طول کشید و نیامد. سراغ محمد بن علی رفته و عرضه داشت تاخیر جواب مرا ناراحت کرده است (قد سائنی تاخر الجواب عنی)، وی در جواب گفت: ناراحت نباش، تاخیر جواب برای من و تو دوست داشتتنی‌تر است و به من اشاره کرد و گفت اگر جواب زود بیاید از جانب حسین بن روح است و اگر تاخیر داشته باشد از جانب حضرت صاحب علیه‌السلام است (لایسوءک هذا فانه احب لی و لک و اومأ الیّ.. ان الجواب ان قرب کان من جهة الحسین بن روح رضی الله عنه و ان تاخر کان من جهة الصاحب علیه السلام)
شاهد دیگر تعابیری است که حمیری در نامه‌های خود به حسین بن روح مطرح کرده است که از آن معلوم می‌شود حمیری انتظار دارد فقهاء اطراف حسین بن روح جواب را بیان کنند؛ مثلا در صفحه 230 کتاب الغیبة حمیری خطاب به حسین بن روح می فرماید: «و قبلک اعزک الله فقهاء انا محتاج الی اشیاء تسأل لی عنها» از این فقهائی که اطراف شما هستند نیاز دارم سؤال کنی از این مسائل شرعیه و به من بیان کنی. یا در صفحه 231 می فرماید: «فرأیک ادام الله عزک بالتفضل علی بمسألة من تثق به من الفقهاء»، یا در صفحه 232 می فرماید: «و احتجت ادام الله عزک ان تسأل لی بعض الفقهاء».
[6] احتجاج، احمد بن علی طبرسی، ج2، ص490.
[7] کامل الزیارات، ابن قولویه القمی، ج1، ص123.

چاپ این بخش

  حکم نماز در کشتی
ارسال‌شده توسط: هادی اسکندری - 7-فروردين-1399, 19:00 - انجمن: فقه استاد شهیدی - بدون‌پاسخ

