مهمان عزیز، خوشآمدید. |
شما میتوانید از طریق فرم ثبتنام در انجمن عضو شوید.
|
آمار انجمن |
» کاربران: 1,576
» آخرین کاربر: rohollahkh2496
» موضوعات انجمن: 3,304
» ارسالهای انجمن: 10,117
آمار کامل
|
آخرین موضوعات |
مراجعه به استعمالات و نحو...
انجمن: اصول استاد سیدمحمدجواد شبیری
آخرینارسال: مسعود عطار منش
دیروز, 20:45
» پاسخها: 0
» بازدید: 10
|
فوارق هشتگانۀ معنای حقیق...
انجمن: اصول استاد سیدمحمدجواد شبیری
آخرینارسال: مسعود عطار منش
دیروز, 20:44
» پاسخها: 0
» بازدید: 8
|
انصراف لاتعاد از ملتفت و ...
انجمن: فقه استاد شهیدی
آخرینارسال: مسعود عطار منش
دیروز, 20:28
» پاسخها: 2
» بازدید: 48
|
مطالب ارائه شده چقدر مفید...
انجمن: نظرسنجی کارگاه
آخرینارسال: قرآن
دیروز, 15:20
» پاسخها: 4
» بازدید: 1,082
|
حرمت تغیییر جنسیت به دلیل...
انجمن: فقه استاد اراکی
آخرینارسال: مسعود عطار منش
دیروز, 15:20
» پاسخها: 1
» بازدید: 40
|
اهل خبره بودن علمای لغت
انجمن: اصول استاد عابدی
آخرینارسال: مسعود عطار منش
دیروز, 14:59
» پاسخها: 1
» بازدید: 24
|
آیا علم به مخالفت اجرای ا...
انجمن: اصول استاد گنجی
آخرینارسال: مسعود عطار منش
دیروز, 11:56
» پاسخها: 1
» بازدید: 21
|
اشکال منسد بودن باب علم و...
انجمن: اصول استاد گنجی
آخرینارسال: مسعود عطار منش
دیروز, 11:50
» پاسخها: 3
» بازدید: 82
|
عدم جریان قواعد باب تزاحم...
انجمن: فقه استاد گنجی
آخرینارسال: خیشه
6-ارديبهشت-1403, 20:01
» پاسخها: 0
» بازدید: 16
|
دو مثال واقعی برای اختلاف...
انجمن: اصول استاد حسینی نسب
آخرینارسال: علی آمنی
6-ارديبهشت-1403, 18:40
» پاسخها: 0
» بازدید: 14
|
|
|
حد ترخص کاشف از بعد خاص نیست!!(۱) |
ارسالشده توسط: عرفان عزیزی - 19-دي-1400, 10:34 - انجمن: فقه استاد مفیدی
- بدونپاسخ
|
|
یکی از مثال های نقض در بحث رویت هلال با تلسکوپ بحث حد ترخص است که در آن واضح است که تلسکوپ مجزی نیست.استاد در پاسخ از این نقض فرمودند: دو ضابطه برای وجوب قصر مطرح شده یکی خفاء اذان و دیگری خفاء جدران. یک ضابطه مربوط به گوش است و دیگری چشم و این دو مقداری با هم تفاوت دارند.خفاء اذان در چند روایت آمده است اما خفاء جدران در یک روایت آمده است اما مهم این است که در این روایت[1] تواری و خفاء مکلف از بیوت مطرح شده نه تواری بیوت از مکلف.صاحب مدارک توضیح می دهد[2] وجه عدول اصحاب از تعبیر موجود در نص این است که اگر بگوییم مکلف مخفی شود در این ضابطه تخمین پیش می آید او دارد در بیایان میرود. بگوید که مردم من را میبینند یا نمیبینند؟ چه میداند. او باید آن جا باشد تا بداند کسی او را میبیند یا نمیبیند. چون خودش نمیبیند. لذا مرتب باید احتمال دهد که اهل بلد من را میبینند یا نمیبینند. اصحاب گفتند خب مقصود این بوده که اگر او از چشم اهل بلد مخفی شود به این معنا است که اگر او هم روی برگرداند اهل بلد مخفی شده باشند.