حکم نماز در کشتی
 
صاحب جواهر از ظاهر مبسوط و نهایه و وسیله و مهذب و نهایة الاحکام نقل کرده است که نماز در کشتی اختیاراً جایز است ولو مستلزم فوت بعض شرایط نماز شود. از آن جا نماز در کشتی روایات خاصه‌ای دارد، بحث از آن ، بحث علی حده‌ای است.
روایات مجوزه:
۱. صدوق از جمیل بن دراج چنین نقل کرده است: «وَ قَالَ لَهُ جَمِيلُ بْنُ دَرَّاجٍ تَكُونُ السَّفِينَةُ قَرِيبَةً مِنَ الْجُدِّ فَأَخْرُجُ وَ أُصَلِّي قَالَ صَلِّ فِيهَا أَ مَا تَرْضَى بِصَلَاةِ نُوحٍ[1]». سند صدوق در مشیخه من لا یحضر به روایات منقول از محمد بن حمران و جمیل بن دراج نقل می کند (و ما كان فيه عن محمّد بن حمران؛ و جميل بن درّاج فقد رويته عن أبي- رضي اللّه عنه- عن سعد بن عبد اللّه، عن يعقوب بن يزيد، عن محمّد بن أبي عمير، عن محمّد بن حمران؛ و جميل بن درّاج[2]) شامل این خبر نخواهد بود؛ چرا که با توجه به این‌که این دو (جمیل بن دراج و محمد بن حمران) کتاب مشترکی داشته و در کافی و غیر کافی احادیثی به صورت مشترک از این دو نفر ذکر شده است، تنها مختص به أحادیثی است که صدوق از این دو نفر با هم نقل می کند.
روایت اطلاق داشته و دلالت بر جواز بلکه استحباب نماز در سفینه می کند؛ چه سفینه در حال حرکت باشد و چه در حال توقف.
۲. صدوق در من لایحضر چنین نقل کرده است: «سَأَلَ يُونُسُ بْنُ يَعْقُوبَ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ الصَّلَاةِ فِي الْفُرَاتِ وَ مَا هُوَ أَصْغَرُ مِنْهُ مِنَ الْأَنْهَارِ فِي السَّفِينَةِ فَقَالَ إِنْ صَلَّيْتَ فَحَسَنٌ وَ إِنْ خَرَجْتَ فَحَسَنٌ وَ سَأَلَهُ عَنِ الصَّلَاةِ فِي السَّفِينَةِ وَ هِيَ تَأْخُذُ شَرْقاً وَ غَرْباً فَقَالَ اسْتَقْبِلِ الْقِبْلَةَ ثُمَّ كَبِّرْ ثُمَّ دُرْ مَعَ السَّفِينَةِ حَيْثُ دَارَتْ بِكَ[3]
سند صدوق به یونس بن یعقوب در مشیخه چنین آمده است: و ما كان فيه عن يونس بن يعقوب فقد رويته عن أبي- رضي اللّه عنه- عن سعد بن عبد اللّه، عن محمّد بن الحسين بن أبي الخطّاب، عن الحكم بن مسكين، عن يونس ابن يعقوب البجل[4].
تنها مشکل این روایت حکم بن مسکین است که فاقد توثیق خاص است؛ لکن از آن‌جا که وی مروی عنه ابن ابی‌عمیر و بزنطی مشمول شهادت شیخ در عده (عرفوا بأنهم لا يروون و لا يرسلون‏ إلا عمن يوثق به[5]) بوده و وثاقت وی ثابت می‌گردد. علاوه بر اینکه حکم بن مسکین از معاریفی است که قدحی در مورد وی وارد نشده است و همین امر موجب اطمینان به وثاقت وی می‌شود.
نتیجه اینکه روایت از حیث سندی تام بوده و مفاد آن نیز تجویز نماز اختیاری در سفینه است.
روایات ناهیه
۱. صحیحه حماد بن عیسی (مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى قَالَ: سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يُسْأَلُ عَنِ الصَّلَاةِ فِي السَّفِينَةِ فَيَقُولُ إِنِ اسْتَطَعْتُمْ أَنْ تَخْرُجُوا إِلَى الْجَدَدِ فَاخْرُجُوا وَ إِنْ لَمْ تَقْدِرُوا فَصَلُّوا قِيَاماً وَ إِنْ لَمْ تَسْتَطِيعُوا فَصَلُّوا قُعُوداً وَ تَحَرَّوُا الْقِبْلَةَ.[6])
۲. روایت علی بن ابراهیم (الْحُسَيْنُ بْنُ سَعِيدٍ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْجَوْهَرِيِّ عَنِ ابْنِ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الصَّلَاةِ فِي السَّفِينَةِ قَالَ يُصَلِّي وَ هُوَ جَالِسٌ إِذَا لَمْ يُمْكِنْهُ الْقِيَامُ فِي السَّفِينَةِ وَ لَا يُصَلِّي فِي السَّفِينَةِ وَ هُوَ يَقْدِرُ عَلَى الشَّطِّ وَ قَالَ يُصَلِّي فِي السَّفِينَةِ يُحَوِّلُ وَجْهَهُ إِلَى الْقِبْلَةِ ثُمَّ يُصَلِّي كَيْفَ مَا دَارَتْ[7])
جمع بین روایات
۱. به دلیل صراحت روایات مجوزه‌ی نماز در ردون کشتی، روایات دال بر لزوم خروج و به جا آوردن نماز در خارج از کشتی حمل بر استحباب شوند.
این جمع، عرفی نیست؛ زیرا استحباب خروج از سفینه و نماز در ساحل، با تعابیری چون «أما ترضی بصلاة نوح» یا تعبیر «ان صلیت فحسن و ان خرجت فحسن» ناسازگار است.
۲. تعبیر «فان لم تقدروا فصلوا قیاما فان لم تستطیعوا فصلوا قعودا و تحروا القبلة» قرینه بر آن است که روایات آمره به خروج از سفینه و نماز در ساحل، ناظر به مکلفی است که متمکّن از نماز با رعایت شرائط اختیاریه نباشد.
تعارض و تساقط و رجوع به عمومات
در صورت استقرار تعارض و تساقط طرفین، مقتضای عمومات جواز به جاآوردن نماز در کشتی است البته مشروط به عدم اختلال به شرائط نماز اختیاری[8].
 