حد ترخصی که همه ما آن را از سماع و رویت، به یک حد و بُعد خاصی ناظر میگیریم،مبهم است. زیرا رسم شارع در تعیین حدها، بریدین و خطوه و ذراع است. خیلی راحت بود که بگویند مسافر این قدر ذراع، این قدر خطوات، این قدر بریدین، این قدر فرسخ برود. همه اینها واحدهای اندازهگیری بعد مکانی بوده. چطور شده وقتی مسافر میخواهد نمازش را شکسته بخواند، سراغ چیزی رفته که این قدر تشتت دارد؟ سماع اذان، آن هم بهصورت متعارف باشد و بالای مناره نباشد. چرا؟ وقتی اسهل الطرق در اختیار شارع است چرا به سراغ امری برود که ضابطه ی دقیق ندارد؟ و خود دو معیاری هم که بیان شده با هم تفاوت دارند.....ادامه دارد
۱۴۰۰/۹/۱۵
[1] مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ يَحْيَى عَنِ الْعَلَاءِ بْنِ رَزِينٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع الرَّجُلُ يُرِيدُ السَّفَرَ مَتَى يُقَصِّرُ قَالَ إِذَا تَوَارَى مِنَ الْبُيُوت(کافی ج۳ص۴۳۴)
[2] و السرّ فی تعبیر الکلّ بتواری الجدران عنه لا تواریه عنها مع وروده فی الصحیح هو أنّ المکلّف لا یدرک تواری نفسه عن الجدران إلّا علی سبیل الخرص و التخمین فکیف یجعله الشارع معیاراً. و التواری من باب التفاعل مأخوذ فیه کونه من الطرفین کباب المفاعلة و إن کان أحدهما فاعلًا و الآخر مفعولًا، فالمراد من الصحیح أنّه إذا تواری عن البیوت تکون البیوت متواریة عنه فیعتبر المکلّف تواریها عنه (مفتاح الکرامه ج۱۰ص۴۴۶)
|
|
|
چرا شرط مسوق برای تحقق موضوع مفهوم ندارد؟ |
ارسالشده توسط: مخبریان - 19-دي-1400, 01:01 - انجمن: اصول استاد سیدمحمود مددی
- پاسخها (1)
|
|
در مطلبی توضیح داده شد که چرا تبیین شهید صدر از مفهوم نداشتن شرط مسوق برای تحقق موضوع صحیح نیست.
علیرغم اشکال فوق، به نظر استاد شرط مسوق برای تحقق موضع، مفهوم ندارد. مطلب را با بررسی مثال معروف «إن رزقت ولداً فاختنه» توضیح میدهیم:
افعال صادر از انسان دو دسته هستند:
- دستهای تکرر میپذیرند (مانند ضرب یا اکرام زید)
- دستهای تکرر نمیپذیرند (مانند قتل زید یا شرب هذا الماء)
یکی از افعال دستهی دوم، ختان الولد است. چون این عمل تکرارناپذیر است، به منزلهی تکلیف شخصی است؛ لذا وقتی در ساختار شرط قرار میگیرد، طرف نسبت استلزامیه[1]، سنخ الحکم نیست، بلکه شخص طلب است. ختان ولد تنها میتواند موضوع برای یک شرط قرار بگیرد و نمیتوان حکم را در شرط دیگری ختان ولد قرار داد؛ زیرا ختان مجدد ناممکن است. لذا اگر بچهای روزی نشد، آن بچهی مفقود قابل ختنه کردن نیست.
اشکال: با این بیان شما، مسألهی مفهوم حل نشد. بحث در مفهوم در مورد عدم ختان است نه ختان مجدد.
پاسخ: درست است که دلالت بر عدمِ وجوبِ ختانِ ولدِ مفقودِ وجود دارد اما این مفهوم نیست؛ زیرا در مفهوم باید سنخ حکم نفی شود؛ اما اینجا اصلاً سنخ حکم متصور نیست.
خصوصیت نداشتن مثال مورد ذکر
اشکال: این مطلب نشان میدهد که این خصوصیت این مثال بود، اگر مثال را عوض کنیم، بیان مختل میشود: «إذا رکب الأمیر فخذ برکابه» اخذ به رکاب قابل تکرار است بر خلاف ختان ولد مرزوق که قابل تکرار نیست.
پاسخ: این مثال هم هرچند قابل تکرر است، مفهوم ندارد و نمیتوان نتیجه گرفت که «إذا لم یرکب الأمیر، فلا یجب الأخذ برکابه». توضیح این که:
- پارهای از افعال با هر شرطی قابل تکرر هستند؛ مثلاً شارع میتواند وجوب اکرام زید را مشروط به هر شرطی قرار دهد. بارش باران، مجیء زید یا عمرو، زوال شمس، صوم، و...
- پارهای از افعال قابل تکرر هستند اما تنها یک شرط را قبول میکنند مثل وجوب اخذ برکاب زید. شارع نمیتواند بگوید که اگر خورشید طلوع کرد، رکاب را برای امیر بگیر. چون اخذ به رکاب تنها وقتی محقق میشود که زید بخواهد سوار شود. هرچند میتوان اخذ رکابهای متعددی برای امیر انجام داد، اما در یک سوار شدن نمیتوان چند بار اخذ رکاب کرد. پس این دسته از افعال هم مانند افعال غیر قابل تکرار هستند و مانند حکم شخصی محسوب میشوند، از این روست که مفهوم ندارند.
پس این جملات بر انتفای حکم در فرض انتفای شرط دلالت دارند (ادات در همهی این جملات در یک معنا به کار رفته است)، اما منتفی، شخص الحکم است نه سنخ الحکم و به این دلیل است که جملهی شرطیهی مسوق برای تحقق موضوع مفهوم ندارد.
[1] به نظر استاد ادات شرط علامت است برای نسبت استلزامیه و مفهوم شرط از فعل رفتاری تعلیق طلب بر شرط فهمیده میشود با تفصیلی که ان شاء الله در مطلبی دیگر خواهد آمد.
برگرفته از دروس خارج اصول فقه استاد سید محمود مددی، بحث مفاهیم، جلسهی 74، 18 دی 1400.
|
|
|
اشکال بر تلقی مشهور از مفهوم نداشتن شرط مسوق برای تحقق موضوع |
ارسالشده توسط: مخبریان - 19-دي-1400, 00:31 - انجمن: اصول استاد سیدمحمود مددی
- بدونپاسخ
|
|
کسانی که ادات شرط را واجد مفهوم دانستهاند، یک مورد را استثنا کردهاند: شرطی که مسوق برای بیان یا تحقق موضوع باشد. مثال معروف آن جملهی «إن رزقت ولداً فاختنه» است. گفتهاند این جمله مفهوم ندارد یعنی از آن استفاده نمیشود که اگر خداوند به تو پسری نداد، ختنه کردن واجب نیست.
بعد از تسلم این مسأله، در صدد یافتن علت مفهوم نداشتن این جمله و فرق آن با سایر جملههای شرطیه برآمدهاند.
شهید صدر ضمن تحقیقی جوابی به این سؤال داده است: در جملهی شرطیه، ادات شرط دال بر نسبت خاصی (نسبت توقفیه) بین حکم و شرط است. این نسبت بین حکم و شرط است نه بین حکم و موضوع؛ بلکه در جملهی شرطیه بین حکم و موضوع همان نسبتی وجود دارد که در همهی قضایا بین حکم و موضوعشان وجود دارد(نسبت استلزامیه). با این مقدمه، معلوم میشود که اگر شرط، خود موضوع قرار بگیرد، نسبت همان نسبت بین حکم و موضوع خواهد شد (نسبت استلزامیه) و گفته شد که در نسبت استلزامیه مفهوم وجود ندارد.