[1] من لا یحضره الفقیه، شیخ صدوق، ج1، ص456.
[2] من لا یحضره الفقیه، شیخ صدوق، ج4، ص430.
[3] من لا یحضره الفقیه، شیخ صدوق، ج1، ص458.
[4] من لا یحضره الفقیه، شیخ صدوق، ج4، ص452.
[5] عدة الأصول، شیخ طوسی، ج1، ص154.
[6] تهذیب الاحکام، شیخ طوسی، ج3، ص170.
[7] تهذیب الاحکام، شیخ طوسی، ج3، ص170.
[8] جلسه ۷۸ خارج فقه صلات، سال تحصیلی ۴۰۰-۹۹

چاپ این بخش

  جواز نماز در درون مطلق وسائل نقلیه مشروط به رعایت شرائط اختیاریه نماز
ارسال‌شده توسط: هادی اسکندری - 7-فروردين-1399, 18:23 - انجمن: فقه استاد شهیدی - بدون‌پاسخ

استاد شهیدی: جواز نماز در درون مطلق وسائل نقلیه مشروط به رعایت شرائط اختیاریه نماز
 
نظر استاد شهیدی این است که اطمینان و قار بودن بدن مصلی معتبر است، لکن دلیلی بر لزوم قار بودن مکان مصلی وجود نداشته و بالتالی نماز بر روی دابه و نماز در درون قطار و اتومبیل و سائر وسائل نقلیه خالی از اشکال خواهد بود مشروط به اینکه باقی شرائط و از جمله استقرار بدن مصلی- مختل نشود، جائز است. و اما روایاتی که مستند قول مخالف (اعتبار قار بودن مکان مصلی) می باشند از نظر ایشان دلالتی بر مدعا ندارند.
روایت «جُعِلَتْ لِيَ‌ الْأَرْضُ مَسْجِداً وَ طَهُورا[1]» نمی‌تواند دلالت بر وجوب به جا آوردن نماز در روی زمین کند؛ چرا که این روایت در مقام امتنان بوده و بیان‌گر یکی از ویژگی‌های شریعت پیامبر است به این‌که تضیق موجود در امم سابقه مبنی بر لزوم به جا آوردن عبادات در معابد خاص (نظیر صومعه و کلیسا و کنیسه) در دین اسلام وجود ندارد و به جا آوردن عبادت مشروط به بودن در مکانی خاص نشده است.
و اما روایت عبدالرحمن بن ابی‌عبدالله (عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: لَا يُصَلِّي عَلَى الدَّابَّةِ الْفَرِيضَةَ إِلَّا مَرِيضٌ يَسْتَقْبِلُ بِهِ الْقِبْلَةَ وَ يُجْزِيهِ فَاتِحَةُ الْكِتَابِ وَ يَضَعُ بِوَجْهِهِ فِي الْفَرِيضَةِ عَلَى مَا أَمْكَنَهُ مِنْ شَيْ‏ءٍ وَ يُومِئُ فِي النَّافِلَةِ إِيمَاء[2]( با توجه به مناسبت حکم و موضوع، منصرف به فرضی است که شرائط نماز اختیاری مختل می‌شود؛ چرا که فرد متعارف از نماز بر روی دابه نمازی است که به طور عادی تمام شرائط اختیاری نماز -اعم از استقبال، قیام، رکوع اختیاری، سجود اختیاری، سجود بر ما یصح السجود علیه و استقرار بدن مصلی- در آن رعایت نمی شود.