سؤال: آیا معنای ادات شرط در این دو نوع جملهی شرطیه با هم فرق دارد؟
پاسخ: معنا یکی است و استعمال ادات شرط در نسبت استلزامیه، با قرینه است. (قرینهی مناسبت بین شرط (موضوع) و جزا)
نقد: به نظر ما توضیح شهید صدر صحیح نیست و در این توضیح بین مقام ثبوت و اثبات خلط شده است. بحث ما در دلالت است. میخواهیم ببینیم که آیا جملهی «اذا لم تزرق ولداً لم یجب علیک ختانه» مدلول جملهی «إذا رزقت ولداً فاختنه» هست یا نیست؟ وجود داشتن یا وجود نداشتن موضوع، دخلی در تلازم میان این دو جمله ندارد. مثل این که اشکالی ندارد که به کسی بگوییم وقتی پول نداری، چیزی نخر(نه نقد و نه نسیه). البته این جملات ممکن است لغو باشد (معلوم است که وقتی کسی پولی ندارد، نمیتواند چیزی بخرد) اما لغو بودن منافاتی با معنا داشتن آن ندارد. [اتفاقاً چون از آن معنایی میفهمیم میگوییم که این معنا لغو است]
به عبارت واضحتر اگر کسی به این مفهوم تصریح نماید، آیا جملهی مورد تصریح، بیمعناست؟! روشن است که «لایجب ختان الولد عند فقدانه» معنا دارد ولی لغو است.
این که در ناحیهی مفهوم موضوع جملهی مفهوم، محقق نیست، مربوط به مقام ثبوت است؛ اما دلالت جمله بر مفهوم مربوط به مقام اثبات است. لازم نیست هر مفهومی حکیمانه باشد. پس دلیلی ندارد که با توجه به مناسبت حکم و موضوع، معنای ادات شرط عوض شود، بلکه اینجا همان نسبت توقفیه بین حکم و شرط وجود دارد و این جمله هم مفهوم دارد ولی آن مفهوم لغو است چون بدیهی است.
سؤال: چرا علما متفق بر این بودند که این جمله مفهوم ندارد؟
پاسخ: گویا همین لغو بودن را دلیل بر این میدانستند که این جمله در معنای همیشگی به کار نرفته است و در حد جملهی «إختن ولدک» است که مفهوم ندارد.
__________________
پینوشت: علیرغم توضیح بالا، به نظر استاد شرط مسوق برای تحقق موضوع، مفهوم ندارد که توضیح آن در مطلب دیگری خواهد آمد.
برگرفته از دروس خارج اصول فقه استاد سید محمود مددی، بحث مفاهیم، جلسهی 74، 18 دی 1400.
|
|
|
شخصیت و قیام زید بن علی علیه السلام |
ارسالشده توسط: سید محمد صادق رضوی - 18-دي-1400, 20:09 - انجمن: بررسی راویان
- پاسخها (24)
|
|
بسم الله الرحمن الرحیم
با توجه به اینکه سلسله مطالب مربوط به قیام زید در صفحه پیشین شلوغ و مخلوط به مباحث دیگر شد، صفحه جدیدی احداث کردم.
اول از همه متن دقیقی که جناب آقای رفاهی در انتها بیان نمودند که برای شروع این صفحه ارسال می شود:
(16-دي-1400, 23:18)محمود رفاهی فرد نوشته: ادعا این است که با توجه به این که از میان شیعیان، تنها یک نفر (سلیمان بن خالد) در قیام زید همراهی کرده است و آن یک نفر هم بعدا توبه کرده، صدور چنین کلامی (ویل لمن سمع واعیته فلم یجبه) از امام علیه السلام قابل التزام نیست اگر چنین کلامی، در صدد ترغیب جدی به همراهی با زید صادر شده باشد (چنانکه به همین جهت، این حدیث مطرح شد)
اما این که از میان شیعیان، تنها سلیمان بن خالد با زید خروج کرده است، مستندش کلام نجاشی و شیخ طوسی در ترجمه ی اوست:
"و خرج مع زيد و لم يخرج معه من أصحاب أبي جعفر عليه السلام غيره فقطعت يده"
"خرج مع زيد فقطعت إصبعه معه و لم يخرج من أصحاب أبي جعفر عليه السلام غيره"
و مستند توبه ی او، رجال برقی است:
"كان خرج مع زيد بن علي فأفلت و في كتاب سعد: أنه خرج مع زيد فأفلت فمن الله عليه و تاب و رجع بعده"
اما گزارش هایی که آقای محمد حسین نقل کردند، نه تنها این ادعا را رد نمی کند، بلکه اتفاقا تایید می کند. اما گزارشی که از البدایه و النهایه آورده اند، از همان گزارش مشخص است که در شرف خروج زید، وقتی شیعیان نظر زید را درباره ابوبکر و عمر جویا می شوند از او کناره می گیرند و بیعتشان را نقض می کنند و زید را در خروج، همراهی نمی کنند. آقای محمد حسین این را به عنوان شاهد بیعت شیعه با زید آورده اند در حالی که بحث در همراهی شیعه با زید در خروج بود نه بیعتی که پیش از خروج، آن را بشکنند!
در ادامه ی گزارشی که از ابن خلدون آورده اند هم به همین مطلب اشاره شده:
"فمنهم الإمامية القائلون بوصيّة النبيّ صلى الله عليه وسلم لعليّ بالإمامة، ويسمّونه الوصيّ بذلك، ويتبرءون من الشيخين لما منعوه حقه بزعمهم، وخاصموا زيدا بذلك حين دعا بالكوفة"
در ادامه ی گزارش منقول از طبری نیز همین مطلب آورده شده و البته با تتمه ای جالب توجه:
ففارقوه ونكثوا بيعته، وقالوا: سبق الإمام- وكانوا يزعمون أن أبا جعفر محمد بْن علي أخا زيد بْن علي هو الإمام، وكان قد هلك يومئذ- وكان ابنه جعفر بْن محمد حيا، فقالوا: جعفر امامنا اليوم بعد أبيه، وهو أحق بالأمر بعد أبيه، ولا نتبع زيد بْن علي فليس بإمام فسماهم زيد الرافضة.
هر چند که طبری در ادامه ادعا می کند که شیعیان، امری از ناحیه ی امام داشته اند که با زید بیعت کنند چرا که هو والله أفضلنا وسيدنا وخيرنا
اما مشخص است که صدور چنین مطلبی از امام صادق علیه السلام چه از نظر تاریخی و چه از نظر کلامی قابل قبول نیست.
گزارش مربوط به عمار ساباطی هم مشخص است که ربطی به همراهی عمار با زید در خروج ندارد.
|
|
|
تفاوت مرجح بودن یا مرجع بودن اصل، در عمل به احد المتعارضین |
ارسالشده توسط: مسعود عطار منش - 18-دي-1400, 13:15 - انجمن: فقه استاد سیدمحمدجواد شبیری
- بدونپاسخ
|
|
در تعارض دو دلیل در مرحله اول جمع عرفی مطرح است و سپس در مرحله دوم ترجیح سندی یا دلالی احد المتعارضین مطرح است.