شبهه انصراف به فرد متعارف در روایاتی همچون روایت عبدالله بن سنان (قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع أَ يُصَلِّي الرَّجُلُ شَيْئاً مِنَ الْمَفْرُوضِ‏ رَاكِباً قَالَ لَا إِلَّا مِنْ ضَرُورَةٍ[3]) و صحیحه‌ی حمیری (كَتَبْتُ إِلَى أَبِي الْحَسَنِ ع رَوَى جَعَلَنِيَ اللَّهُ فِدَاكَ مَوَالِيكَ عَنْ آبَائِكَ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص صَلَّى الْفَرِيضَةَ عَلَى رَاحِلَتِهِ فِي يَوْمٍ مَطِيرٍ وَ يُصِيبُنَا الْمَطَرُ وَ نَحْنُ فِي مَحَامِلِنَا وَ الْأَرْضُ مُبْتَلَّةٌ وَ الْمَطَرُ يُؤْذِي فَهَلْ يَجُوزُ لَنَا يَا سَيِّدِي أَنْ نُصَلِّيَ فِي هَذِهِ الْحَالِ فِي مَحَامِلِنَا أَوْ عَلَى دَوَابِّنَا الْفَرِيضَةَ إِنْ شَاءَ اللَّهُ فَوَقَّعَ ع يَجُوزُ ذَلِكَ مَعَ الضَّرُورَةِ الشَّدِيدَةِ[4] ) و روایت منصور بن حازم (عَنْ مَنْصُورِ بْنِ حَازِمٍ قَالَ: سَأَلَهُ أَحْمَدُ بْنُ النُّعْمَانِ فَقَالَ أُصَلِّي فِي مَحْمِلِي وَ أَنَا مَرِيضٌ قَالَ فَقَالَ أَمَّا النَّافِلَةُ فَنَعَمْ وَ أَمَّا الْفَرِيضَةُ فَلَا قَالَ وَ ذَكَرَ أَحْمَدُ شِدَّةَ وَجَعِهِ فَقَالَ أَنَا كُنْتُ مَرِيضاً شَدِيدَ الْمَرَضِ فَكُنْتُ آمُرُهُمْ إِذَا حَضَرَتِ الصَّلَاةُ يُنِيخُوا بِي فَأُحْتَمَلُ بِفِرَاشِي فَأُوضَعُ فَأُصَلِّي ثُمَّ أُحْتَمَلُ بِفِرَاشِي فَأُوضَعُ فِي مَحْمِلِي[5]) نیز وجود دارد.
و اما تمسک به روایت محمد بن عذافر (قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع رَجُلٌ يَجْلِبُ الْغَنَمَ مِنَ الْجَبَلِ يَكُونُ فِيهَا الْأَجِيرُ الْمَجُوسِيُّ وَ النَّصْرَانِيُّ فَتَقَعُ الْعَارِضَةُ فَيَأْتِيهِ بِهَا مُمَلَّحَةً قَالَ لَا يَأْكُلْهَا قُلْتُ يَكُونُ فِي وَقْتِ فَرِيضَةٍ لَا تُمَكِّنُهُ الْأَرْضُ مِنَ الْقِيَامِ عَلَيْهَا وَ لَا السُّجُودِ عَلَيْهَا مِنْ كَثْرَةِ الثَّلْجِ وَ الْمَاءِ وَ الْمَطَرِ وَ الْوَحَلِ أَ يَجُوزُ لَهُ أَنْ يُصَلِّيَ الْفَرِيضَةَ فِي الْمَحْمِلِ قَالَ نَعَمْ هُوَ بِمَنْزِلَةِ السَّفِينَةِ إِنْ أَمْكَنَهُ قَائِماً وَ إِلَّا قَاعِداً وَ كُلَّمَا كَانَ مِنْ ذَلِكَ فَاللَّهُ أَوْلَى بِالْعُذْرِ يَقُولُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بَلِ الْإِنْسانُ عَلى نَفْسِهِ بَصِيرَةٌ[6]) بر عدم جواز نماز در درون وسائل نقلیه به این تقریب که «تعبیر فالله أولی بالعذر در ذیل روایت نشان از آن دارد که تجویز نماز فریضه در محمل، مختص به فرض عذر و اضطرار است»
ناتمام است؛ چرا که به نظر می‌رسد عبارت مذکور ناظر به فقره «أن أمکنه قائما و إلا قاعداً» و شخصی است که مجبور به نماز نشسته خواندن است[7].
 


[1] من لا یحضره الفقیه، شیخ صدوق، ج1، ص240.
[2] تهذیب الاحکام، شیخ طوسی، ج3، ص308.
[3] وسائل الشیعة، الشیخ الحر العاملي، ج4، ص326، أبواب القبله، باب14، ح4، ط آل البيت.
[4] تهذیب الاحکام، شیخ طوسی، ج3، ص231.
[5] تهذیب الاحکام، شیخ طوسی، ج3، ص308.
[6] تهذیب الاحکام، شیخ طوسی، ج3، ص232.
[7] جلسات ۷۶ و ۷۷ از درس خارج فقه صلات، سال تحصیلی ۴۰۰-۹۹.

چاپ این بخش

  قرنطینه در اسلام
ارسال‌شده توسط: مهدی خسروبیگی - 7-فروردين-1399, 12:39 - انجمن: فقه استاد قائینی - پاسخ‌ها (32)

در این ایام که این بیماری کرونا شیوع پیدا کرده است تجویزی که از طرف متخصصین در تمام دنیا می شود این است که اشخاص از خانه خارج نشوند مگر به حد ضرورت. این تجویز در کلام اولیای ما صریحا بیان شده است. در مورد بیماری طاعون در أمالی سید مرتضی آمده است «قال رسول الله صل الله علیه و آله: إذا کان بالبلد الذی انتم فیه فلا تخرجوامنه- و قال ایضا: إذا کان ببلد فلا تخلوه» این همان توصیه قرنطینه است که حضرت فرمودند اگر در شهری طاعون وجود داشت به آن شهر وارد نشوید و اگر شما در شهری هستید که در آن بیماری وجود دارد از آن خارج نشوید.درس فقه 99/1/6
 

چاپ این بخش

  وظیفه ی مدعی یمین است!!
ارسال‌شده توسط: عرفان عزیزی - 6-فروردين-1399, 19:33 - انجمن: فقه استاد سیدمحمدجواد شبیری - پاسخ‌ها (1)

مرحوم بجنوردی صاحب قواعد فقهیه فرمودند: گاهی بعضی افراد مدعی هستند اما با این وجود نیازی به اقامهی بینه ندارند و یمین بر عهدهی آن هاست. در بحث تصدیق قول زن هم با وجود این که زن مدعی است اما بر خلاف قوانین باب قضا نیازی به اقامه‌ی بینه ندارد و با قسم قول او پذیرفته می شود.در مورد عدم نیاز به بینه در بحث ما به روایت زراره ( الْعِدَّةُ وَ الْحَيْضُ‏ إِلَى‏ النِّسَاء) اشاره می کند.اما در مورد این که چرا یمین بر عهده‌ی زن می باشد، به روایت نبوی معروف اشاره می کند به این تقریب که برای قضاوت یا بینه نیاز است یا یمین:‏ إِنَّمَا أَقْضِي‏ بَيْنَكُمْ‏ بِالْبَيِّنَاتِ وَ الْأَيْمَانِ وَ بَعْضُكُمْ أَلْحَنُ بِحُجَّتِهِ مِنْ بَعْضٍ فَأَيُّمَا رَجُلٍ قَطَعْتُ لَهُ مِنْ مَالِ أَخِيهِ شَيْئاً فَإِنَّمَا قَطَعْتُ لَهُ بِهِ قِطْعَةً مِنَ النَّار.
دو ایراد به کلام ایشان وارد است اول اینکه مدعی کسی است که قولش مخالف اصل و حجت فعلیه باشد ودرمقام به خاطر همین روایت زراره قول او خلاف اصل نیست لذا زن منکر محسوب می شود ثانیا روایت نبوی درمقام بیان اصل تشریع است واز این جهت که حتما باید یمین و قسمی در کار باشد در مقام بیان نیست لذا  مدعی وظیفه اش فقط اقامه‌ی بینه بود اگر این وظیفه ساقط شود باید دلیلی از خارج بگوید یمین وظیفه ی او هست یا نه.98/10/10

چاپ این بخش