در این مرحله یک بحث وجود دارد که آیا می توان از مرجحات منصوصه تعدی کرد یا نه و بحث دوم اینست که بر فرض تعدی آیا اقربیت الی الواقع شرط مرجح بودن است یا نه؟
اگر در هر دو بحث مذکور در مرحله ترجیح، نظر مثبت داشته باشیم یعنی هم تعدی را بپذیریم و هم اقربیت الی الواقع را شرط ندانیم می توان اصل عملی را به عنوان مرجح احد المتعارضین مطرح کرد هر چند ما نظرمان در هر دو بحث منفی است.
در مرحله سوم اگر ترجیح احد المتعارضین با اصل را نپذیرفتیم اینجاست که اصل عملی بعنوان مرجع حجت می شود، البته منوط به اینکه ادله تخییر را در آن مورد محکم ندانیم و الا جایی برای اصل نمی ماند.
|
|
|
نحوه انتزاع حکم وضعی از حکم تکلیفی در صبیان |
ارسالشده توسط: مسعود عطار منش - 18-دي-1400, 13:06 - انجمن: فقه استاد سیدمحمدجواد شبیری
- پاسخها (2)
|
|
مرحوم شیخ انصاری حکم وضعی را از حکم تکلیفی منتزع می دانند.
اشکالی که به این مبنا مطرح شده، اینست که صبیان برخی از احکام وضعی همچون ضمان را دارا هستند ولی اگر قرار باشد ضمان از حکم تکلیفی به وجوب ادای دین انتزاع شود مشکلش اینست که هنوز وجوب ادای دین برای صبی وجود ندارد تا بتوان حکم وضعی را از آن انتزاع کرد و این مطلب شاهد بر ناتمامی مبنای شیخ است.
استاد شبیری در جلسه فقه مورخ 18دی1400 فرمودند:
انتزاعی که ایشان برای حکم وضعی صبیان قایل اند به یکی از این دو شکل تصویر می شود که یا حکم وضعی صبی را از حکم تکلیفی ولی او به وجوب ادای دین انتزاع کنیم و یا از حکم تکلیفی خود صبی در زمان بلوغش.
|
|
|
سه مبنا در اعتبار موثقات |
ارسالشده توسط: مسعود عطار منش - 18-دي-1400, 12:23 - انجمن: قواعد رجال
- بدونپاسخ
|
|
در مورد حجیت موثقات (ثقه غیر امامی) سه مبنا وجود دارد:
1. حجیت مطلق.
2.عدم حجیت مطلق.
3. حجیت مشروط به عدم معارضه با خبر و فتوای امامی.
درس فقه استاد شبیری مورخ18دی1400
|
|
|
اجماعا علی الظاهر |
ارسالشده توسط: سید آقا - 17-دي-1400, 23:52 - انجمن: مکاسب شیخ
- پاسخها (1)
|
|
سلام. در موارد متعدد مرحوم شیخ میفرمایند: این مساله علی الظاهر اجماعی است. این دیگر چجور اجماعی است که ظاهرا اجماع است؟ منظور مرحوم شیخ چیست؟
|
|
|
نظر آیت الله شبیری در مورد نقلیات مرحوم ابن ادریس در مستطرفات سرائر |
ارسالشده توسط: مسعود عطار منش - 17-دي-1400, 22:09 - انجمن: اصول استاد سیدمحمدجواد شبیری
- بدونپاسخ
|
|
استاد شبیری در جلسه 13 درس فقه مورخ 1400/8/4 فرمودند:
مرحوم ابن ادریس در نقل از منابع در مستطرفات سرائر بی دقت است.
برخی از اشتباهات ایشان در نحوه نقل از منابع است.
برخی دیگر از اشتباهات ایشان در شناخت مولف کتاب منبع تست.
و اشتباهات دیگری هم در نقلهای ایشان دیده می شود.
به همین جهت آیت الله والد نسبت به این نقلیات قایل به حجیت متوسط هستند به این معنا که اگر در متن یا سند غرابتی نباشد نقل ایشان پذیرفته می شود.
|
|
|
|